دادن مادر به دوستانم در منزل

0 views
0%

من و برادر و مادرم با هم زندگی می کردیم . من که از سربازی اومدم برادر کوچیکه ام رفت خدمت . من اسمم فرشید و مادر اسمش فرشیده هست . من 21 سالمه و مادر 47 سالشه . برادر فرید منم که تازه رفته خدمت حدود 19 سالشه . پدرم مرده و مادرم دبیر باز نشسته دبیرستانه . از اون زنای خشن و استواره . روحرفش نمیشه حرف آورد . خیلی هم راحت تو خونه پیش ما می گرده . ما دیگه عادت کردیم . جرات نداریم بهش بگیم بالای چشمت ابروست . از اون زنای شوخ و شنگ و اهل حاله . وقتی عروسی و جشنی میشه اوه بیا و ببین از یه دختر جوون هم سکسی تر میشه . چه رقصایی می کنه . چه چکمه ها و جورابایی می پوشه . همش با خودم فکر می کردم اون با این اوضاع و احوال یعنی می تونه دوست مرد یا پسر نداشته باشه ؟؟ من که به دیدن اون گاهی وقتا به هوس میفتادم . یه نکته دیگه این که اون خونه کاملا لخت پیشم می گرده و پیش برادر منم همین طور . از منم می خواست واسه این که یه دست باشیم منم مثل اون لخت بگردم . اولش سختم بود و اعتراض می کردم ولی بعدش مجبورم کرد . ولی من سعی می کردم زیاد نگاش نکنم که یه وقتی کیرم شق نکنه. چون مادر اگه می فهمید من به دیدنش به هیجان میام شاید از دستم خیلی عصبانی می شد . اون خیلی زور می گفت و می گفت حرف حرف منه . وقتی ازش خواستم که به مناسبت تموم شدن خدمتمون از دو تا از دوستام که از روز اول تا آخر خدمتبا هم بودیم دعوت کنم خونه مون و یه شب شام دور هم باشیم و اونم زحمت پذیرایی شو بکشه بهم گفت به یه شرط پایان این بساطو جور می کنه که اخم نکنم و ناراحت نشم از این که مادرو می بینم که سکسی و فانتزی می گرده . .. البته من که جرات اعتراض و نهی از منکر کردن رو نداشتم ولی اون حتی دوست نداشت که ناراحت شم . یادم میاد تو یکی از این عروسی ها که مادر کاملا از کمر لخت بود و نصف سینه اش بیرون زده بود و کل پاهاش تا یه وجب بالای زانو لخت بود و با یه مرده که یک سوم خودش سن داشت می رقصید من از ناراحتی یه گوشه کز کرده بودم و اون توقع اینو هم نداشت . در هر حال اون روز که شبش دعوتی داشتم یه روز پنجشنبه بود . مادر بیشتر از اون که بخواد در فکر بند و بساط مهمونی باشه بیشتر به خودش توجه داشت که چه جوری خودشو خوشگل کنه . مرتب می رفت جلو آینه و سکسی ترین لباساشو می پوشید و ازم نظر می خواست . مگه من جرات داشتم اعتراض کنم . هر لباسی که می پوشید ازش تعریف می کردم ولی داشتم حرص می خوردم چون این دوستایی که من داشتم از اون هیز های چشم چرون بودند . بالاخره مادر یه لباسی انتخاب کرد که فکر کنم جنده لاشی های رژیم گذشته تو جنده لاشی خونه ها این جور لباس نمی پوشیدند . یه پیرهن خیلی خوشرنگ یک سره ای تنش کرده بود که پشتشکاملا لخت بود و اون پارچه فقط کونشو تا اون قسمت زیر پوشش می داد . از جلو هم که نیمی از سینه هاشو انداخته بود بیرون و از گردن تا خط سینه اش لخت بود . آستین هم که نداشت . با این حساب یه تیکه لباس قرمز خوش رنگ به علامت ال انگلیسی تنش کرده بودکه این در حالت نشسته اش بود . دندون رو جیگر گذاشتم . همونجوری که سهیل و سامان دندون رو جیگر گذاشته بودند و از همون لحظه اول داشتن به کون بر جستهمامان نگاه می کردن تا ببین چیزی رو میشه دید یا نه . من اونا رو می شناختم . ناسلامتی چند سال همکلاس بودیم و تو خدمت هم با هم بودیم و درددل می کردیم . وقتی پای کس در میون باشه و عشق و حال کیر که دیگه رفاقت نمی شناسه . میخواد بره جایی که عشق و حالشو بکنه . لباس مادر طوری بود که خیلی راحت می شد اونو گایید . یعنی کافی بود اون دامنه چسبون پیر هنشو از خط زیر کون بدی بالا . نیاز به پایین کشیدن شورتش هم نبود از کناره ها می تونستی خیلی راحت فرو کنی تو کوسش . این سهیل و سامان هم آفت این کارها . کس خلی من این بود که می خواستم پیش دوستام افه بیام و گفتم که من و مادرم خونه کنار هم لخت لخت می گردیم . انگاری انتظار داشتند که مادر من کنار اونا هم لخت بگرده .من و سهیل و سامان کنار هم نشسته و از خاطرات دوران سربازی می گفتیم. اون دو تا هم تا می تونستند پیش مادر خالی بندی می کردند . دگمه هایبلوزشونو تا ناف باز کرده و سینه چاک شده بودند . می خواستند دل مامانو ببرن . مادر هم خیلی به اونا حال می داد . زیاد خالی بندی می کردند و از دلاوریهای خود تو خدمت می گفتند و از این که چقدر سر فرماندهان خودشونکلاه می ذاشتند . مادر هم با دقت به حرفشون گوش می داد . نمی دونم چرا فرشیده جون به اونا رو می داد و با حرفاشون می خندید . طوری دولا راست می شد که اونا رو به هوس بیاره . وضعیت طوری شد که مادر کنار اونا نشسته بود و گرم صحبت شده بودند و مادرم ازم خواست که برم چایی و شیرینی بیارم . اولش میوه آورده بود . قبل از این که دستورشو انجام بدم از داخل همون آشپز خونه یه خورده گوش وایسادم که ببینم چی دارن میگن . داشتن از صفا و صمیمیت مادرا و پسرا می گفتند البته اولش سهیل گفت شما خیلی خوشگلین . بزنم به تخته هنوز جوون موندین . این روزا پسرا و مادرا رابطه ای خیلی صمیمانه دارن . هم من و هم سامان طوری با مادرمون صمیمی هستیم که هر وقت پدر خونه نیست لخت لخت می گردیم و وقتی اون میاد یه شورت پامون می کنیم چون یه خورده فر هنگش باهامون فرق می کنه . مادر هم از اونجایی که می خواست خودی نشون بده با این که بهم سفارش کرد در مورد لخت گشتنمون تو خونه چیزی به دوستام نگم خودش زود تر موضوع رو پیش کشید و واسه این که کلاس بذاره گفت چه جالب اتفاقا من و فرشید هم با هم تفاهم داریم و فر هنگمون بالاست .. سامان هم ادامه داد که دست بر قضا ما در خیلی از مهمونیهای خونوادگی همه با هم لخت میشیم و این مسائل واسه مون حل شده . از اون دور می دیدم که چه جوری به اندام مادر خیره شده و با نگاهشون داشتن اونو می خوردند . سامان حیفه اندام به این خوشگلی و بدن کشیده و موزونی که دارین تو پرده و حجاب باشه .. -یعنی شما از این حالت من خوشتون نمیاد ؟؟ سهیل چرا ولی به نظر شما اگه نصف ماه یا خورشیدو یه ابری جلوشو بگیره بهتره یا پایان و کامل مشخص باشه ؟؟ .. مادر فرشیده خب معلومه دیگه اون جوری که کاملا توی دید باشه زیبایی بیشتری داره -شما نمی خواین زیباتر به نظر بیاین ؟؟ واقعا حیفه . . سریع با وسایل پذیرایی رفتم پیش مادر . یه نگاهی بهش انداختم که دوزاریش افتاد واونم یه اخمی بهم کرد که پنج زاریم افتاد . حس کردم که هیچ کاره ای نیستم و هیچ غلطی نمی تونم بکنم و هر کاری که بخواد انجام میده . مادر خودشو بهشون نزدیک کرد . طوری رفتار می کرد که انگار داره خودشونو میندازه تو بغل اونا .. ای ای ای اونا واسه کس داشتند هلاک می شدند و مادر این قدر راحت داشت خودشو تسلیم اونا می کرد . مادر رفت وسط اون دو نفر نشست رو ساق پای دوتایی شون . من در یک متری اونا بودم . -ماه به یه شرطی حاضره پایان و کمال خودشو نشون بده که اونایی که اونو می بینن و از نورش استفاده می کنند هم کاملا نپوشیده باشن . سهیل و سامان مثل خر داشتند کیف می کردند . اونا به خوابشون هم نمی دیدند که اینقدر راحت بتونن با یه خانم حال کنن . فرشیده فتنه گری رو شروع کرده بود . رفت رو دسته مبل نشست و کمر لختشو و قمبل باسنشو نشون دوستام داد . آب از لب و لوچه پسرا آویزون شده بود . کارد بهم می زدی خونم در نمیومد . سهیل دستشو گذاشت رو کون مادر -ببین می تونی از زیر این دامنه چسبونو بزنی بالا ماه بیشتر نمایون میشه . سهیل دامنه کوتاه پیرهن مامانو زد بالا . کون سفت و سفید و بر جسته مادر یه سره مشخص شد . سامان اومد جلو و قاچای کون مادر رو به دو طرف باز کرد. -چه جالب و هیجان انگیز اون زیر شورت هم ندارین . -لزومی نداشت شورت پام کنم . تازه پیرهنمو هم می تونین بدین بالا و ببینین که این جنسی که در اختیار شماست چه جنسیه . پیرهن مادرو دادن بالا از کمر که لخت بود و از طرف شکم هم که تا سر سینه هاش بود وقتی که اونو از سرش در آوردند و چشموشون به سینه های درشت سایز 75 مادر افتاد و این سینه های درشتشو بدون سوتین خیلی قرص و محکم و شکیل دیدند دهنشون از تعجبوامونده بود . -فرشیده خانوم یه اسپند واسه خودتون دود کنین شما واقعا محشرین . این ننه ای که مدام بهم سر کوفت می زد و حالمو می گرفت معلوم نبود چرا این قدر خودشو در مقابل این دو تا شل نشون میداد . نکنه یه وقتی بخوان یه پیشرفتهایی داشته باشن . من می دونستم مادر هر جوری شده یه جایی بالاخره سیاست و بر خورد تندشو نسبت به همین دو تا جوونهم که خیلی بهشون علاقه نشون میده نشون میده .. ولی کاشکی کارشون به سکس نرسه . و من اونجا شاهد اون خشونتش نباشم . زمانی که دیگه کار از کار گذشته . مادرمو کاملا لخت کرده بودند . من فقط همین طور داشتم تماشا می کردم . -فرشید برو از رو میز دستشویی اون خوشبو کننده زیر بغل و ادکلن بدن و اون یه ادکلن دیگه ای که آقایون خوششون میاد بیار -مااااماااااان -مامان و زهر مار . باید لذت ببری که مایه سربلندی پیش مهموناتم . باید خوشحال باشی .. وقتی برگشتم دیدم مادر داره اونارو لخت می کنه . حالا دیگه سه تایی شون لخت بودن -فرشید اگه دوست داری می تونی تو هم لخت شی . از دست این مادر خانومی کفری شده بودم . اولش اختیاری با آدم بر خورد می کرد ولی اگه انجامش نمی دادم اجباری می شد . وقتی گفت می تونی لخت شی یعنی باید لخت شی . راستش حوصله شو نداشتم . ولی چند لحظه بعد با تشر بهم گفت بهت میگم لخت شو . سه سوته خودمو لخت کردم . راستش وقتی می دیدم دوستا ی هیزم چه جوری به کس و کون مادر خیره شدن نمی تونستم نزدیک اونا بشینم و این شاید همون چیزی بود که اون سه تا می خواستند . رو یه کاناپه یا مبل سه نفره نشسته بودند و مادر وسطشون بود . بد جوری ناراحت بودم و حسادت هم می کردم . حالا که مادرمو وسط اونا می دیدم بیشتر قدر لحظه هایی رو که با هم و در کنار هم لخت بودیم و سر خری نداشتم می دونستم . سهیل و سامان طوری روی مبل لمیده بودند که انگاری قهوه خونه مش قنبره . کیرشون سر به هوا و خیلی شق شده بود. نگاه فرشیده به کیرشون بود . سهیل و سامان و مادر سه تایی داشتند در مورد جوانان اقتصاد و مشکلات اجتماعی و زیر ساختهای جامعه برای رفع این مشکلات حرف می زدند . یه سری حرفای بی سر و تهی می زدن و در حین حرف زدن فقط نگاهشون به وسط بدن طرف بود . از اونجا بحثو کشوندن به از دواج و روابط پسر و دختر . -فرشیده خانوم یه جوون براش سخته با این مشکلات روز و مسائل اقتصادی بره خانم بگیره -اینجا یه سری ازافراد جامعه یعنی خانوما وظیفه خطیری رو دوششونه . کف یه دستشو دور کیر سامان و یکی دیگه رو دور کیر سهیل حلقه زد . واییییییی باورم نمی شد . واسه چی مادر . تو این قدر عشق کیر داشتی و من نمی دونستم ؟؟ -دست گلتون درد می گیره فرشیده خانوم -پس شما چیکاره این ؟؟می تونین بهم انرژی بدین . سهیل دستاشو گذاشت رو سینه های مادر و لبشو بوسید و سامان هم کف دستشو گذاشت رو کس مادر . صحنه خیلی هیجان انگیزی شده بود با این که خیلی کفری شده بودم ولی دستم رفت رو کیرم .همه مون لخت و لخت بوده و من با حسرت به اونا نگاه می کردم . چی می شد که منم جای یکی از مهمونها بودم . یهو مادر رفت وسط پذیرایی و یه چرخشی به اون کون و کپلش داد پاها و دستاشو ستون کرد و یه هشتی از خودش درست کرد و مثل فرماندهان جنگ شروع کرد به امر و نهی کردن . -سهیل و سامان بیایین جلو زودباشین کس و کونمو لیس بزنین .. با این که دوست نداشتم مامانو زیر کیر دوستام ببینم ولی از این بر خورد خشنش که داشت روی دوستامو کم می کرد خوشم میومد . راستش هیچوقت گاییده شدن مامانو ندیده بودم و اصلا فکر نمی کردم تو این خطها باشه ولی سهیل رفت زیر دراز کشید و سامان هم رفت پشتش و زبونشو گذاشتن رو کس و کون مادر . فرشیده جون با اون سنش هیکلی مثل رخش داشت و انگار مثل ژیمناست کارا فعالیت می کرد . دستشو گذاشته بود رو سینه هاش و چه جورم باهاشون ور می رفت . دهنم آب افتاده بود . مادر نامرد یه تعارف به این پسرت نمی کنی . اگه می دونستم این قدر عاشق کیری که خودم زود تر از اینا حالتو جا می آوردم . من شده بودم پادویاونا . -فرشید برو از رومیز دستشویی کرم جوانه گندمو بیار . همون که رنگش صورتیه .. طوری امر و نهی می کرد که حرف دیگه ای نمی تونستم بزنم . -سامان بمال به کونم .. خیلی از این سیاست مادر جون خوشم میومد . حالمی کردم . سهیل زیر دراز کشید و سامان هم پشت مادر . سهیل کس مامانو می گایید و سامان هم کونشو . نزدیک ترین جایی که می تونستم قرار گرفتم تا بتونم صحنه رو از نزدیک ببینم . کیر کلفت سهیل که خیلی راحت تو کس گشاد مادر جا شد و سامان هم پس از این که سوراخ کونمامان و سر کیر خودشو به کرم آغشته کرد نوک کیرشو به سوراخ کون مادر فشار آورد و همون اول نصف کیرش خیلی راحت رفت تو کون مامان.. یعنی مادر من از اون حرفه ایها بود و من خبر نداشتم ؟؟ یا این که اون وقتا که پدر بود حالشو جا آورده و اونو این جور گشادش کرده . ولی به کیر خودم که نگاه می کردم اونو خیلی دراز و کلفت و قبراق تر از کیر دوستام می دیدم . صورت فرشیده جون نشون می داد که داره حال می کنه . ولی غرورش اجازه نمی داد که هوسشو بریزه بیرون . -جاااااان عجب کون مشتی داری فرشیده خانوم -سامان از کوسش بگو نمی دونی چقدر داغه . نیمساعتی که مامانو گاییدن تازه خانوم هوس کرد که پسرا بر عکس شن. انگار خودش از یه حالت قرار داشتن خسته نشده بود . کیر با یه سرعتینوشته‌ سمیر

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *