سفر سکسی به ماورا

0 views
0%

سلامی به بلندای کیر..به سفیدی کون…به عمیقی کسپارسال عید بود تنهایی داشتم کنار نهر قدم میزدم که صدای ناله ای شنیدم هر طرف نگاه کردم چیزی نبود..لباسم خونی شده بود به سرعت لخت شدم..با وحشت دیدم شکمم دهن باز کرده و داره باهام حرف میزنه..از وحشت زبونم بند اومده بود…شکمم فریاد زدچرا هیچی نمیگی مردیکه با توام…دستم نزدیک شکمم گرفتم ولی دهانی که باز شده بود انگشت هام یکی یکی قطع کرد…دوباره فریاد زدجواب بده لعنتی..با ترس گفتمتوووووووو کی هستی؟گفتمن حس شکم پرستی تو هستم..امروز زبان باز کردم ..حس کردم ماری داره از توی شلوارم بالا میره سریعا شلوار و شورت در آوردم..دیدم کیرم اونقدر بزرگ شده که داره من محاصره میکنه مثل ماری که دور شکارش می پیچه من محکم پیچیده بود..داد زدمخفه شدم..ولم کن..کیر گفتمن حس شهوت تو هستم..امروز زبان باز کردم..شکمم بدن کیر گاز گرفت و کیر ناله کنان من رها کرد..نمی تونستم حرکت کنم ..روی زمین افتاده بودم..با گریه زاری و التماس از شکم و شهوت خواستم سر جای خودشون برگردند ولی اونها می گفتند سالهاست ارضا نشدن و امروز بر علیه من قیام کرده اند..داشتم از هوش میرفتم…کم کم چشم هام داشت خواب میرفت…صدای خانم و مردی شنیدم که داشتن رد میشدن..به سختی پام دراز کردم …مرد پاش به من خورد و افتاد..زن هم افتاد روی مرد..داد زدم کیر بیا خودت ارضا کن…بیا…کیر اطراف خانم و مرد چرخشی کرد و محکم فشارشون داد..لباس هاشون پاره شد..توی سوراخ کون مرد رفت و در اومد..خون فواره زد..بعدش رفت توی سوراخ خانم …زن ناله ای کرد و بی هوش شد…از اونجا در اومد و رفت توی کونش…وقتی بیرون اومد دهنش باز کرد و مثل ماری که زهر می پاشه به سر و صورت خانم و مرد منی پاشید..زن و مرد در مایع منی پیچیده شدند..ناگهان کیرم به سرعت کوچک شد و به حال اول برگشت..شکمم با حرکتی به جلو من به زمین انداخت افتادم روی بقچه ای که همراه خانم بود ..شکم شروع به خوردن کردیک شیشه مشروب..کباب بوقلمون…ریحان و سبزی..همه رو با ولع خورد..ناگهان دهان شکمم بسته شد و به حال اول برگشت..حس کردم داغ شدم..صدایی از پشت سرم می گفتاخخخخخخخخخخخخ اووووووف..به آرامی چشم باز کردم فهمیدم خواب می دیدم ولی اونکه می گفتاخخخخخ اوووووف؟؟؟برگشتم پشت سرم نگاه کردمپسر دایی که پیش من خوابیده بود داشت من می کرد و زمانی بخودم اومدم که بدنم در مایع منی پسر دایی پیچیده شده بود..از این داستان نتیجه می گیریم کهشب با معده سنگین کنار پسر دایی نخوابیم چون1-خواب با معده سنگین باعث دیدن کابوس میشه2-پسر دایی توی خواب کونمون میذارهنوشته‌ آقای سکس

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *