با مادرم چیکار کنم؟

0 views
0%

سلام . این چیزی که می خوام واسه شما بگم حدودا مال هفته پیش هستش.و ازتون راهنمایی میخوام.مامان من یه خانم واقعا خوشگل و خوش اندام هستش اسمش هم میناست ولی اصلا فکر نمیکردم مال سکس و این حرفا باشه .من خودم دانشجو هستم و پدرم هم سرپرست یه مدرسه شبانه روزی هستش که دو شب یه بار رو اونجا میمونه و البته خیلی آبرو داره.ما طبقه پایین خونه مون رو متاسفانه به دوتا دانشجو اجاره دادیم که هر از چند گاهی که پدرم خونه نیست می بینی ساعت 12 نصفه شب با یه خانم یا دختر میان خونه.حتی یه بارم که پدرم فهمیده بود می خواست دیگه به اونا اجاره نده ولی با کلی خواهش منصرفش کردن.(اینم میدونید که واسه خاطر این انتخابات امتحانات ترم رو کشیدن جلو، بخاطر همون استاد های ما کلاس های اضافه میزارن.)از داستان دور نشم.هفته پیش که قرار بود یه کلاس اضافه داشته باشیم استاد نیومد و کلاس برگزار نشد بخاطر همون زود برگشتم.تقریبا ساعت 5 بود که رسیدم خونه. اونروز هم پدرم شیفت بود (اینم بگم . وقتی پدرم شیفت هست باید ساعت 6 مدرسه باشه) در رو باز کردم و داشتم میرفتم تو که دیدم صدای آخ و اوخ میاد.با خودم گفتم پدر ومامان منو دور دیدن دارن حال می کنن. نخواستم مزاحم بشم همونجور یواش برگشتم و رفتم مغازه دوستم که سر کوچه هست تا کارشون تموم شه بعد من برم. یکی دو ساعت که منتظر موندم دیدم کسی از خونه نیومد بیرون .با خودم گفتم آخه پدر امروز شیفت بود چرا پس نمیره ؟ یه کم دیگه منتظر موندم.با خودم گفتم شاید شیفت رو به همکارش داده و امروز نمیره الانم حتما کارشون تموم شده.با دوستم خدافظی کردم و رفتم خونه.در رو باز کردم و رفتم تو دیدم مادرم تو آشپز خونه داره غذا درست میکنه.سلام دادم و بعد احوال پرسی پرسیدم پس پدر کو ؟خندید و گفت مثل اینکه درس های زیاد، روت اثر گذاشته. پدر امروز شیفت هست.پرسیدم کی رفته؟ گفت امروز بخاطر جلسه از ظهر رفته.تعجب کردم.ولی باز شک نکردم . گفتم شاید مامانه دیگه داشته با خودش ور میرفته. بهرحال شب شد و خوابیدیم. من اون شب تا ساعت 1 با دوست دخترم اس بازی میکردم بعد خداحافظی با اون، گفتم برم دستشویی بعد بخوابم .داشتم میرفتم دیدم از اتاق مادرم صدا میاد خیلی تعجب کردم .یواش رفتم گوش دادم دیدم مادرم داره با گوشی حرف میزنه.بعد یه کم گوش دادم متوجه شدم با امیر مستاجر مون حرف میزنه . اونم حرفای سکسی. داشت گریه زاری ام میگرفت نمیدونستم چیکار کنم.تا آخر حرفاشون که گوش دادم فهمیدم واسه پس فردا هم قرار گذاشتن.به خدا خیلی سخته. اومدم سرجام که بخوابم ولی اصلا خوابم نبرد .با خودم هی عین دیونه ها حرف میزدم .تصمیم گرفتم پس فردا رو بدون اینکه مادر بفهمه نرم دانشگاه.پس فردا شد و منم از ظهر که کلاس داشتم تا ساعت 8 به دروغ خدافظی کردمو رفتم بیرون . تا ساعت 6 بیکار تو خیابون ها بودم که پدر بره و برم خونه ببینم اون حرفا که شنیدم درسته یا نه .بهرحال ساعت 6 شد جلو کوچه بودم . دیدم که پدر رفت یواشکی رفتم خونه و پارکینگ وایسادم.بعد نیم ساعت دیدم صدای امیر میاد که داره با مادر حرف میزنه . بله . درست حدس زده بودم. امیر از در حیاط میاد خونه ما.منتظر موندم تا اینکه رفتن اتاق مامانم.می ترسیدم برم نگاه کنم تا اینکه به خودم جرئت دادم و یواش رفتم بالا.بازم داشت صدای آخ و اوخ میاومد.رفتم پشت در اتاق گوش میدادم.مامانم انگار دوس داشت فقط از کون بده هی میگفت از کون بکن امیر. اولش به خاطر اینکه مادرم بود شهوتی نشدم اما بعد یه خورده گوش دادن راستش کون مادر که الان داره بگا میره و سینه های بزرگ و سفیدش که قبلا خیلی دیده بدم به ذهنم اومد و منم شهوتی شدم. یه خورده با کیرم بازی کردم بعد که کمی گوش دادم دوباره برگشتم پارکینگ.حدود سه ربع بعد کارشون تموم شد .منم که پارکینگ بودم قشنگ صداشون رو میشنیدم. امیر داشت میگفت خوب گشادت کردم ها.مامان منم داشت میخندید و هی میگفت امیر جون عاشق کیرتم. امیر گفت ایشلاه دفعه بعد با یوسف میام دو تایی میکنیمت.اما مادرم قبول نمیکرد و هی میگفت دوتا کیر دوس ندارم ولی امیر اصرار میکرد و میگفت دوتاکیر کلفت بهت بیشتر حال میده.آخرش مادرم هم گفت باشه هرچی عشقم بگه.بعد دوباره آقا امیر از در حیاط رفت طبقه پایین.الانم امیر رفته شهر خودشون و هفته بعد برمیگرده.احتمالا واسه هفته بعد قرار دارن.از اونوقت یه دید بد نسبت به مادرم دارم . و می خوام از این کاراش دست برداره ولی نمیدونم چطوری؟ گاهی میخوام به پدر بگم ولی به آینده فکر میکنم .حالا از شما کمک میخوام که چیکار کنم؟ لطفا کمک کنید.مرسی واسم وقت گذاشتین.نوشته علی

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *