سعید و پسردایی

0 views
0%

سلام و خسته نباشید اسم من سعید هست ۲۰ سالمه این خاطره برا یه سال پیشه در ضمن میگم این داستان گی هست کسانی دوس ندارن نخونن.. من وقتی19 سالم بود از شهرستان امدم یزد با مادرم خونه داییم خیلی می امدیم شاید در سال حدود ۱۵ دفعه بخاطر کارایی مثه بیمارستان رفتن یا خرید وسایلی که تو شهرستان پیدا نمیشد می امدیم یزد اون بارم که امده بودم مثه دفعات قبل شب من رفتم تو اتاق پسر داییم بخوابم پسر داییم ۱۶ سال داشت ولی هم هیکل من بود و همیشه هم بازی بودیم اخرش شب بود که همه برقا رو خاموش کردن منم با پسر دایی داشتیم پی اس میزدیم که کارمون تموم شد و رفتیم بخوابیم جاهمون کنارهم بود و یه پتو مرومون بود من که برگشتم به اون طرف و پشتم به پسر داییم بود یه ساعتی گذشت دیدم پسر داییم چسبید به من گفتم شاید خوابه اخه اصلا از این چیزا نداشتیم حتی شوخی جنسیم نمیکردیم اینجوری شد که اولش زیاد توجه نکردم دیدم داره خودشو تکون میده بعدش دیدم دست کرد شلوارمو کشید پایین برام جالب بود یه که بااینکه سه سال از من کوچیک تره ولی چه جرعتی داره کیرشو چسبوند بهم اون لحظه نمیتونستم ببینم ولی جوری که حس میکردم خیلی بزرگ بود اولش خشک بود بعدش یه تف زد کمی بهتر شد و روی سوراخم عقب و جلو میکرد یه چند ثانیه بلند شد رفت تو کشو میز کامپیوترش یه کرم بود از این دلبانا اخه همیشه منم از این کرم استفاده میکردم زد بکیرش و دوباره گذاشت رو سوراخم فشار دادم یه چیزی بگم که من تو شهرستان با چند رقیقام گی میکردیم و قبلنا توش کرده بودن اولش درد داره خیلیم درد داره ولی کم کم بهتره میشه ولی درد همیشه یه کموکی داره اقا سرشو کرد توش و لرزیدم اونم دیگه فک کنم فهمیده بود که من بیدارم ولی بهم توجه ای نمیکرد انگاه یه جنده لاشی رو داره میکنه یه کم دیگه فشار داد من دردم امده بود دستشو گذاشت در دهنم و تا اخر کرد توش و در گوشم گفت صدات در نیاد بچه کونی من هیچی نگفتم امد روم منم زیرش بودم و تسلیم کیرش شده بودم با اینکه سه سال ازم کوچیکتر بود ولی کمر خوبی داشت و هی تلمبه میزدم منم حس درد میکردم و بهم فشار می امد ولی چاره ای نداشتم باید تا ابش می امد صب میکردم اینقد منو کرد تا اخر ابش امد و ریخت توش سر کیرشو با لوپه های کونم تمیز کرد و گرفت خوابید منم شلوارمو کشیدم بالا و تا یه نیم ساعت خواب نمیبرد اخه درد داشتم ولی کم کم خوابم بردبیدار شدم دیدم داره بازی میکنه با کامپیوتر بلند شدم رفت بیرون رفتم دستشویی خودمو شستم بعدش امدم کنار داییم اینا داشتن صبحونه موخورن ولی اماده شده بودن و با لباس بیرون صبحونه میخوردن گفتم کجا مادرم کفت همراه داییتو خانم داییت داریم میرم بازار برا خرید خرت پرت توام میخوای بیا منم دیدم پسر داییم داره بازی میکنه گفتم ن میخوام باشم بازی کنم با کامپیوتر اونارقتن منم صبحونه ام که تموم شد رفتم تو اتاق دیدم پسر داییم وقتی من رسیدم کامپیوتر رو خاموش کرد بلندشد روبه رو وایساد دست گذاشت رو کفتم یعنی برو پایین منم جلوش نشسته ام اونم کیرشو در اورد و روبه رو دهنم قرار داد بوی شاش میداد کیرش داشت حالمو بهم میزد گفت بخورش گفتم ن گفت گوه نخور من دیشب کونت گذاشتم هیچی نبوده حالا میگم کیرمو بهور نمیخوری منم گفت کدوم دیشب گفت خفه شو بچه کونی میدونم بیدار بودی بخورش منم دیدم چاره ای نی شروع کردم به خوردن اون داشت با گوشیش چت میکرد یهو گفت بخواب منم گفت چی گفت بلد نیستی درست ساک بزنی بخواب بکنمت من خوابیدم اونم امد روم یه تف کوچیک انداخت فقد کیرشو کرد تو کونم منم بخاطر خشک بودن درد گرفت یه جیغی زدم اونم گفت اخیش حال کردم دیشب اگه مادر پدرم خواب نبودن خشکی میکردمت مثل الان و شروع کرد به کردن یهو گفتم اخ نکنه مادرم اینا برگشتن گفت ن بچه کونی رفیقمه فقد نگی یهو پسر خاله منیا منم گفت مگه میخواد بیاد تو گفت اره چهل تومن پول ازم میخواد منم ندارم بدمش بهش گفتم یه بچه کونی اوردم که بکنه تا بی خیال طلبش بشه منم گفت ن من نمیخوام یه لقد زد گفت خفه شو میرم به کل بچه های فامیل میگم که کردمت که اونام بکننت منم دیدم چاره ای نی رفیقش امد منو دید گفت حسین (اسم پسرداییم ) این بزرگتر ما نیس حسینم گفت مادر جنده لاشی تو میخوای بکنی چیکار به سنش داری فقد ابت که امد بی خیال پولت میشیا گفت حله لباساشو در اورد کیرشو دیدم یه کمی بزرگتر از حسین پسرداییم بود که پسرداییم‌گفت صب کن من بکنم بعدش تو پسرداییم‌امد کرد توش چندتا تلمبه زد رفیقش گفت پدرسگ نریزی ابتوشا خوشم نمیاد بلند باش پسر داییم صداش که بلند شد بلند شد امد بالا سرم صورتمو گرفت اورد جلو کیرشو کرد تو دهنم من فک کردم میخواد براش ساک بزنم شروع کردم به ساک زدن که ابشو ریخت تو دهنم که از ترسش وه بزنه منو جلو رفیقش کم بیارم خوردمش رفیق امد روم شروع کرد به کردن ابش امد ریخت توش و رفت که اخر گفت کوت خوبیه حسین دوباره بیارش اونم گفت اگه پنجاه تومن بدی چرا که ن هروقت خواستی میارمش من همون جوری سرم رو بالشت و لخت که دیدم در بست شد پسرداییم امد گفت بلند شو جمعش کن بچه کونی الان پدرم میاد سه میشه الان یه سال گذشته هرجا میرسه با هرکی که براش منفعت داشته باشه منو میکنه اگه دوس داشتین تعریف میکنم فعلانوشته ????

Date: April 30, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *