زنداداشم از من بیشتر دلش میخواست

0 views
0%

سلام دوستاناول ازهمه باید بگم که اسامی مستعارهمن ساسان هستم 28 سالمه متاهلم من یه برادر دارم که 3سال ازمن کوچیکتره ماجرا ازونجایی شروع شد که من یه روز اومدم خونمون و دیدم که برادرم خونه ماست و خانمم با یه تاپ نشسته تا در حیاطو باز کردم خانمم دوید اون یکی اتاق و لباسشو عوض کرد برادرم سرخ شده بود یکم نشست با کامپیوتر بازی کرد و رفت بعداز رفتنش من زنمو به باد کتک گرفتم که تو با اون رابطه نامشروع داری خلاصه بعد از کلی دعوا خانمم گفت که برادرت میخواست به زور بامن اونکلرو بکنه که تو بموقع رسیدی و منو ول کرد….گذشت….نمیتونستم باور کنم که برادرم که انقد بهش اعتماد داشتم بخواد اینکارو بکنه….گذشت تا رفت سربازی و تو سربازی با یه دختر دوست شد و همه ی فامیل میدونستند قراره باهاش بعد خدمت ازدواج کنه و خیلی دوسش داره یه روز که سامان(برادرم) داشت میومد شهرمون دیر کرد و همه نگرانش بودن که گوشیم زنگ زد دیدم یه شماره ناشناسه جواب دادم یه صدای خیلی ناز و با یه لرزش خاص گفت سلام آقا ساسان پرسیدم شما گفت که من مریم هستم دوست سامان گفت که سامان نرسیده هنوز گفتم نه دیر کرده ماهم نگرانشیم که این شد شروع آشنایی ما…گذشت تا اینا ازدواج کردن یه روز تو مغازه ام نشسته بودم که برادرم بهم زنگ زد جواب دادم گفت که تو حیاطمون لوله ترکیده و من چون از کارخونه بهم مرخصی نمیدن شما زحمتشو بکش و یه لوله کش ببر خونه…..لوله کش رفت رو کردم به مریمو گفتم خداحافظ منم میرم با اینکه مدتها بودمنتظر این فرصت بودم تا تلافیه اونکارو سر برادرم دربیارم ولی باز ته دلم گفتم بیخیال و زدم بیرون هنوز سر کوچه نرسیده بودم که مریم بهم زنگ زد و گفت برگرد کارت دارم….یه لیوان شربت برام آورد و خورم یه چوراب شلواری تنگ سیاه با یه تونیک که ر. باسنش افتاده بود پوشیده بود گفتم خوب بگو که شروع کرد از مشکلات زندگی گفتن و حرف رسید بجایی که گفت تازگیا به سامان شک کردم و پریروزم از جیبش اینو پیدا کردم باورم نمیشد برادرم که قهرمان بوکس شهرمون بود معتاد شده بود بی اختیار زدم زیر گریه زاری دستامو گذاشته بودم رو صورتم که یه دفعه دوتا دست کوچیکو رو گوشام حس کردم چشمامو باز کردم مریمو میدیدم که با یه تبسم ملیح به من نگاه میکنه و میخواد با نگاهش بمن دلداری بده چند دقیقه بهم زل زدیم چندبار لبای خوشو به صورت شهوتناکی گاز گرفت…که یهو بمن گفت که که ساسان من عاشقتم…کپ کردم…خواستم یه چیزی بگم که مثل وحشیا لبامو گرفتو محکم ازم لب میگرفت بی اختیلر کیرم سیخ شد زبونشو جوری تو دهنم میچرخوند که داشتم از شق درد میمردم هنوز چشمام بسته بود که یهو چشامو باز کردم و دیدم که پیرهنم و زیرپوشمو درآورده و داره نوک سینه هامو میخوره که دیگه بلند شدمو شلوارم که جین بو دو درآوردم نمیدونید شرتمو باچه سرعتی کشید پایین که یهو دیدم کیرم تو دهنشو و یه گولله موی مش شده رو کیرم عقب جلو میره آروم سرشو گرفتمو خوابوندمش رو کاناچه تونیکشو درآوردم یه سوتین بنفش بسته بود که سگکش ازجلو بود بازش کردم وای چی میدیدم دوتل ممه که دوتاش به زور تو یه دست جا میشد شروع کردم به خوردنشون که ناله هاش شروع شد برعکس این داستانا خبری از جرم بده و بکن توشو من کیر میخوام و از خضعبلات خبری نبود فقط با آه و ناله میگفت جوووووون به آرزوم رسیدم من عاشقتم ساسان….آروم دستمو بردم و جوراب شلواریه تنگشو درآوردم یه شرت بنفش که ست سوتینش بود تنش بود دستمو کردم زیرو با چوچولش ور رفتم همزمان هم لب میگرفتیم و هم با نوک سینه هاشو چوچوبش ور میرفتمکه یهو کسش باد کردو یه آب گرم ازش اومدو ریخت رو دستم که بهم زل زدیم دستمو از زیر شرتش بیرون کشیدم فکر کرد لزین کارش ناراحت شدم خواست معذرت خواهی کنه گفت دست خودم نبود که دست خیسمو کردم تو دهنمو لیسیدم چشملش داشت از حدقه درمیومئ که افتادم به جون کسش بعد از حدود 5دقیقه دوباره بدنش لرزیدو آبش اومد دراز کشیدم رو کاناپه و….یهو دیدم اومد نشست رو کیرم آروم کیرمو گرفت و کرد تو سوراخ کسش انقد گرم بود که حس سوزش کردم شروع کرد به بالا و پایین پریدن تقریبا 2دقیقه نشده بود که گفتم بسه داره آبم میاد چند بار دیگه پریدو داشتم منفجر میشدم که یهو نشست کنارمو کیرمو گرفت تو دهنش هنوز دوتا ساک نزده بود که با فریاد زدم آبم…..رونمو چنگ زدو همش ریخت تو دهنشو تا قطره آخرش خورد………..ببخشیدنوشته شهوتران

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *