اسب های من

0 views
0%

این داستان ترجمه ی داستانی است نوشته ی j.jamesبا کمی تغییر.چون تو این سایت،همه جور داستانی خونده بودم،به غیر از سکس با حیوانات تصمیم گرفتم این داستان رو ترجمه کنم.یادآور میشم که این داستان مخصوص کساییه که حداقل از دیدن سکس با حیوانات لذت میبرن.پس اگه علاقه ندارید نخونید که بخواید آخرش فحش بدید.من 3 اسب داشتم که باهاشون مشکل پیدا کرده بودم.نظر دامپزشک این بود که اونا از نظر جنسی یائسه شدن و نیاز به تخلیه شدن دارن.پس من شروع کردم به ارضا کردن اونا و جمع کردن آبشون……صدای در زدن رو شنیدم و دوست پسرم تامی رو پشت در دیدم.از این ملاقات سرزده تعجب کردم-سلام تامی،چه خبر؟-هیچی،داشتم رد میشدم گفتم بیام یه حال و احوالی ازت بپرسم.-چه خوب.اگه میل داری،تو یخچال نوشابه هست. و نشستم رو مبل.شوکه شدم وقتی تامی و دیدم که در حال بو کردن لیوانی از چیزی که شبیه شکلات شیری غلیظ بود،از آشپزخونه بیرون اومد-این دیگه چیه؟-آها،او-اون شیک پروتئینه-فایده ای هم داره؟-من خوشم میاد،همش دارم از اینا میخورم،تازه خریدمش.ممکنه هنوز گرم باشه،یخ میخوای؟-نه،همین خوبه.منم فلاسک خودم رو آوردم.نشستیم و سیگار کشیدیم و حرف زدیم.تا اینکه تامی از فلاسک من پرسید.بهش گفتم که بهش شکلات اضافه کردم،ببینم چه طعمی میشه.بهش گفتم که که دارم خامه سفید میخورم.بعد در فلاسک مسافرتی 22 اونسی رو باز کردم که ببینه.حدود 34 فلاسک از شیک خامه سفید پر شده بود.حرف زدیم و سیگار کشیدیم و شیکامون رو خوردیم.از تامی پرسیدم که شکلاتش خوب بود.تامی گفت بد نبود.من لیوان اون رو مزه کردم و اونم لیوان منو.هر دومون موافقت کردیم که شکلات مزش رو بهتر کرده.صحبتمون که تموم شد،تامی لیوانشو تموم کرد ورفت.من یه قلپ بزرگ دیگه از لیوان خودم خوردم.مزه مزه کردم و قورت دادم.بعد لیوان تامی رو برداشتم بردم تو آشپزخونه،لیوانا رو گذاشتم تو سینک و بلند خندیدم.اتفاقی که الان افتاد باور نکردنی بود.ولی یه چیز قطعی بود.من هیچوقت بهش نمیگم که واقعیت چی بوده،تامی یه لیوان آب اسب خورده بودیه راست از کیر اسب اومده بود تو لیوان و بعد به یخچال.وقتی که تامی اون و برداشت تازه بود و15 دقیقه هم ازش نمیگذشت.همونطور که گفتم 3 تا اسب داشتم و وقتی باهاشون مشکل پیدا کردم با دامپزشک تماس گرفتم.وقتی دامپزشک اسبا رو چک کرد عجیب ترین چیز ممکن رو گفت.گفت اونا دارن پیر میشن و یائسه جنسی شدن،و باید ارضا بشن.و من باید واسشون جفت پیدا کنم و بذارم چند بار حال کنن.اونوقت اونا آروم میشن.تشکر کردم و به شهر برگشتم.هااااااااااا….یعنی باید حال کنن؟؟؟حالا من چه جوری واسه اینا جفت پیدا کنم؟؟این فکر پایان روز تو ذهنم بود.فردا صبح رفتم حموم و طبق معمول شروع کردم به خود ارضایی.همونجا بود که یه فکری به سرم زدچی میشه اگه من واسشون جلق بزنم؟؟؟شاید اصلا نیازی به جفت نباشه…زیر دوش حسابی تو فکراین بودم که چه جوری میشه واسه اسب جلق زد؟من نمیخواستم لگد بخورم….اینجا بود که به فکر محفظه شیر دوشی افتادم.حفاظ هایی که موقع دوشیدن شیر گاو،جلوی حرکت گاو رو میگیره.فکر کردم که همین خوبه.به طویله رفتم و حفاظ ها رو برداشتم و مرتبشون کردم و یکی از اسبا رو بردم تو.بعد کنار محفظه نشستم.نمیدونستم چه جوری باید شروع کنم.کیروتخماشو دیدم و کف کردم.قبلا چند بار کیر اسبو دیده بودم،ولی نه به این نزدیکی.دشتمو بردم جلو و تخماشو مالیدم،پرید و یه شیهه کوتاه کشید.چقدر بزرگ بودن،هر کدومشون به تنهایی از مشت من بزرگتر بودن.و سنگین…پوست تخماش خیلی کم مو داشت.پوستش خیلی نرم و لطیف بود.خیلی دلم میخواست تخمشو بمالم.کم کم کیرش بزرگ شد.کیرش رو که در حال شق شدن بود گرفتم و مالوندم.خیلی پوست لطیف و نرمی داشت.به سرعت شق کرد و من میتونستم رگای کلفتشو ببینم،سر کیرش کلفت و صاف بود.سر کیرشو با دست دیگه م گرفتم و یه کم فشار دادم.نرم واسفنجی بود.وقتی سرشو به کف دستم مالیدم،لبه هاش ازحالت صافی درومد.وقتی به مالیدن ادامه دادم میتونستم خون رو که از کیرش میگذشت و حس کنم.یهو فورانی رو کف دستم حس کردم و حس کردم مایعی چسبناک و لغزنده فضای بین کف دست من و سر کیر اسب رو لیز کرد.شوکه شدم و پریدم.ولی وقتی قطرات سفید رو دیدم که رو زمین میچکن لبخند زدم.همینجوری به مالوندن کیرش ادامه دادم.حسابی شق کرذه و آماده انفجاربود،طوری که کلفتیش به اندازه ی ساعد دستم شده بود.و حداقل 16 یا 18 اینچ طول داشت.بعد دوباره کیرش فوران کرد و آبش از لای دستم بیرون پاشید و ریخت رو دستم….با خودم فکر کردمعجب حالی داد.کیرش رو دوباره تو دستام گرفتم و محکم براش جلق زدم.خیلی حال میداد وقتی کیر رو محکم فشار میدادم و خون رو تو رگهاش حس میکردم.سپس یه بار دیگه فوران کوچیکی داشت که ریخت رو زمین.فوران کوچیک آبش بیشتر از بیشترین مقدار آب من در بهترین روزام بود.ایولداشت کم کم از این کار خوشم میومد.بعد واسم سوال پیش اومد که این اسب چقدر آب داره.کیرش رو گرفتم و محکم و تند جلق زدم.هر چند ثانیه کیرش میلرزید و مقدار کمی آب میپاشید بیرون.محشر بود.هربار که ابش میومد به کلفتی انگشت و به طول 6 اینچ بود.تا به حال همچین چیزی ندیده بودم.جریانی از آب غلیظ و سفید از کیر بیرون میزد.انگار داشت آبکیر میشاشید.همینطور آب کیر بود که رو زمین میریخت.سپس برای یه ثانیه قطع شد و دو بار دیگه همین اتفاق افتاد.اینقدر جالب بود که البته جالب تر هم میشد وقتی که موقع ارضا شدن دستم رو رو کیرش نگه میداشتم.کیرش می پرید،می پاشید و می لرزید.میتونستم ارضا شدنش و حس کنم.باحال ترین چیزی بود که دیده بودم یا انجام داده بودم.عجب حالی بود.نمی تونستم واسه انجام دوباره ش صبر کنم.کارم با این اسب تموم شد و رفتم سراغ بعدی…مشتاقانه نشستم رو چهار پایه م و شروع کردم به بازی با کیرش.سریع شق شد و من سر صافش رو با پایان توان میمالیدم.اولین فوران آبش با شدت بیرون پاشید و همه جا ریخت.روی شکمش،شرت،کفش و پیرهن من.ولی فقط دستم رو کامل پوشوند.دفعه بعد تند و محکم واسش جاق زدم و موقع ارضا شدنش کف دستم رو محکم به سر کیرش چسبیدم تا پایان فشارش رو کف دستم بیاد.دوباره کیرش رو با دو دستم گرفتم و سعی کردم بهترین جلقی یا جقی رو که میتونستم واسش بزنم.وقتی ارضا شد درشت مثل اسب اول3،4 جریان غلیظ ریخت رو زمین.بقیه ش هم قطره قطره از کیرش که داشت شل میشد،بیرون اومد.دستم رو زیرش کاسه کردم و دستم پر شد.قبلا چند بار آب خودم رو مزه کرده بودم و میخواستم آب اسب رو هم مزه کنم.پس دستم و نزدیک دهنم کردم و خوردم.دو قلپ.نظرم؟؟؟؟؟؟چسبناک،گرم و کاملا خوشمزه….همیشه از خوردن آب خودم لذت میبردم.به نظرم باحال بود و البته که همیشه هم آبم رو قورت میدادم.و میتونستم بعدش طوری صحبت کنم که انگار اصلا اتفاقی نیفتاده.پس حتما حدس میزنید که تو چه فکری بودم؟؟چی میشه اگه بذارم کیر اسب تو دهنم ارضا بشه؟پس سراغ اسب بعدی رفتم…محافظ رو کنار زدم و رفتم زیر اسب و شروع کردم به مالوندن کیرش.وقتی حسابی سفت شد،سرشو تو دهنم فرو کردم و پشت سر کیرشو با یه دستم گرفتم و با دست دیگه م واسش تند جلق زدم.مست شده بودم.نمی دونید گذاشتن کیر اسب لای لبا و نگاه کردن به کیر به اون بزرگی چه حالی داره.برای من که یه تجربه باور نکردنی بود…وقتی اولین جریان اومد،پاشید تو حلقم و سریع دهنم رو پر کرد.مشتاقانه قورتش دادم.خیلی حال داد.داشتم با زبونم سر کیرشو لیس میزدم که واسه بار دوم ارضا شد.آبش ریخت تو دهنم و از گوشه لبام بیرون زد.تازه گرم شده بودم.این کار نشاط بخش ترین و منحرف ترین کاری بود که تصورشو کرده بودم.سومی وچهارمین جریان هم به خوبی دو تای اولی بودن.داشتم آماده یه جریان کوچیک دیگه میشدم که آبکیر مثل یه شیلنگ آتشنشانی از کیرش بیرون زد.با پایان سرعتی که میتونستم قورت میدادم،ولی آبش همه جا میپاشید.سپس واسه یه ثانیه متوقف شده و دوباره شروع شد.سرم رو عقب آوردم و خم کردم.آب روی پایان صورتم پاشید.وقتی سومین اسب کاملا ارضا شد ،من از سر تا پا با آب اسب کاور شده بودم.بلند شدم.کیرش و که داشت شل میشد تا جایی که میتونستم فرو کردم تو دهنم و اونو هم کنار گذاشتم.به خونه برگشتم و وقتی به آینه نگاه کردم خنده م گرفت.من با آب اسب پوشیده شده بودم.تو موهام و رو صورتم یه عالم آب سفید بود که پایان پیرهن خیسم رو هم پوشونده بود.لخت شدم و زیر دوش خود ارضایی کردم.اون شب به طویله رفتم،لخت شدم و رفتم که باهاشون بازی کنم.کیرشون از بازی صبح هنوز نیم شق بود.رفتم زیرشون،واسشون جلق زدم و از کیرشون به عنوان شیلنگ واسه آبتنی استفاده کردم.کل بدنم رو با آبشون شستم.بدنم رو لیس زدم.حتی از آبشون به عنوان لیز کننده واسه جلق زدنشون استفاده کردم.داشتم حسابی حال میکردم و تازه روشن شده بودم.کی فکرشو میکرد که بازی با کیر اسب میتونه اینقدر باحال باشه؟.صبح روز بعد دوباره به طویله رفتم،لخت شدم و با اسب اولی بازی کردم.رفتم زیرش،واسش جلق زدم و صورت و دهن بازم رو آبپاشی کردم.هر چقدر که ریخت تو دهنم رو خوردم،بقیش رو هم به تنم مالیدم.رفتم تو نور و از درخشندگی که آب اسب به پوستم داده بود تعجب کردم.خم شدم و داشتم آب و لای کون حشریم میمالیدم که یه فکری به سرم زدمیتونم یه کاری کنم که کونم و با آبشون آبپاشی کنن.در مر حله بعدی این بازی،با کیرش بازی کردم و اونو به کونم چسبیدم که همون موقع ارضا شد.سر کیرشو گرفتم تا آبو رو همه جای کونم بریزم.وقتی همه جای کونم با آب اسب پوشیده شد سر کیرش و لای کونم بالا و پایین کردم و با شدت کیرشو میمالوندم که یهو ارضا شد.به سرعت پشتم و کونم رو با آب اسب پوشوندم.دوباره این قضیه تکرار شد.تا وقتی که کم کم سرکیرشو کردم تو کونم،به محض اینکه سرش رفت تو یه راست آبشو ریخت تو سوراخ کونم.شوکه شدم و پریدم،و نتونستم به موقع قبل از اینکه آبش قطع بشه دوباره سرشو بکنم تو کونم.سراغ اسب بعدی که رفتم یه کم خشن تر کار کردم و کیرشو محکم تو کونم فرو کردم،به این امید که دوباره آبشو باشدت توم شلیک کنه.وقتی بار اول ارضا شد،یه راست توم شلیک کرد.گفتمآییییی…چه حالی داد،کونم پر از آب اسب شده.دو تا شلیک بعدی هم یه راست تو کونم.محشرررره،یه اسب و با کونم ارضا کردمکیرشو حس میکردم که میپرید،و میدونستم که داره ارضا میشه.محکم تر کیرشو تو کونم فشار دادم.در حالی که منتظر یه جریان آب زیاد بودم…..یهو اسبه رونشو خم کرد و کیرشو محکم تو کون آغشته به آب کیرم فرو کرد،طوری که انگار هیچی جلوشو نگرفت.سوراخ کونم از درد فریاد کشید.و درست پشت سرکیر قلمبه شده ی اسبه،قفل کرد.سیلی از آب کیر تو روده هام شلیک شد.بعد از اون دومی و سومی هم شلیک شد توم.میتونستم فشار رو حس کنم.اینقدر پر شده بودم که داشتم سرریز میکردم.سر کیر اسب درپوش خوبی درست کرده بود.فشار زیاد شده بود و آب کیر تو روده هام شرشر میکرد.حس میکردم چند گالون آب گرم و غلیظ اسب مثل سیل تو من ریخته شد.مثل یه مایع روان گرم میموند.ولی بهتر بود،این آب گرم اسب بود…میتونستم کیرشو حس کنم که داشت توم شل میشد.لای پاهام رو نگاه کردم و شوکه شدم.از کس حشری من هم داشت آب میومد.من یه ارگاسم داشتم از فرو رفتن محکم کیر اسب تو کونم و جاری شدن سیل آبکیر تو کونمعجب چیزی بود.وقتی کیرش از تو کونم بیرون کشیده شد،فورانی از آب اسب از کونم بیرون ریخت و قطره های غلیظ رو پاهام جاری شد.با ذوق خندیدم.من یه جنده لاشی ی اسپرم بودم و بهش دست پیدا کرده بودم.در واقع من واقعا لذت بردم.در طی هفته های بعد،دو بار در روز،من هر کار منحرفی که فکر میکردم میشه با کیر اسب انجام داد رو امتحان کردم.فقط میتونستم 4 اینچ از کیر اسب و تو کونم فرو کنم،ولی آب کیر چیزی بود که منو واقعا حشری میکرد.یه روز من فلاسک مسافرتی بزرگم رو برداشتم تا،تا جایی که میتونم آب کیر جمع کنم.یه کم بیرون میریخت،ولی لیوان 22 اونسی من تقریبا پر بود.ایول…اسمشو میذارم کوپ اسپرم…درش رو گذاشتم و یک ساعت بعد رو با مزه مزه کردن آب اسب از فلاسک قهوه م گذروندم.من ترجیحا از قدم زدن و خوردن آب تازه و گرم اسب لذت بردم.من واقعا کم کم از مزه آب اسب خوشم اومده بود.به من نشاط میداد.من باید اونو جمع میکردم و همه جای خونه میخوردم.چند تا گالون برداشتم وبا قیف همه آب اسبا رو تو این گالونا خالی کردم،بدون اینکه قطره ای هدر بره.مطمئنم که هر دفعه از هر اسب حداقل یه پیمانه آب گرفتم.بعد از یه مدت اینقدر آب جمع کرده بودم که نمیدونستم باهاشون چی کار کنم.برای خودم مسابقه میذاشتم تا ببینم چقدر میتونم آب اسب بخورم.تو وان حموم میریختم و میرفتم توش….ولی بیشترش رو خوردم.خالی،با شکلات،با قهوه صبحونه،با بستنی…..کلا تو خونه راه میرفتم و آب اسب میخوردم.فکر میکنم باحاله،به اضافه اینکه راز کوچیک کثیف منم هست.من عاشق خوردن آب اسبم.اون روز من تازه از طویله اومده بودم خونه با سه تا فلاسک پروبقیه ش رو هم تو یه پارچ کوچیک ریخته بودم و با شکلات میکس کرده بودم و گذاشته بودم تو یخچال.دو قلپ از عصاره تازه تخم اسبام خورده بودم و نشسته بودم تو هال که تامی در رو زد….دوستان،طبق پاورقی این سایت،این داستان به عنوان یه فانتزی بزرگسالان نوشته شده و واقعیت ندارد.من شخصا از پردازش این داستان خوشم اومد و دیدم ارزش ترجمه کردن رو داره.امیدوارم خوشتون اومده باشه.ترجمه‌ مترجم

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *