خاطرات نوجوانی سمیه

0 views
0%

۱۷ ساله بودم و سال اخر دبیرستان مدرسه ما شبانه روزی بود تو مرکز چند تا روستا البته خونه ما تا مدرسه ۱کیلومتر بیشتر نبود و ما هر روز صبح میرفتیم و ظهر بر میگشتیم من و مریم هم سن و همسایه بودیم و از بچگی با هم بزرگ شده بودیم نسبت به بقیه همکلاسیا هم درسمون بهتر بود و هم قد بلندتر بودیم مریم صورت گرد و خوشکلی داشت با بدن متوسط که نسبت به من هم توپرتر بود و هم خوشکلتر چند وقتی بود با یه مرده به اسم محمد اشنا شده بود و حالا داشت اصرار میکرد که منو با دوست مرده اشنا کنه اسمش رضا بود و چون ماشین داشت میتونست محمدو بیاره که مریمو ببینه اینجوری بود که با رضا اشنا شدم .یه بار که مریم رفته بود خونه یکی از اشناهاشون با محمد اشنا شد و شماره بهش داد محمد ۳۲ سالش بود و تپل والبته پررو محمد تونست تو همون چند روز که مریم پیشش بود مخشو بزنه و توی دسشویی از کون کردش چند وقتی متوجه رفتارای عجیب مریم شده بودم که خودش اومد و اعتراف کرد که دوس پسر داره بعدش من شده بودم بپای مادر مریم تا خودش بره تو انباری حیاط پشتی خونشون به محمد بده یبار هم خودم مخفیانه رفتم دیدشون زدم مریم حالت سگی زیر محمد بود باورم نمیشد کیر به این کلفتیو کرده باشه تو کونش تازه فهمیدم چرا وقتی از پیش محمد میاد بد راه میره ولپاش مثل لبو قرمز میشه مریم برام تعریف کرد که بار اول که محمد توی دسشویی کردش تا نیمساعت تو دسشویی موند و نمیتونست بیاد بیرون و فقط گریه زاری میکرد.یه مدت تلفنی با رضا حرف زدم پسر خوبی بود ۲۹ سالش بود خوشتیپ و قد بلند و اندامی تا اینکه یه روز با محمد اومدن پیشمون من و مریم اومدیم در خونه وایسادیم تا اومدن از کنارمون رد شدن رضا گفته بود اگه پسندیدی میام پیشت اگه نه که میرم پسرا زنگ زدن و ما اوکی دادیم خلاصه بازم من رفتم پیش مادر مریم و سرشو گرم کردم تا محمد تو انباری کردش و بعدش نوبت منو رضا بودخیلی استرس داشتم با یه تاپ و دامن بودم حتی سوتینمم مریم در اورد که رضا راحت لمسم کنه رضا اومد پیشم و دست داد سرم پایین بود خجالت میکشیدم نگاش کنم دستشو گذاشت زیر چونم و سرمو بلند کرد و ازم لب گرفت من فقط سعی میکردم نزارم ولی اون کارشو بلد بود بعدا فهمیدم با خیلی خانم و دختر بوده حتی تو فامیلاشون رضا دست کرد ممه کوچولومو گرفت دستشو پس زدم که بردش لای پام اون یکی دستشم دور کمرم بود که یوقت فرار نکنم بازم دستشو پس زدم یکم دیگه ازم لب گرفت و یهو دستشو کرد تو شرتم یکم خیس شده بودم خجالت کشیدم دستشو به زور رد کردم که رفت پشت سرم و از پشت سرشو اورد ازم لب گرفت ناخواسته خم شدم اونم خم شد روم و کیرشو مالید و انگشت کرد به کونم دست منو گرفت وبرد سمت کیرش واز رو شلوار به زور دادش دستم اومد جلوم وایساد و زیپ شلوارشو باز کرد و کیرشو در اورد گزاشت تو دستم که یهو نگامون افتاد به مریم که داره دید میزنه دیگه ادامه نداد اون روز همینقد فقط با هم بودیم .چند روز بعد رضا و محمد اومدن دنبالمون و ما هم با پیچوندن خونواده ها باشون رفتیم بیرون رفتیم کنار رودخونه و چادر زدیم محمد مریمو برد تو چادر مسافرتی و کردش ما هم مواظب بودیم کسی نیاد تقریبا ۱۵ دقیقه ای شد که اومدن بیرون یکم اب کیر چکیده بود رو مانتو مریم اونم داشت بد و بیراه میگفت به محمد خلاصه گفتن که نوبت شماس البته من به رضا گفته بودم نمیدم اونم گفت اشکالی نداره ولی اینقد مریم اصرار کرد که رفتیم تو ماشین رو صندلی عقبی اونجا رضا منو سگی نشوند و لاپایی بهم زد حتی سعی کرد بکنه تو کونم که نرفت تازه یبارم لیز خورد نزدیک بود بره تو کسم رضا ارضا شد و اب کیرشم ریخت رو کونم ولای پاهام بوی اب کیرش کل ماشینو برداشته بود حتی شیشه ها هم بخار گرفته بودن مریم و محمد که سوارشدن زدن زیر خنده بوی شهوت میداد ماشین با اینکه شیشه ها رو دادیم پایین باز فایده نداشت اینقدی که محمد باز شهوتی شد و داد مریم براش ساک بزنه من بدم حالم بد شد ولی مریم کل مسیرو ساک زد اخرشم ابشو خورد هفته بعد باز پسرا اومدن دنبالمون و بازم بردنمون همونجا بازم محمد مریمو برد تو چادر و کیر کلفتشو کرد تو کونش البته مریم دیگه بچه کونی شده بود و راحت زیر محمد میخوابید نوبت ما که شد رضا بهم گفت که امروز کونت میزارم من قبول نکردم ولی وقتی تو چادر سگی نشوندمو شلوار و شرتمو تا زانو داد پایین اروم انگشتشو کرد تو کونم فهمیدم انگار ایندفه واقعا میخواد بکنه سعی کردم پاشم که گرفتمو دوباره انگشتم کرد بعدشم دو انگشتی کرد که جیغم در اومد از بیرون صدای خنده مریم و محمد میومد که میدونستن رضا امروز میخواد کارو یسره کنه یکم دو انگشتی کرد سعی کرد انگشت سومو هم اضاف کنه که طاقت نیوردمو خوابیدم رضا گفت بشین تا بازت کنم ولی من گفتم نه و پاشدم گفتم بدم میاد انگشت میکنی از درد یکم اشک هم ریخته بودم اشکمو پاک کرد و گفت فقط یکم دیگه که قبول نکردمو گفتم بکن نمیخواد باز کنی گفت دردت میاد گفتم طوری نی رو زانو نشسته بودم که اونم از خدا خواسته یکم هلم داد تا سگی شدم و پشتم زانو زد خیلی استرس داشتم تو عمرم اینقد نترسیده بودم باز رو زانو بلند شدم که رضا گرفت خوابوندم چند باری رضا سر کیرشو گزاشت در کونم تا فشار میداد من پا میشدم یا رو شکم دراز میکشیدم تا نتونه کیرشو بکنه توم بار اخر یه دستشو زیر شکمم حلقه کرد خودشم خوابید روم و با اون دستش کیرشو تنظیم کرد و فشار داد دیگه نمیتونستم بخوابم یا پاشم سه تا فشار اولی که داد با اینکه کیرش تو نرفت ولی خیلی دردم گرفت و میسوخت با فشار چهارمی سر کیرش رفت تو که من جیغ کشیدمو با گریه زاری التماسش میکردم درش بیاره ولی فقط میگفت الان تموم میشه خیلی سعی کرد تلمبه بزنه ولی نتونست یکم خودشو تکون داد تا ابش اومد و از روم پا شد من که نمیتونستم پاشم نه بشینم نه دراز بکشم فقط درد میکشیدم تازه فهمیدم که مریم چی میگفت که نیمساعت نتونسته بود از دسشویی بیاد بیرون کیر رضا هم کوچیکتر از محمد بود و من اینهمه درد کشیدم طفلی مریم چی کشیده بود ……نوشته سمیه

Date: February 10, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *