خواهرم… باورش برام سخته

0 views
0%

با عرض سلام خدمت دوستان من محسن٢٤ساله هستم اولين باره كه داستان مينويسم پس اگه بد بود وغلط املايي داشت به بزرگي خودتون ببخشيد همه اين چيزهايي كه مينويسم واقعي هست البته ميدونم باور نميكنيد اين ماجرا مربوط به٣٨ ماه پيشه من و سعي ميكنم خلاصش كنم ولي بگم كه بعد از ٣٨ماه هنوز نتونستم باور كنم همش فكر ميكنم خواب ديدم ولي همش واقعيته من ٢تا برادر دارم كه از خودم بزرگترن و ازدواج كردن ٣تا آبجي دارم كه ٢تاشون ازدواج كردن و آبجي لیلام ٢٦سالشه كه هنوز مجرده ميدونستم دوست پسر داره ولي باهاش كاري نداشتم چون خودمم دوست دختر داشتم دركش ميكردم بعدشم فكر ميكردم كه قصد ازدواج دارن يه بار تو گوشيش عكس با دوست پسرشو ديدم وقتي داشت براش ساك ميزد عكس گرفته بود ومدلهاي دگه كه اولش ناراحت شدم ولي بعدش عكساهارو بلتوث كردم و هر روز باهاش جلق ميزدم مخصوصا عكسي كه كير دوست پسرش تو كون گندش بود بگذريم برم سراتفاقي كه افتاد راستي لیلا پيش پدرم و مادرم زندگي ميكه منم پيش خواهر بزرگترم هانیه كه ٣٣ سالشه زندگي ميكنم چون من كارم تو تهرانه دامادمونم کریم ٣٦(شوهر هانیه) تو تهران تو يه شركت خوصوصي توپ كار ميكنه کریم رو هانیه اصلا تعصب نداره منم ٢ساله تهران پيش آبجيمم هانیه ٢تا بچه داره يه دختر يه پسر ٤ساله و ٦ساله داره الهي دايي قربونشون بشه راستش من از بچگي كارم ديد زدن خواهرام بود تو حمام تو اتاق و… هر ٣تا رو كامل ديد زده بودم هر ٣قد بلند بودن سفيد و تپل از همه خوشگلتر هانیه بود واقعا خوشگله ميدونم تموم فاميل تو كف هانیه هستن قدش ١٧٦ وزنش ٧٧ سينه هاش ٨٥ آويزون ولي يه كم سفت با نوك قهوه اي روشن تپل و كون گنده خيلي باسن بزرگي داره يه كوچولو شكم داره كه خيلي به بدنش مياد هر ٣تا خواهرام تو خونه آزاد ميگشتن آبجي هانیه هميشه تو خونه با يه تاپ و شلوارك ميگشت و وقتي هم مهمون ميومد بلوز شلوار كه اون كونهاي گندش همه را ديونه ميكرد… اتاق من چسپيده بود به اتاق هانیه و کریم و كنار تختشون يه هواكش بود كه به اتاق من وصل بود كه به بالاي بوم ميرفت معمولا بيشتر شبها کریم خواهرمو(زنش) ميكرد بيشتر شبها كه موقع سكسشون لامپ تو اتاقو خاموش نميكردند از زير در نگاه ميكردم کریم خواهرمو ميكرد١ساعت از كس و كون بااون كير گندش همه مدله ميكردش من بدبختم فقط نگاه ميكردم كه کریم داره خواهرم ميگاد و حال ميكردم مخصوصا وقتي خواهرم به صورت چهار دست و پا خم ميشد و کریم از كس و كون ميكردش اينقدر تندتند تلميه ميزد كه هيكل سفيد وگوشتي هانیه مثل ژله ميلرزيد به خصوص كون گندش بعضي شبها هم كه لامپو خاموش ميكردن و تو اتاق تاريك ميشد از هوا كش كه كنار تختشون بود گوش ميدادم مخصوصا موقعي كه از كون ميكردش كلي اخ و اوخ ميكرد خيلي حرفهاي شهوتي ميزدن خواهرم خيلي داغه هميشه كلي وقت براش ساك ميزنه همه جاشو ميخوره منم كلي حال ميكردم جلق ميزدم وقتي هم کریم خونه نبود هانیه رو تو هر موقعيتي ديد ميزدم مخصوصا اون كس تپلش كه وقتي ميرفت حمام تا موهاشو بزنه يا موقعي كه ميرفت دسشويي خلاصه تو اين ٢سال همه جوره ديد ميزدمش معذرت ميخوام از متن داستان دور شدم کریم كارش خوب بود تو يه شركت خصوصي بازرگاني كار ميكنه کریم عصر از سر كار بر ميگشت من ظهر ميومدم خونه حدود ٧ ماه پيش کریم از سر كار اومد خيلي گرفته و ناراحت بود پرسيدم کریم چيزي شده گفت نه مشكلي نيست حل ميشه گفتم خوب بگو شايد كمكي از دستم بر بياد هانیه هم حرف منو تاييد كرد کریم گفت چند ماه قبل ريسك كردم و تو يه كاري سرمايه گزاري كردم و كلي چك و صفته به رييس شركت دادم الانم كلي ضرر كردم و،،،مبلغش خيلي زياد بود بعدم گفت بيخيالش حل ميشه و خلاصه حرف عوض شد تا شب فيلم ديديمو شام خورديم ساعتهاي ١٠شب بود كه کریم گفت ميرم بخوابم ٢شب بود كه سكس نداشتن فكر كردم برنامه دارن کریم رفت تو اتاق هانیه هم بچه ها رو برد خوابوند و بعد داشت ظرفارو ميشست بعد ٢٠دقيقه منم به هانیه گفتم ميرم بخوابم رفتم تو اتاق و هواكشو برداشتم و منتظر شدم كه هانیه بياد بعد چند دقيقه هانیه رفت تو اتاقشون گفت عزيزم حسشو داري بيام تو بغلت کریم گفت عشقم حالم خيلي هانیه گفت چي شده من سعي ميكنم خلاصش كنم کریم گفت كلي بدهكاري به بار اوردم رييسمم ميخواد چك ها رو بزاره اجرا هانیه گفت چرا تو كه با رييست رابطت خوبه اونم گفت چجور برام شرطي گذاشته كه نميتونم بگم هانیه هم اصرار ميكرد كه بگو بعدش چيزي شنيدم كه شاخ در اوردم گفتتتتت رييسم ازم خواسته در صورتي كه بزارم با تو باشه منو زندان نميندازه بهش گفت امروز تو اتاقش همش از تو تعريف ميكرد و بهم گفت تنها راهش اينه كه قبول كنم منم به خاطر آبروريزي نشه بهش هيچي نگفتم و اومدم بيرون بعدش هانیه كلي عصبي شد و فوش و بد وبيرا به رييس کریم ميداد و ميگفت من ميديدم اين آشغال تو مهمونيا همش منو نگاه ميكردهمش گناه تويه کریم كه به من ميگي لباسهاي تنگ و جذب بپوش بعدش از کریم پرسيد تو جوابشو چي دادي كه کریم گفت هيچي نگفتم فقط موقعي مه خواستم بلند شم ازم خواست خوب فكر كنم بعد هانیه گفت حالا چي ميشه کریمم گفت هيچي بايد چند سال آب خنك بخورم بعدشم اينجر كه معلوم بود لب تو لب شدن نميدونم چي شد كه يه سكس توپ كردن بعدش كه كارشون تموم شد کریم به هانیه گفت كاش ميشد كاري بكنميم خلاصه اون شب تموم شد و صلح کریم رفت بيرون و شب برگشت خونه باز آخر شب كه رفتن تو اتاق هواكشو برداشتم و منتظر بودم ببينم چي ميگن بعد يه مدت حرف زدن در مورد كار و ،،،کریم باز گفت كاش ميشد كاري كرد نرم زندان هانیه گفت عشقم تو ميدوني من جونمم برات ميدم هر كاري از دستم بر بياد انجام ميدم کریم يه كم ساكت شد بعد گفت كاش ميشد خواستشو قبول كنيم تا نرم زندان هانیه هيچي نميگفت بعد يه مدت گفت يعني تو ميتوني اين كارو انجام بدي گفت کریم من تحمل ندارم بري زندان من تاقت دوريتو ندارم گريش گرفت کریم گفت عزيزم ٢تا راه بيشتر نداريم يا خواستشو قبول كنيم يا برم زندان هانیه گفت هرچي تو بگي بعد کریم گفت عشقم ميتوني اين كارودر حقم انجام بدي كه نرم زندان هانیه با كمي مكس گفت با اينكه حتي فكرشم كه كسي به جز تو به من دست بزنه ديونم ميكنه ولي راه ديگه ندارم امروزم همش به اين فكر ميكردم كه خواسته رييستو انجام بدم كه نري زندان ولي نميتونستم بهت بگم با شنيدن اين حرفها بد جور سيخ كردم نميدونم کریم چه حسي داشت خلاصه بعدش كلي حرفهاي عاشقونه زدن وباز کریم آبجيمو از كس و كون گاييد بعدش هانیه گفت حالا بايد چيكار كنيم کریم گفت اگه تو رازي هستي فردا بهش ميگم كه قبول كرديم هانیه هم گفت راه ديگه نداريم بعدش هانیه به گفت کریم تو هم بايد اونجا باشي کریم گفت نه نميتونم ميرم خونه مجيد(دوست کریم) بعدشم اون بايد بياد خونه چون نميخوام بري خونشون شايد فيلم بگيره هانیه گفت خونه كه محسن هست نميشه کریم گفت پنجشنه ها كه محسن ميره شهرستان و تا شنبه بر نميگرده راست ميگفت من جمعه ها تعطيل بودم و پنجشنه ظهر كه كارم تموم ميشد ميرفتم پيش پدر و مادر خلاصه اونشب كلي در موردش حرف زدن تا اين كه نميدونم چي شد كه کریم يه بار ديگه خواهرمو گاييد منم چند بار جلق زدم و نفهميدم كي خوابم برده بود كه بيدار شدم ديدم صبح شده کریم رفته بود هانیه هم تو آشپزخانه بود يه بلوز آبي با يه شلوار مخمل بنفش پاش بود كون گندش ميخواست شلوارو پاره كنه خط سينه هاشم معلوم بود اصلا تو چهرش مشخص نبود كه قراره چه اتفاقي بيفته رفتم پيشش صبحانه خوردم و رفتم سر كار صبر نداشتم كه شب بشه و کریم بياد برا خواهرم تعريف كنه كه چي شده تا ظهر به هر بدبختي بود سر كردم ظهر اومدم خونه هانیه حمام بود منم ناهار خوردم رفتم تو اتاقم عصر هم کریم اومد و خلاصه تا شب فيلم ديديمو و،،،، گذشت من گفتم خوابم مياد شب بخير گفتم كه کریمم گفت منم خوابم مياد و پشت سر من رفت تو اتاقش منم هواكش رو برداشتم و گوشمو گذاشتم كه صداشونو بشنوم حدود ١٥ دقيقه بعدش آبجيم اومد صبر نداشتم ديدم صدا بوس كردن و قربون صدقه هم رفتن مياد بعدشم کریم گفت امروز به رييسم گفتم كه خواستتو انجام ميديم بعد از اين كه بهش گفتم گفت خوب كاري كردي كه قبول كردي ولي بايد شريك شركت هم باشه من نميتونم همه خسارت رو قبول كنم هانیه گفت تو چي جواب دادي كه کریم گفت چيزي نگفتم همون موقع رفتم تو دستشويي بهت زنگ بزنم كه تلفنم انتن نداشت قرار شد كه بهش خبر بدم آبجيم گفت کریم جونم هرچي تو بگي من جونمم برات ميدم خلاصه کریم هم همون موقع زنگ زد رييسش و گفت كه با خانمم مشورت كردم و به اجبار قبول ميكنيم از صحبتاشون پيدا بود كه رييسش ميگه زنتو ميبريم خونه خالي كه کریم ميگفت نه من ميرم خونه دوستم برادر زنمم پنجشنبه ها ميره شهرستان شما بياين خونه ما و بادشم كلي كس و کس و شعر گفتن و خدامافظي كردن باز عشق بازيشون شرو شد و بعدشم کریم با آبجيم سكس كردن اونم چه سكسي کریم اينقدر تند تند آبجيمو ميكرد كه صداش تموم اتاق رو پر كرده بود من بدبختم بعد از كلي حال كردن خودمو خالي كردم و خوابيدم روز چهر شنبه بود صبح بيدار شدم رفتم سر كاراونجا همش به فكر اين بودم كه فردا چجوري جور كنم تو خونه بمونم تا ظهر برگشتم خونه و ناهار خوردم عصرم کریم اومد هانیه و کریم همش داشتن با هم يواشكي حرف ميزدن كه متوجه نميشدم چي ميگن کریم به من گفت علي فردا ميري شهرستان منم گفتم آره اتفاقآ كار دارم و تا شنبه بر نميگردم کریم به هانیه گفت فردا رييسم با شريكش خونه دعوتن واسه شام ميان،،،منم تو دل خودم گفتم بدبخت داري زنتو ميدي اينا بكنن خلاصه آخر شب رفتيم تو اتاق كه باز شنيدم دارن سكس ميكنن ولي سكسشون خيلي طولاني تر از شبهاي ديگه بودتا صبح كه ميخواستم برم سر كار وسايلمو برداشتم در اتاقمم قفل كردم به هانیه گفتم من كارم تموم شد دگه خونه نميام ميرم شهرستان هانیه صبح ها ميرفت بچه ها رو ميبرد معد منم تو كوچه منتظر شدم كه بره بيرون همين كه رفت بيرون برگشتم خونه يه كم غذا برداشتم با آب رفتم تو اتاقم كه منتظر بشم تا شب همش هيجان داشتم حدود ١ساعت بعد هانیه برگشت از تو اتاقم ميتونستم بيرون رو ببينم هانیه رفت تو اتاقش و چند دقيقه به لخت اومد بيرون كونشو به طرز عجيبي قر ميداد و رفت تو حمام چون شب خوابم نبرده بود يه كم خوابيدم حدود ساعت ٢بعداظهر بود بيدار شدم بيرون رو نگاه كردم ديدم آبجيم تو آشپزخانه است بعدشم کریم اومد همديگرو بوسيدن و لب گرفتن کریم همش داشت از كون آبجيم تعريف ميكرد و كونشو انگلك ميكرد و،،،حدود ساعت ٨ بود كه مبايل کریم زنگ خورد فهميدم رييس کریمه بعد از اين كه قطع كرد آبجيمو بغل كرد و گفت رييسم بود گفت ٢٠ دقيقه ديگه ميرسيم هانیه گفت تو چيكار ميكني كه کریم گفت ريس گفته شام كه خورديم تو برو بيرون هانیه پرسيد چقدر ميمونن کریم گفت نميدونم کریم بچه ها رو نياورده بود خونه فكر كنم برده بودشون خونه پدرش،،،راستي نگفتم من رييس کریم رو ديده بودم اسمش علي بود و فكر كنم ۴۵ سالي سن داشت و خيلي هيكل بزرگي داشت کریم حدود ١١ سالي ميشد پيشش كار ميكرد و خيلي از رييس ترس داشت اگه رييسش ميگفت بمير ميمرد هانیه يه بلوز مشكي با يه دامن بلند ولي تنگ پوشيده بود كه كونش داشت دامن رو جر ميداد حدودا ٢٥ دقيقه شد كه صداي زنگ در اومد کریم در رو باز كرد رييسش با يه مرد ديگه كه اولين بار بود ميديدمش تقريبا اندازه هيكل کریم رو داشت اومدن يه كيف تو دستشون بود با کریم دست دادن هانیه كنار کریم بود رييس کریم دستشو اورد كه با هانیه دست بده هانیه يه نگاه به کریم كرد بعد دست داد و رفتن نشستن اباس و هانیه كنار هم نشستن و علي و شريكشم روبرو کریم نشستن و با هم صحبت ميكردن بعدش هانیه شام اورد هنينجور كه ميرفت تو آشپزخانه كه وسايل ها رو بياره علي وشريكش نگاهشون به كون آبجيم بود كه داشت بالا و پايين ميرفت کریم هم داشت به هانیه كمك ميكرد خلاصه شام كه خوردن يه ٢٠ دقيقه با هم حرف زدن منم تو اون اتاق تاريك حوصلم سر رفته بود كه متوجه شدم کریم رفت تو اتاق و هانیه پشت سرش رفت بعد کریم تنها برگشت يه ١٠ دقيقه صحبت كردن بعدش علي كليد ماشينش رو داد کریم و يه چي به کریم گفت كه من نشنيدم و کریم رفت و علي در خونه رو قفل كرد هانیه هنوز تو اتاق بود علي از تو كيفش يه شيشه مشروب اورد بعد اومد نشست هانیه رو صدا زد هانیه از تو اتاق اومد بيرون ديد کریم نيست پرسيد کریم كه هنوز حرفش تموم نشده بود علي گفت کریم رفت،،،بعد گفت هانیه خانم نميخوان از مهلیلاش پذيرايي كنه مشخص بود هانیه خجالت ميكشه شريك علي ساكت بود علي بلند شد رفت طرف هانیه جلو هانیه وايساد دست هانیه رو گرفت گفت خجالت نكش با ما راحت باشين آبجيم خواست دستشو بكشه كه علي بقلش كردو بوسيدش و باسنشو ميماليد هانیه ساكت وايساده بود علي دستش رو گذاشته بود رو باسن هانیه و پشت سر هم لبشو بوس ميكرد و بعد از آبجيم جدا شد هانیه سرش رو انداخته بود پايين و هيچي نميگفت بعد علي روسري هانیه رو از رو سرش برداشت هانیه چيزي نگفت چون ميدونست تا چند دقيقه ديگه بايد زير هر دوتاشون بخوابه علي گفت هانیه جون ميشه برامون يخ و مزه بياري ميخوايم مشروب بخوريم هانیه گفت چشم و رفت طرف آشپزخانه هميجور كه داشت ميرفت كونش داشت بالا و پايين ميشد كه علي و شريكش داشتن با ديدنش كيراشونو ميماليدن هانیه زود با يخ و چيپس و،،،برگشت علي بلند شد وسايل ها رو از دستش برداشت گذاشت رو ميز بعد هانیه رو نشوند رو مبل كنار شريكش خودشم نشست كنارش حالا آبجيم وسط نشسته بود و علي و شريكش كنار آبجيم علي باز صورت آبجيمو آورد طرف صورتش لبشو ميخورد شريكشم داشت سينه هاي خواهرم رو ميماليد بعد علي گفت هانیه امشب خانم من و آقا مجيد هستي برامون ساقي شو بعد از هانیه پرسيد هانیه خوانم خانم كييه؟هانیه هيچي نگفت باز علي لبشو خورد و از هانیه خواست براشون مشروب بريزه ريد ليبل بود هانیه هم همين كارو كرد ولي هرچي اسرار كردن هانیه نخورد اونا هم زياد نخوردن علي دست هانیه رو گرفت نشوند رو پاهاش داشت بدنشو ميماليد دستشو از رو لباسش كرد تو يقه هانیه و سينه هاشو ميماليد هانیه هم هيچي نميگفت شريك علي اومد جلو پاهاي هانیه اروم دامنشو در آورد واي زير دامنش يه شلوارك صورتي پوشيده بود رون هاي آبجيم داشت شلوارك رو جر ميدادن بعد بلوزشو در اورد وايي سينه هاي بزرگ هانیه به زور تو سوتينش جا شده بودن علي سينه ها شو گرفت و همش قربون صدقه خواهرم ميشد بعد سوتينشو باز كرد شريكش شلوارك خواهرمو در آورد واي زيرش شرت نپرشيده بود كس سفيد و تپلش و ميديدم موهاشو زده بود علي وايساد و از هانیه خواست شلوارشو در بياره هانیه هم همين كارو كرد بعد شرتسو در اورد وايييييي اين كير بود يا باطون خيلي كلفت و بزرگ بود از كير کریم خيلي بزرگتر بود بعد علي خودش پيرهنشو در آورد شريكشم داشت كس و كون هانیه رو ميماليد علي رفت رو مبل وايساد و كيرشو برد جلو دهن هانیه اولش هانیه دهنشو باز نكرد بعد علي كيرشو برد رو لبش فشار داد هانیه دهنشو باز كرد علي فشار داد تو دهنش ولي فقط سر يه زره از كير علي تو دهن هانیه جا ميشد شريك علي رفت لاي پاي خواهرم و شروع كرد به خوردن كس هانیه مشخص بود هانیه داغ شده و داره حال ميكنه با دستش كير علي رو گرفت و تند تند ساك ميزد علي گفت تخمم رو بخور هانیه شروع كرد به خوردن تخم علي و علي سر آبجيمو برد زير تخمش رو براش ليس ميزد شريكشم داشت با انگشت ميكرد تو كس و كون خواهرم هانیه ميگفت يواش بعد هر دو بلند شدن و از خواهرم خواستن براشون ساك بزنه علي و شريكش نشستن رو مبل هانیه هم ميان دو تاشون زانو زد و داشت كير علي و ساك ميزد باز كير علي رو در مياورد و كير شريك علي كه تازه لخت شده بود و كيرش تقريبا اندازه كير کریم بود ساك ميزد چقدر ماهرانه ساك ميزد تخماشونو ميخورد هانیه همينجور كه خم شده بود و برا شريك علي ساك ميزد علي رفت پشت هانیه و كس و كونشو ليس ميزد انگشت ميكرد تو كس و كون هانیه ديدم علي لاي باسن خواهرم و باز كرد و ديد زد بعد گفت کریم نامرد خوب كونتو گاييده مشخصه خوب از كون ميكندت بهد گفت به جز کریم ديگه كي دادي كه اينقدر كونت باحال ديونه كننده شده گفت اگه بدونه چند ساله توكف اين كونم هانیه هيچي نگفت بعد علي كيرشو گذاشت جلو كس خواهرم آروم كرد تو كسش كه هانیه يه جيق كوچيك كشيد گفت يواش علي هم يواش يواش ميكرد تو كسش تا اينكه همه اون كير گنده رفت تو كس آبجيم و يواش يواش تلميه ميزد هانیه هم داشت مير شركي علي رو ساك ميزد علي خوب كه كرد باز جاهشونو عوض كردن كس خواهرم خيلي خيس شده بود شريك علي دستمال اورد كس آبجيمو خشك كرد گفت تو كه اين كس و گشاد كردي كرد تو كسش تند تند تلميه ميزد آبجيمم داغ شده بود همش آخ و اوخ ميكرد همينجور كه تلمبه ميزد باسن گندش داشت ميلرزيد من نتونستم تحمل كنم و جلق زدم خيلي آبم اومد ولي كيرم همينجور سيخ مونده بود بعد علي خواهرم رو تاق باز خوابوند رفت وسط پاهاش كرد تو كسش بعد پاهاي هانیه را داد بالا تند تند تلمبه ميزد صداش تموم خونه رو پر كرده بود شريكشم رفت بالا سرش و كيرشو كرد تو دهن آبجيم باز جاهاشونو عوض كردن هانیه كه چندين بار ارضا شده بود ولي باز آخ و اوخ ميكرد اين دوتا هم فكر كنم قرص خورده بودن بعد علي رو زمين خوابيد خواهرم رو نشوند رو كيرش خواهرم داشت بالا و پايين مشد سينه هاي گندشت داشتن منو ديونه ميكردن شريكه رفت بالا سرش براش ساك ميزد بعد علي گفت تو هم از كون بكن هانیه گفت علي آقا از كون نه علي گفت چرا نه از سوراخ كونت پيداست كونتو بيشتر از كست كردن شريكه رفت با آب كس آبجيم كونشو خيس كرد و آروم سرشو كرد تو كونش و راحت رفت تو كونش هانیه هم همش آخ و اوخ ميكرد اون دو تا هم همش داشتن قربون صدقه خواهرم ميرفتن بعد شريك علي رفت خوابيد و هانیه رو نشوند رو كيرش علي هم كيرش رو كرد تو دهن خواهرم يه كم كه ساك زد رفت كرد تو كون خواهرم ولي به زور رفت هانیه جيق ميزد يواش چند دقيقه طول كشيد كه همه كيرش رفت تو كونش واقعا كيرش بزرگ بود من كه تو فيلمها هم اينجور كيري نديده بودهر سه به جنون رسيده بودن علي اينقدر تند تند ميكرد تو كون خواهرم كه صداش تموم خونه رو پر كرده بود الي همش ميگفت هانیه دوست دارم عاشقتم تو خانم مني شريكه هم هنينجور كه كيرش تو كس خواهرم بود داشت سينه هاي بزرگ هانیه رو ميخورد بعد علي كيرشو از تو كون خواهرم در اورد و هانیه به زور بلند شد بعد علي باسن خواهرم رو گرفت و كرد تو كس هانیه شريكه هم كيرسو كرده بود تو دهن هانیه علي هم تند تند تلمبه ميزد و دستش ميزد رو باسن آبجيم باسنش قرمز شد ابجيم همش از رو لذت آخ و اوخ ميكرد علي كيرشو در اورد محكم كرد تو كون ابجيم هانیه هم جيق بلندي كشيد كه فكر كنم صداش رفت تو خيابان بعد گفت دارم ميام شريكه هم گفت دارم ميام علي آبشو خالي كرد تو كون آبجيم شريكه هم تموم آبشو خالي كرد تو حلق خواهرم و كيرشو نگه داشت تو دهنش و خواهرم همه آبشو خورد شريكه اومد طرف باسن آبجيم رو باز كرد گفت علي تو كه كون هانیه خانم رو پاره كرده من كون خواهرم ديدم مه اندازه يه ته ليوان گشاد بود و داشت آب كير علي از تو كونش بيرون مي امد علي نشست رو مبل و يه كم استراحت كردن و بعد دست آبجيمو گرفت و با هر سه با هم رفتن تو حمام حدودا ٤٠دقيقه تو حمام بودن من چيزي رو نميديدم فقط صداشونو ميشنيدم كه باز داشتن خواهر تپلم رو ميكردن بعد لخت اومدن بيرون اومدن رو مبل نشستن خواهرم وسط نشست علي سمت راست وشريكشم سمت چپ كير هر دو خوابيده بود علي دست هانیه رو گرفت و گفت كيرمو بمال هانیه هم كير هر دو رو ميماليد اونا هم داشتن سينه و كسشو ميماليد شريك علي ميگفت من كه هرچي هانیه خانمم را بكنم سير نميشم علي هم همين حرفو زد هانیه هم همش داشت ميخنديد و لب هر دو رو ميخورد بعد شروع كرد به ساك زدن همش از كير علي تعريف ميكرد هانیه گفت علي جون بريم تو اتاق هر سه بلند شدن رفتن تو اتاق و در بستن خيلي اعصابم خورد شد با اينكه چندين بار جلق زدم و آبم اومده بود باز كيرم سيخ بود علي و شريكش تا نزديكهاي صبح داشتن خواهرم رو ميكردن همش صداي جيقهاي هانیه و شلپ شلوپ كس و كونش و صداي آخ و اوخ بود نزديكهاي صبح بود كه ديگه صداشون نميومد فهميدم خواب رفتن منم اينقدر خسته بودم كه نفهميدم كه اي خوابم برده بود ساعت حدودا ١٢ ظهر بود كه با صداي خنده هاي هانیه بيدار شدم بيرونو نگاه كردم ديدم هر سه لختن وشريك علي داره با كون خواهرم بازي ميكنه و هانیه هن داره ميخنده بعدهانیه زنگ زد واسه ناهار پيتزا سفارش داد قبل از اينكه پيتزا رو بيارن علي و شريكش باز افتادن رو هانیه و داشتن از كس و كون ميكردنش كه زنگ در به صدا در اومد علي و شريكش لخت دويدن طرف اتاق من شانس اوردم كه در قفل بود كه آبجيم گفت اون اتاق داداشمه درش قفله و او دو تا رفتن تو اتاق هانیه و کریم و هانیه هم همينجور لخت چادورشو براداشت و پوشيدو رفت سفارش ها رو گرفت و علي و شريكش با كيرهاي سيخ شده اومدن بيرون هانیه گفت گشنمه بزارين واسه بعد از ناهار كه اونا قبول نكردن وباز از كس و كون كردنش و بعد هم ناهار خوردن وقتي ميخواستن برن همش دستشون تو شلوار خواهرم بود و داشتن كونشو ميماليدن علي بهزخواهرم گفت از فردا بيا شركت بشو منشي خودم كه هانیه گفت خيلي لطف دارين همين مه رفتن هانیه رنگ زد کریم و گفت و رفتن بيا خونه و بعدش رفت تو حمام همين كه رفت تو حمام من كيف دستيمو برداشتم از خونه زدم بيرون ياعت ٩ شب بود زنگ زدم هانیه گفتم من برگشتم الان ميرسم خونه و بعد رفتم خونه ديدم کریم و بچه ها و هانیه نشستن دارن تلويزيون ميبينن من خيلي خسته بودم يه كم نشستم و رفتم تو اتاقم کریم و هانیه هم زد بچه ها رو بردن تو اتاقشون خوابوندن و رفتن تو اتاقشون و شروع كردن به عشق بازي و عباش همش از اتفاقهاي ديشب مي پرسيد هانیه هم همشو براش طعريف ميكرد شنيدم هانیه به کریم با پرويي گفت كير علي خيلي بزرگ بود كونم درد ميكنه کریم هم همش قربون صدقه هانیه ميرفت خلاصه بعد از چند روز هانیه رفت تو شركت علي و شد منشي وبازارياب شركت کریم هم كه دم از بدهكاري ميزد بعد از چند روز يه آزار سفيد گرفت پاي علي و شريكشم تو خونم باز شد ديگه بعضي شبها ميفهميدم كه علي و شريكش در حضور کریم خواهرم رو ميكنن حتي بعضي شبها خواهرم خونه نمييومد از علي ميپرسيدم ميگفت با دو تا از زنهاي شركت رفته ماموريت يك روزه ولي من ميفهميدم كه ميره خونه اي كه علي برا هانیه خريده بود و اونجا بهش كس و كون ميده چون هر شب كه نبود کریم بهش زنگ ميزدو ازش ميپرسيد چيكار ميكنين ديگه هانیه شده بود سه شوهره و شوهر اصليشم علي بود حتي يك بار از روسيه واسه كار تجاري كه شركت علي باهاشون كار ميكرد يه تفر اومده بود كه از هانیه خوشش اومده بود علي هانیه رو برده بود و زير پاي مرد روسيه اي تنداخته بود من اينا رو از حرفهايي كه شب ها هانیه واسه علي تعريف ميكرد ميفهميدم چند بار هم خواهرم و علي به مسافرت خارج از كشور رفتن فكر كنم گندش تو شركتشون در اومده بود چون هانیه ديگه كمتر به شركت ميرفت بعد از چند ماه هانیه حامله شد و دختر ناز و تپل به دنيا آورد كه اونم برا کریم تعريف ميكرد كه علي ازش بچه خواسته و کریم هم به خواهرم گفت بزار حامله ت كنه كه فهميدم بچه علي هستش تو اين مدت اينقد علي خواهرم رو از كون كرده كه كون هانیه دو برابر اول شده كونش تو هيچ شلواري جا نميشه همش مجبوره لباسهاي خاص بپوشه هرجا ميره همه نگاهشون رو كون خواهرمه بعد از اين اتفاقها نظرم نسبت به هانیه و اون خواهرهاي ديگم عوض شده بعدا فهميدم كه دوست پسر آبجي لیلام كه قرار بود ازدواج كنن قيد آبجيمو زده و فقط قصد كردنشو داشته منم به شدت به سكس با ابجيم نياز داشتم ولي جرات نميكردم به هانیه بگم به خاطر همين عكسهايي كه از خواهرم لیلا داشتمو نشون لیلا دادم اولش گريه كرد بهم گفت گولم زده بعد بهش گفتم بايد باهام سكس كني به زور و خواهش قبول كرد وقتي داشتم ميكردمش فهميدم پرده نداره كونشم خيلي خيلي گشاد بود اينقد گشاد بود كه سوراخش باز باز بود خيلي حرفه اي ساك ميزد منم بهش گير دادم برام تعريف كنه چرا اينقدر گشاده اولش ميگفت فقط با اون مرده بوده ولي بعد با اسرار من برام تعريف كرد كه با اون مرده رفته خونه مرده بعد با دوستاش ريختن سرش و گروهي از كس و كون كردنش و چون كوني شده هر هفته ميره و بهشون كس و كون ميده منم جمعه ها كه ميرم شهرستان خواهر لیلامو از كس و كون ميكنم تو اين مدت كون لیلا هم خيلي بزرگ شده ولي من همش تو فكر كردن هانیه هستم اما جراتشو ندارم بهش بگم ممنونم از اين كه اين داستان واقعي را خونديد ببخشيد كه طولاني شد.نوشته محسن

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *