رومانتیک ترین سکس با مینا

0 views
0%

اگر مقدمه اولین داستانم مقداری طولانی می شود عمیقا از دوستان شهوتران عذر خواهی می کنم و عزیزان را به کمی تامل و صبر دعوت می کنم و قلبا سپاسگذارم.من مدت مدیدی است که دنبال مکانی برای ثبت خاطراتم هستم. و برای اولین بار این مهم بالاخره تحقق یافت.اگر هر سکس با یه نفر متفاوت یه خاطره باشه من خاطرات زیادی دارم ولی با توجه به داستانای بی روح جدید دوستان بهترین خاطرم رو به عنوان اولین خاطره می نویسم تا اگر خوب بود ادامه بدم و اگر نه به ایجاد خاطره نو بیاندیشم تا نوشتن اون…دانشگاه کارشناسیم اصفهان بود. 2 ترم اول رو اصفهان خوندم بقیشو تهران میهمان. ترم آخر برگشتم اصفهان.مینا یه دختر بود از نظر قیافه ، صورت و هیکل کاملا فوق العاده و جذاب بود. ولی دختر خاکی و ساده ای بود. سفید، پاها بلند، سینه 65، و… ترمای اول دانشگاه یه جور خاصی نگاه می کرد ولی من مثل شیرجه تو استخر توپ روزی با یه دختر تابلو تو اصفهان می چرخیدم. ترم 3 رفتم تهران و گذشت تا ترم آخر که برگشتم. 3سال گذشته بود. یه ذره آدم حسابی شده بودم. امتحان یکی مونده به آخر ترم بود شمارش رو گیر آوردم و زنگ زدم. انگار منتظر تماس بود خیلی عادی ولی سنگین برخورد کرد. گفتم اگه میشه یه جایی برای چند ساعت ببینمت. بعد از یکم سوال و جواب که چی شده چرا واز این حرفا قرار گذاشتیم تو یه کافی شاپ. دقیقا نمی دونستم چرا قرار گذاشتم یا چرا زنگ زدم.2روز بیشتر تا پایان ترم نبود و از طرفی منم آدمه شناخته شده و تابلویی بودم تو دانشگاه و نمی شد جانماز آب بکشم. دوست دخترای اون سالها رو میشناخت. شب تماس گرفت و عذر خواهی کرد که فردا نمی تونه بیاد و قرارمون شد پس فردا بعداز امتحان، بعد از ظهرش.روز امتحان همو که دیدیم یه لبخند ریز زدیم رد شدیم که بعدش دیگه ندیدمش.تو دانشگاه با یه مانتو زرد زنگ معمولی و مقنعه بود بعد از ظهرتو کافی شاپ یه تیپ بیهوش کننده آبی زده بود که عجیب خشگل تر شده بود .نشستیم و شروع به صحبت کردیم، تنها نکته خوشگلی که گفتم اینکه الان وقتی برای دوستی نیست و من دارم میرم از این شهر. فقط اومدم بهت بگم که دوست دارم و تو این سالهام دوست داشتم حتی وقتی نبودم تو یادت بودم و شایدم نبینمت دیگه پس هیچ غرضی ندارم و اومدم فقط حرف دلمو بزنم برم…2.5 ساعتی تقریبا تو کافی شاپ بودیم. نیم ساعت آخر یه جور خاص و قشنگی بود لحن حرف زدنش. همش یه لبخند تحریک کننده رو لباش بود.چند تا شوخی و جک قاطی حرفام زدم فقط اون لبخند و میزد عوضی که میریختم بهم.قاطی حرفاش یه چی شد گفت خستم از صبح تا الان ، نمی دونم چی شد گفتم من یه جایی دارم اگه بخایم میتونیم یه ساعتی استراحت کنیم و مینا یه لحظه مکث کرد سرشو پایین انداخت دوباره اون لبخندو زد. اصلا به مغزمم خطور نمیکرد… یه 1 دقیقه ای ساکت بودیم و من گفتم مهمون شما بودیم کافی شاپ دیگه؟ خندیدو رفت حساب کرد. سوار ماشین شدیم رفتیم یه خونه که چند تا سوییت داشت و تقریبا مخصوص همین کار بود ساعتی اجاره میداد. لامصب بعد 4 سال هنوز لو نرفته بود. رفتیم تو سوییت باورم نمیشد. اصلا غیرممکن بود . خیلی سریع اتفاق افتاد. من متعجب ولی انگار اون برعکس من خیلی آروم بود. یه 5 دقیقه نشستیم رو مبل و به این ور اون ور هی نگا میکردیم گاهی هم بهمدیگه کوتاه. تخت هم وسط بغل چند تا مبل بود. خیلی آروم بدون اینکه حرفی بزنیم پا شدم اونم پاشد همدیگرو بغل کردیم. نمیدونم شاید یه 10 دقیقه ای شد .مانتوشو در آوردم اصلا انگار لال بود منم همینطور. کلا سکوت. یه نگاه بهم کرد دوباره بغلم کرد.چشاشو بست آروم لیاشو گذاشت رو چونم. ثانیه های اون روز رو هم یادم نمیره. من چشام باز بود و لبامو گذاشتم رو لبش. بعد از ا دقیقه مینا لباش رو باز کرد و لب پایین من موند بین لباش. انقدر داغ بود که بی اختیار چشام بسته شد. از هم خجالت می کشیدیم. انگار تصویر آهسته بود. هیچکدوممون حرکت سریع نداشتیم و آروم لبهای همدیگرو می خوردیم.دستمو بردم زیر لباسش رو پهلواش و آروم نوازشش کردم. سرتون درد نیا خیلی طول کشید تا لباس و شلوارشو درارم انقدر اروم کار میکردیم. بعد اون با کمال حس پیراهن منو دراورد و بعد از چند دقیقه اینکه دستش رو سینم بود شلوارمو دراورد. اون سوتین و شرت بنفش داشت منم شرت قرمز جیق.نمی دونم ولی خیلی از اینجا به بعد وارد بود. بر خلاف همیشه هیچ عجله ای برای کردن نداشتم. همه کاراش آروم و دقیق بود عوضی. انقدر بدن منو قشنگ لمس می کرد کمتر تو فیلمام همچین چیزی دیده بودم.خیلی آروم کیرمو دراورد بعد از کلی بوسه قشنگ آروم شروع کرد به خوردن. و بدون اینکه عجله کنه سرعتشو زیاد کرد. فوق العاده وارد بود. طریقه لمسش با دست و خوردنش فوق العاده بود. پایان بدنم پر از لذت بود. بعد شورتمو کامل آروم دراورد تا کرد بوسید و گذاشت کنارش. دوباره شروع کرد به خوردن. بعد من رفتم نوازش صورت و بعد گردن و سینه هاش . سوتینشو با یه دست بدون اشتباه خیلی سریع باز کردم. یه لبخند معنادار و قشنگی زد(یعنی خیلی حرفه ای هستی ). منم لبخند زدم و یه بوسه رو وسط سینش گذاشتم. یه کم گردن و سینه هاشو نوازش کردم و وقتی شروع کردم به خوردن گردنش به زور صداشو نگه داشته بود در نیاد. حس میکردم. رفتم سراغ نوازش پاهاش و شورتشو درآوردم یه کم خیس بود انگار خجالت کشید ولی هیچ عکس العملی نشون نداد. وقتی شورتشو بوسیدم چشاشو از خجالت بست. و وقتی رفتم کسشو بخورم نذاشت اصلن.بوسه بارونش کردم. کوتاه دوباره بغلش کردم. بینهایت آروم کیرموو تو دست گرفتم و با سرش کسشو نوازش دادم . یه کم که ترشحاتش زیاد شد دستمو برداشتم و دوباره بدون دست کیرم کسشو نوازش میداد. آماده بودم که شروع کنم چشامو بسته بودم که بالاخره اولین کلمه از دهنش در اومد. اسممو صدا کرد که چشامو باز کنم. اونم چشای گندش کامل باز بود و قفل شده بود تو چشام. من که همیشمه چشامو می بستمو سریع تا بیخش فرو میکردم الان شکه شده بودم بعد حدود 30ثانیه آروم حرکت دادم و کم کم رفت داخل. چشامون فقط پلک میزد ولی رومونو برنمیگردوندیم از هم. معلوم بود هم داره درد وارد شدن رو میکشه هم لذت اون رو و به زور پایان خودشو نگه داشته بود که فقط نگاه کنه و تو صورتش چیزی معلوم نباشه. من هم گیج بودم و هم بینهایت داشتم لذت میبردم . خیلی زیبا بود. بعد از چند دقیقه تحمل یهو دیگه طاقتش تموم شد فشار داد خودشو تو بغلم و در گوشم هی آروم صدام میکرد. ولی من کماکان سکوت.چند دقیقه ای تلمبه زدم . دستشو از دور گردنم برداشت و بازومو گرفت. فشار داد و آروم فشارشو زیاد کردو در آخرو با ناخنش یک فشاره اساسی داد و رها کرد. یکم شل شد و سرد. منم سرعتمو زیاد کردم فکرمم متمرکز که زود آبم بیاد. هرچند نمیخاستم هیچوقت ارضا شم ولی گفتم شاید اذیت بشه.. آبم که خاست بیاد کیرمو دراوردم شرطمو با سرعت زیاد برداشت باز کرد و با اون دستش تحریک کرد کیرمو تا آبم اومد. ریخت تو شرطم یه تا زد گذاشت رو سینش منو با قدرت پایان بغل کرد. شرط موند بینمون. زیاد زیاد منو بوسید. و منم بیحال موهاشو نوازش می کردم.یه چند دقیقه ای بغل هم دراز کشیدیم. پاشدیم آروم به ترتیب که لباسارو دراورده بودیم به هم پوشوندیم البته غیر از شرط من. خودمونو مرتب کردیم و کماکان بدون اینکه کسی چیزی بگه از خونه اومدیم بیرون.ماشین سر کوچه بود داشتیم قدم میزدیم به سمت ماشین دستشو گرفتم ادامه دادیم. بدون اینکه به هم نگاه کنیم یا هماهنگ کنیم قدم زنان از بغل ماشین رد شدیم. نمیدونم چرا. همینطورمیرفتیم . تو ذهنم مونده بودم که باید چیکار کنم که پا به پای اون بیام تو این کارا ،دور بزنیم برگردیم سمت ماشین یا تا اونجایی که میتونم پیاده برم که کم نیارم.سر خیابون رسیدیم یه گلدون بزرگ بود که میشد گوشش نشست. دستشو یه کم فشار دادم آروم واساد و نشست. وقتی نگاش کردم چشاش خیس بود.یه کم با تعجب نگاه کردم ولی چون هنوز ساکت بودم بازم چیزی نگفتم. بعد اشاره کردم میرم ماشینو بیارم. سرشو تکون داد. رفتم دستشو ول کنم یهو فشار داد گفت مرسی. منم گیج شدم اولین کلمه به ذهنم رسید گفتم عزیزمرفتم ماشینو آوردم نبود سر جاش. دورو برم یه دور زدم نبود. رفته بود…تا شب تو خودم غرق بودم. از درون کس خل شده بودم. انگار جادوم کرده بود. کاراش همه همه همه خاص بودن . به تک تکشون داشتم فکر می کردم. خونه یکی از دوستام بودم تو اتاق نزدیک ساعت 2 شب بود که یه اس ام اس اومد مرسی منم دادم عزیزم. دیگه جواب نداد.فردای اون روز هر کاری کردم زنگ بزنم گفتم نه. یه اس ام اس دادم سلام خوبی؟ و دلیور نشد. منم از رو کلاس بازی دیگه زنگ نزدم. پس فردای اون روز هم همینطور و بعدش که دیگه من رفتم تهران. بعد از یه هفته زنگ زدم یکی از بچه ها دانشگاه برا یه کار تو دانشگاه که سوال کنه حرف شد یهو گفت مینام که ازدواج کرد گفتم هااااااااا… کیییییی. گفت مینا 4 روز پیش مراسم عقد کنون گرفته بود … …نوشته‌ ممل

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *