بعد از ده سال، دوباره عاشقی

0 views
0%

بهزاد ، پسر خاله اي كه بنا به دلايلي حدود 10 سال بود نديده بودمش حالا اومده بود خونه ي ما، دانشگاه قبول شده اونم تو شهر مادريش، كلي تحويلش گرفتم به ياد قديما، به ياد روزهايي كه تو خونه مادربزرگ با هم ديگه ور ميرفتيم و كلي همديگرو ميماليديم. يكي دوبار هم همديگرو كرده بوديم. پسر خوب و خوشكليه هيكلش سكسيه و كلي دختر خاطرخواهشن. اما گويا هنوز مثل قديما اهل دختر بازي نيست. تفاوت سنيمون 1 ساله و من الان يك ساله دانشجو هستم و اون تازه قبول شده و اومده اينجا برا ثبت نام.بهش گفتم براي ثبت نام همراهت ميام تا دوتايي براي ثبت نام (صف بانك و…) كارها رو انجام بديم تا زودتر تموم شه. شب جامون رو كنار هم انداختيم ساعت هم كوك كردم تا فردا زود بيدار شيم براي رفتن ثبت نام بهزاد. موقع خواب تو رختخواب بهش گفتم بهزاد چجوري اين رشته رو قبول شدي خيلي سخته كه؟گفت خيلي خوندم و از اون مسخره بازيها كه قديما در مي آورديم فاصله گرفتمخودمو زدم به اون راه ، كدوم مسخره بازيا؟بهزاد همون مسخره بازيا كه خودتم ميدونيمن آها ، سكس و اينا رو ميگي؟ ، مگه سكس كردن مسخره بازيه؟ لازمه زندگيه Dبهزاد ميدونم ولي مثل قديما زياد تو كارش نيستممن منم همين زياد اهلش نيستم ، بعد از كمي مكث گفتم يادته دكتر بازي مي كرديم؟بهزاد آره يادش بخيرمن O يادش بخير؟بهزاد آره پدر يادش بخير ، بچه بوديم ديگه. اگه الان همون موقعيت پيش بياد بازم تكرار نمي كني؟من خوب چرا تكرارش مي كنم ، تازه بهتر و مفصلتربهزاد كاش مي خوابيديم فردا صبح زود بايد پاشيممن اي پدر تازه صحبتامون گل انداخته بود. بعد از ظهر هم برا ثبت نام هستن، موافقي تكرارش كنيم؟بهزاد چيو؟من موقعيت رو ديگه Dبهزاد اِاِاِاِاِاِا ، آرهخودمو نزديكتر كردم به بهزاد و دستمو گذاشتم رو رونش و بدون خجالت و يا حس غريب شروع كردم به ماليدن رونش ، دستمو بردم به طرف كيرش تا كيرشو بمالم، ديدم كيرش سيخه سيخه. شلوارشو كشيدم پايين و كيرشو ماليدم. با اشاره بهم فهموند كه كيرشو بخورم، منم رفتم پايين تا كيرشو بذارم تو دهنم. مثل قديما آدمو شهوتي ميكرد.منم كيرشو گذاشتم تو دهنم و شروع كردم به ساك زدن. يك كم كيرش شور بود. با زبونم كيرشو ميليسيدم و هر از گاهي هم خيلي آروم و يواش كيرشو گاز مي زدم كه خيلي خوشش ميومد. بعد از كمي ساك زدن بهش گفتم حالا نوبت توئه، خيلي حشري شده بود. كيرمو در آوردم و نشستم رو سينش. لبهاي غنچه اي ، دندونهاي تميز و مرتب و چشماي عسليش آدمو ديوونه ميكرد. كيرمو همينطور به لبهاش مي ماليدم. به گردن و سر پستونهاشم ماليدم بعد يك لب ازش گرفتم و كيرمو بردم به طرف دهنش. بهش گفتم زبونتو بيار بيرون و تا زبونشو در آورد كيرمو به زبونش مي ماليدم. خيلي فاز مي داد و به شدت كيرم تحريك شده بود. از روي سينش بلند شدم و كنارش به پشت خوابيدم و گفتم شروع كن به ساك زدن. سرشو تو دستام گرفتم و وحشيانه عقب و جلو ميكردم. موهاشو چنگ زدم و كيرمو به زور تو دهنش مي كردم و در مياوردم. و مدام اين جمله را تكرار مي كردم كيرم تو دهنته بهزاد ، بگو چيكار داري ميكني؟ بهزاد در حالي كه كيرم تو دهنش بود. مثل آدمهايي كه دهنشون غذاست و حرف مي زنن مي گفت كيرت تو دهنم ، دارم كيرتو مي خورم و من با شنيدن اين جمله بيشتر و بيشتر حشري مي شدم.بهش گفتم بخوابه تا كيرمو بكنم تو كونش. خوابيد كنارم و من هم شروع كردم كيرمو به سوراخش ماليدن و شروع به فشار آوردن به كونش كردم. به قدري فشار مي آوردم كه انگار پوست كيرم قلفتي داشت كنده ميشد. بهزاد هم ناله مي كرد. حس كردم كيرم كامل وارد كونش شده و شروع كردم به تلمبه زدن. با هر بار تلمبه اي كه مي زدم بهزاد هم آه و اوه مي كرد. در حال تلميه زدن بين دو كتفشو بين دندان هام گذاشتم و خيلي ملايم گاز مي گرفتم.بهش گفتم بهزاد مي خوام مثل بچگيهامون آبمو تو كونت بريزم. قبول كرد و گفت بريز. من هم تلمبه زدنو رو قطع نمي كردم حس مي كردم بهزاد داره از خوشي پاره ميشه. لاله ي گوششو گذاشتم تو دهنم و شروع به مك زدن كردم و در همين حين آبم اومد و ريختم تو كون بهزاد. يكي از بهترين حسهاي زندگيم بود كه بعد از مدتها تونسته بودم پسرخاله خوشكلمو كه همه عاشق قيافه جذابش هستن رو بكنم. باورم نمي شد بعد از اين همه سال باز هم به راحتي و صميمت قديم تونسته باشم بهزاد رو براي دقايقي مال خودم بكنم و كيرمو داخل بدن گرم و نرمش كنم. كيرمو در آوردم و با دستمال تميزش كردم. بهزاد ازم خواست كه من بخوابم تا اون شروع كنه. اما دوباره من مجبور شدم براش ساك بزنم تا كيرش خوب سيخ و خيس بشه. منم كير سفيد و خوشكلشو براي بار دوم گذاشتم تو دهنم و باز هم ساك زدم در حين ساك زدن بودم كه گفت آبم داره مياد. منم سريع كيرشو از دهنم در آوردم دراز كشيدم و گفتم سريع بكن تو تا آبت نيومده. كيرشو گذاشت دم سوراخم و فشار داد. دردم مي گرفت ولي خيلي حال ميداد كه كير بهزاد بره تو كون آدم. ياد شعري كه بچه ها قديما تو دبيرستان مي خوندن مي افتادم كه مي گفنتن گر بچه خشكلي ما را بگايد ، از گاييدنش ما را خوش آيد ، خداييش قيافه بهزاد به شدت سكسي و خيلي جذابه و هر آدمي كه همجنس بازي رو دوست داره آرزو داره كه براي چند لحظه باهاش باشه؛ دخترا كه ديگه نگو خودشونو براي با بهزاد بودن مي كشتن.بهزاد كيرشو با هر مكافاتي بود كرد توكونه من، بعد از چند بار هُل دادن كيرش تو كونم آبش اومد و آهي كشيد و افتاد رو من ، كه من گفتم الان همه بيدار ميشن و مارو تو اين وضعيت مي بينن. جلوي دهنشو گرفتم و گفتم آروم تر پسر چته جو گير شديا. هر دو خنديديم و كيرشو در آورد و تميز كرد و در همين حين به بهزاد گفتم ونداد چطوره؟ (ونداد برادر بهزاده كه از نظر من از بهزاد خيلي خوشكلتره اما اطرافيان بهزاد رو زيباتر مي دونن) نگاه معنا داري بهم كرد و گفت خوبه ، منم گفتم دوست دارم با ونداد هم يك برنامه اي داشته باشم.بعد از گفتن اين جمله ي من هر دو گرفتيم خوابيديم ، ساعت 3 نصفه شب بود و فردای اون روز براي ثبت نام دانشگاه نرفتيم و تا لنگ ظهر تو خونه خواب بوديم.داستانهامو با ونداد هم براتون به زودي تعريف مي كنم.براي اينكه نخوايد بهزاد رو تجسم كنيد يك عكس كه بي نهايت به بهزاد شبيه هست رو براتون ميذارم.منتظر ساير داستانها با خود بهزاد و برادرش ونداد. به زودي ….نوشته علی

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *