اولین سکس صدف در ۳۸ سالگی

0 views
0%

سلام من صدفم.38 سالمه قد 175 وزن 65 بدنم سفید این داستان واسه اردیبهشت امثال هست من شغلم اداری هست بماند کدوم اداره با مادرم زندگی میکنم یه برادر دارم که سر زندگی خودشه پدرمم 10 سال پیش فوت شد اینو بگم.که اصلا سکس نداشتم حتی تو دوران دانشجویی البته خود ارضایی داشتم که طبیعیه ادم گاهی هوس میکنه بیشتر دوران دانشجویی بود ولی اصلا دوست پسر نداشتم فقط در حد حرف زدن اونم.با بچه های کلاس نمیگم.خوشم نمیومد ولی یه جورایی میترسیدم چون شهرمون کوچیک بود بگذریماردیبهشت امثال یه چند روزی مرخصی گرفتم که با مادرم و دوستم برم مسافرت که روز اخر دوستم گفت مامانش مریض شد نمیتونه بیاد منم.با مادرم رفتم مسافرت بعد رسیدن یکم گشتم تا یه هتل گیر اوردم واسه یک هفته جا رزو کردم روزا بیرون میرفتم.مادرم چون خسته میشد هتل بیشتر میموند دوتا اتاق داشتیم اون اونور بود منم اتاق خودم گه گاهی میرفتم تو بیتاک واسه وقت گذرونی که کلی درخواست میومد و معمولا بلاک میکردم ولی یکیشون هر بار بعد بلاک کردن باز میومد میگفت بیتاک جدید داره هر چی بلاک کنی باز میام کم کم واسه وقت گذروندن باهاش چت میکردم اسمش مجید بود میگفت 18 سالشه گفتم من 38 سالمه 20 سال کوچیکتری گفت اشکال نداره سن بالا دوست دارم کار نداریم.روزی چند ساعت باهاش چت میکروم.عکس داد عکسش معمولی بود یکم کوتاه تر از من سبزه کم.کم.حرفاش و عکسای سکسی داد ناراحت شدم بلاک کروم ولی باز میومد معذرت خواهی میکرد ولی دوباره میداد خب ادمیه منم یکم.با دیدن اون چیزا داغ شدم کلی خواهش میکرد که ببینه منو ولی قبول نکردم خلاصه قرار شد یه پاساژ بیاد منو ببینه ساعت 4 قرار بود اومد داخل پاساژ من شناختمش ولی اون از من عکسی نداشت منو که دید انگار باورش نمیشد از خود تعریف نباشه اصلا با اون جور در نمیومدم از نظر تیپ و ظاهر و قیافه و خیلی بالاتر از اون بودم نمیدونم اصلا چرا رفتم سر قرار شاید از رو بیکاری و این که شهر دیگست و پاساژ و جای عمومیه کاری نمیتونه بکنه خلاصه ازش خداحافظی کردم.سوار ماشینم شدم اومدم هتل اس داد نامرد لااقل منو تا جایی میرسوندی گفتم من شهر شما رو نمیشناسم و در ضمن نمیدونستم وسیله نداری اینم.بگم.اینا همش تو برنامه چت میکردیم و من بهش شماره ندادم کلی اصرار کرد که بازم منو ببینه قبول نکردم.از 50 تا چتش 40 تاش خواهش واسه دیدن دوباره من بود شبش با مادرم بحثم شد سر ازدواج نکردنم کلی اعصابم بهم ریخت گفتم به تو ربطی نداره از این حرفا در رو بستم از رو بیکاری باز برنامه رو باز کردم.دیدم کلی پیام داده قربون صدقه رفتن و طبق معمول حرف سکسی زدن من واقعا با کسی رابطه نداشتم خیلی اعصابم از حرف مادرم داغون بود یکم.فکر کردم گفتم تا کی باید خود ارضایی کنم اونم هر چند ماه یه بار و تو خودم بریزم حسم رو اینجا که شهر غریبه این پسرم که سن پایینه منو نمیشناسه ازم شماره هم که نداره بزار یه بار امتحان کنم ببینم اصلا چه حسی داره رابطه خلاصه بعد کلی التماس اون و انکار من قرار شد فردا برم پیشش شب تا صبح اصلا از استرس خواب نداشتم بهش گفته بودم که اصلا تجربه ندارم.و دخترم گفته بود خیالت راحت من با دختریت کار ندارم و خودمم تجربه زیاد ندارم منم باور کردم.چون فقط 18 سالش بود فردای اون روز ساعت 12 قرارم بود به مادرم گفتم من ناهار بیرونم تو ناهارت رو بخور ناهار رو میاورون تو اتاق یا میتونستی بری سالن بخوری یه جایی نزدیک هتل قرار گذاشت پارک کرده بودم دیدم یکی میزنه به شیشه ماشین دیدم خودشه قفل در رو زدم نشست داخل گفت حرکت کن پاهام از استرس میلرزید یه لحضه پشیمون بودم ولی مگه میشد این رو بیرون کرد یه چند تا خیابون رفتیم جلوی یه خونه گفت وایسا گفتم کجاست اینجا گفت خونه دوست بابامه خودش تهرانه کلیدش دست ما هست گفتم.اینجا نمیشه گفت چرا گفتم.اعتماد ندارم گفت خودت جا داری گفتم هتل میریم جدا جدا اتاق میگیریم بعد میام پیشت خندید گفت هتل دوربین داره راستم میگفت هتل ما هم دوربین داشت خلاصه بعد کلی خواهش و اصرار گفت خطری نداره جای دنجی بود و خلوت خلاصه قبول کردم برم داخل با ترس و استرس زیاد رفتم داخل یه حال کوچیک و یه اتاق خواب و سرویس و اشپزخونه داشت گفت خیالت راحت شد کسی نیست خونه اتاق و نگاه کردم.کل دیوار و سقف رو نگاه کردم.میترسیدم.جایی دوربین باشه از استرس دستشوییم گرفت رفتم سرویس اومدم.گلوم.خشک بود گفتم اب خوردن داری از یخچال یه لیوان اب بهم داد خوردم لیوان گذاشتم رو پیشخوان اشپزخونه اومد سمتم بدون هیچ مقدمه ای بقلم کرد شروع به بوسیدنم کرد از پشت باسنم رو میمالید ضربان قلبم.خیلی زیاد شده بود خواستم ازش جدا شم نمیشد دیدم چسبیدم.به دیوار از بس که رفتم عقب نفهمیدم کی دکمه مانتوم رو باز کرد تیشرتم رواز پایین داد بالا سینم رو انداخت بیرون سایزش بگم.65 هست گرفت دستش و مالیدن کرد بعد شروع به خوردن کردکامل لختم کرد فقط شلوار پام.بود اونم بازش کرد کشید پایین گفت دراز بکش دراز کشیدم گفت به پهلو به پهلو شدم کیرش لای کونم حس میکردم از پشت سینم میمالید و بوسم میکرد به خودم لعنت میفرستادم که این چه کاری بود کردم بعد 38 سال خوب نگه داشتن که به هول دادنش رو شکم خوابیدم.اومد روم سنگینیش روم بود کبرش لای کونم.از زیر سینم رو گرفنه بود میمالید چند دقیقه گوشت که با صدلی بلندش و گرم.شدن کونم فهمیدم ارضا شد چند دقیقه روم بود بعد بلند شد با دستمال کونم.رو پاک کرد پا شدم.لباس بپوشم گفت نه زوده نشست رو مبل با دست اشاره داد بشینم بقلش نشستم.دست انداخت گردنم گفت ترس داشت هی ناز میکردی به خیال خودم دیگه تموم شد ولی باز شروع به مالیدن.سینم کرد رفت پایین مبل نشست از نوک پام شروع به خوردن کرد رسید به ناف و شکم.و رونم پام داد بالا و کس و سوراخ کونم.کرد تو دهنش و با ولع تموم.میخورد و میک میزد این خوردنش خیلی خوب بود انقدر خورد تا چشم.بسته شد از شهوت کل کون و کسم خیس شده بود از بس خورد تو همون حالت منو کشید جلو طوری که شونم رو کاناپه بود و پاهام.تو بقاش کیرش رو شیار کسم.بالا پایین میکرد کم.کم.کشید پایبن مبل رو زمین این کار کرد انقدر کرد تا باز ابش اومد اینبار ریخت رو سینم باز افتاد روم.بعد چتد دقیقه بلند شد پاکم.کرد بلندم کرد برد تو اتاق خوابید رو تخت گفت بیا نمیخاستم برم.ولی میترسیدم بگم.نه به زور متوصل بشه به خودم فحش میدادم منی که تو اداره به این و اون دستور میدادم.حالا باید از این دستور میگرفتم اونم.با این وضع رفتم روتخت خوابیدم اومد روم شروع به خوردن سینه کلی ناز و بوس بازخوردن و میک زدن سینه و شکم.و ناف و ران رسید به کس که با خوردنش اهم در اومد انقدر خورد تا ارضا شدم.با لرزیدنم.فهمید ارضا شدم.باز کیرش رو شیار کسم گذاشت دیگه حسی نداشتم چون ارضا شده بودم.پام رو دوشش بود و رو شیار کوسم بالا پایین میکرد پام گذاشت رو زمین گفت برگرد برگشتم.بالش زیر شکمم گذاشت کونم داد بالا دوطرف کونم.باز کرد شروع به خورون سوراخش کرد لذت داشت واسم کونم.خیس شد از خوردنش تو همون حالت تف انداخت داخل سوراخم فهمیدم میخاد بکنه داخل گفتم داخل قرار نبود گفت چیری نیست محکم.دو طرف کونم.رو باز کرده بود وزنش با دو دستش رو کونم.بود نمیشد پا شم کیرش رو رو سوراخم حس کردم با فشارش دادم رفت اسمون از دستش پریدم بیرون اونم منو محکم.بقل کرد شروع به بوسیدن کرد دوباره خرم کرد با کلی حرف و کلک دوباره خوابیدم اینبار با انگشت کرد کونم نمیدونم.تا کجای انگشت داخل رفت ولی همون.انگشت دادم رو در اورد خواستم پاشم که با فشارش روم.نتونستم چند تا سیلی دم.کونم زد گفت شل کن تا شل نکنی تو نمیره از بس زد به کونم کونم میسوخت صدای زدنش تو اتاق پیچیده بود مجبور شدم شل کنم دوباره انگشت کرد دوباره دوطرف کونم رو با دودستش طوری که وزنش روم بود رو باز کرد و کیرش رو گذاشت رو سوراخم و با فشار خواست ببره داخل که همزمان جیغ و دادم.به اسمون رفت اشکم.از چشم سرازیر شدرو تشک خیسی تشک رو رو صورتم حس میکردم.ولی ادامه داد بی اعتنا به داد من با فشار سرش رو برد داخل از درد خودم رو سفت کردم.نتونست بیشتر ببره داخل که تو همون حالت که سرش داخل بود ابش اومد یکم.داخل کونم و بقیه سرازیر شد و کپلام افتاد روم.بی حال و صورتم رو میبوسید دیگه حای نداشتم گفتم پاشو دیرم شد باید برم.بسه دیگه گفت میریم باشه یکم.روم.خوابید پاشد کونم.رو با دستمال پاک کرد بعد بوسید کونم.رورفت دستشویی منم.تا بیاد سریع لباس پوشیدم.اومد بیرون گفت چه زود حاضر شدی گفتم دیرم.شده باید برم.اومد بقلم کرد یکم.بوسم کرد کونم و مالید و انگشت کرد گفت درد داشت گفتم اره گفت بازم میای الکی گفتم اره که بزاره برم خلاصه با هر کلکی بود زدم بیرون از خونه اون موند که خونه رو مرتب کنه تو ماشین نشستم تازه درد کونم یادم اومد و پشیمون از این کارم.اومدم هتل رفتم دوش گرفتم کونم.رو حسابی تمیز کردم یکم.اب داخلش بود خالی کردم به مادرم گفتم خسته شدم.فردا بریم اونم گفت باشه برنامه رو باز کردم دیدم کبی پیام.داده و تشکر کرد و این که فردا بازم بیا منم الکی گفتم باشه ترسیدم بگم.نه بیاد هتل فردای اون روز ساعت 9 اتاق رو تهویل دادیم اومدیم سمت شهرمون با درد بچه کونی که دو سه روز همرام بود بیتالک رو هم حذف کردم الانم بعد اون با کسی نیستم اون تحربه هم جز خجالت و درد و سوزش چیزی نداشت جز خوردن سینه و کس و کون که لذت داشت اینم بگم.تا چند روز که درد کون داشتم.نوشته صدف

Date: July 10, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *