سفر پر درد

0 views
0%

شیفته و پرشور ب افشین چشم دوخته بودم ،تو اون رقص نور و هیجان و پر از هیاهو ،،تو دیسکو بودیم ،،تو پوکت خیابون بنگلا ،،دیسکو ایلوژن انگار وسط تهرانیم مملو از ایرانیافشین خیلی راحت داشت ب فاحشه های تایلندی خیره خیره نگاه میکرد و در عین حال با من میرقصید،،میدونستم بینهایت از رفتارای سبکسرانه من بدش میادخودش ازاد بود ولی هر رفتار جلفی از من ی تنبیه پایان عیار در پی داشت ،،من اما یه دختر بینهایت نافرمان و خیلی خیلی یاغیتر از این حرفا بودم ک بذارم ی پسر خودش هرکاری دلش میخواد بکنه و منو ب بند بکشه،تنبیه میشدم ولی رام نهالبته افشین متعجب و بهت زده از یاغیگری بی حد و حصر من حتی دوبار هم تو این شیش ماه کم اورده بود و کات کرده بود ولی باز برگشته بود خودشدوباره چشمامو دوختم ب افشین ،، داشت شورش رو در می اورد ،،،اصلن حواسش ب من نبود،،تو ی فرصت مقتضی براحتی ی چرخ کامل زدم ،حالا رو ب یه پسر دیگه بودم ،،ی کمی میترسیدم ،چون تا حالا اینقد بی پروا عمل نکرده بودم ،،ی لبخند ب مرده کافی بود تا تنش رو پیچ و تاب بیشتری بده و سعی کنه توجهمو بیشتر جلب کنه ،،احتمالن اصلن نفهمیده بود پارتنر دارم ،،لبخندی زدم و رقصیدم ،افشین هنوزم حواسش پرت بود،،دست انداختم لباسمو کشیدم پایینتر ،،٠چاک سینه ام بیشتر افتاد بیرون ،تا چشم افشین دربیاد ،،میخواست مراقبم باشه .حالا مرده جلوم بود دقیقن و خیلی گرم میرقصید،از افشین فاصله گرفتم ،ب مرده بیشتر چسبیدم ،،قد بلند و خوش تیپ بود ،،بنظرم ایرانی نمیرسید ،همینجور ک میرقصید سر در گوشم گذاشت و پرسید where are you from ?لبخند زدم جوابی ندادم ،افشین تازه دیده بود من بهش پشت کردم و رو ب پسر دیگری می رقصم،من پشتم بهش بود ،حتمن الان اصلن باورش نمیشد،قبل از اومدن بهم هشدار داده بود حتی یه رفتار سبکسرانه رو بشدت تلافی میکنه ،گفته بود بهتره تو این یک هفته درست رفتار کنم ،و کاملن مطیع باشم ،وگرنه عواقبش پای خودمه ،،و البته بار اولی بود ک در یک کشور بیگانه با هم بودیم و هر اتفاقی می افتاد واضحن یک هفته باهاش بودم ،غرق در افکارم ب بدنم پیچ و خم دادم و با دیجی لب زدماهنگشو بلد نبودم فقط ادا بود با دردی ک در پشتم پیچید فهمیدم افشین داره مهره پشتم رو با انگشت شصتش فشار میده ،برگشتم و تو گوشش گفتم عزیزم دردم میاد،،مشکلی داری؟؟چشمای جدی و نگاه ماتش ی کمی منو ترسوند ،لبخند شیرینی زدم و گفتم من میرم ابجو بخورم ،دستمو گرفت و از جمعیت خارجم کرد،ب سمت بار راه افتادم ،مچ دستم رو گرفت ،،خیلی جدی تو گوشم زمزمه کرد بدون حتی یه کلمه حرف میری بیرون ،اونقد جدی بود ک جرات حرف اضافه ای رو پیدا نکردم.یه کمی پشیمون شدم ،کاشکی با اون مرده نرقصیده بودم ،،یعنی عصبانیش کرده بودم ؟ب بیرون دیسکو رسیدیم ،،از پله ها اومدم پایین ،از بدشانسی لباس بسیار بدی پوشیده بودم .چاک سینه ام عیان بود و دامن لباس هم بشدت کوتاه بود،وقتی از دیسکو بیرون اومدم نگاه مردا بخصوص مردای ایرانی رو حس میکردم ،ک انگار لحظه ب لحظه خون افشین رو بیشتر بجوش می اورد ،مچ دستم رو محکم گرفت و راه افتاد ،،دردم می اومد ،ولی جرات حرف زدن نداشتم ،نیم ساعت بعد هتل اصلن حرف نمیزد،همیشه بدترین تنبیه برای من حرف نزدن بود ،دراز کشیدم روی تخت ،بشدت خسته بودم ،روی تراس ایستاده بود و سیگار میکشید،،دلم میخواس دلبری کنم ،،ولی رفتارش غریب بود .خوابم برد ،ناگهان از کشیده شدن موهام بیدار شدم ،بشدت موهام کشیده شد و بدون هیچ مکثی یکی محکم خورد تو صورتم ،چشمامو باز کردم هنوزم تاری دید داشتم ،،،هنوز اومدم اعتراض کنم ک صدای محکم افشین خفه ام کرداگه یه کلمه فقط یه کلمه بشنوم بلایی ب سرت میارم ک تا یک هفته تو همین اتاق بتمرگی و هیچ گورستونی نریاز تخت برو پایین و زانو بزن جلوش زانو زده بودم و اون کاملن لخت ایستاده بود .پوزیش مورد علاقه اش .موهامو کشید ،کیرشو با قدرت کامل فرو کرد تا اعماق دهنم ،،،من همیشه دهن کوچیکی داشتم واس ساک زدنبشدت عق زدم،،همزمان خم شد و محکم زد تو صورتم و گفت بخور ،امشب شب اوله و ما قراره یک هفته اینجا باشیم ،،حتمن باید بفهمی چ کاری خوبه و چ کاری بده ،،،رقصیدن با یه پسر تو دیسکو بده ،نشون دادن چاک سینه ات خیلی بدتره .از چشمام بشدت اشک می اومد،سعی کردم بخورم ولی نمیشد،اونقد حرکتای رفت و برگشتش سریع بود ک دندونم بی اختیار میخورد بهش و هربار ک دندونم میخورد یکی محکم میخورد تو صورتم ،،مراقبتر از قبل ساک زدنم رو ادامه دادم ،موهامو بشدت میکشید همزمان و میگفت خوب پس پشت ب من میکنی و با یه لاشی ک معلوم نیس از کدوم قبرستونی اومده میرقصی؟؟صاحاب نداری تو؟؟؟لباست رو میکشی پایین ک چاک سینه صاحب مرده ات بیفته بیرون ک کیر مرده برات بلند بشه ،،عقده کیر داری؟؟کیرشو از دهنم در اوردم و گفتم غلط کردم افشین، ببخشید ،غلط کردم .معذرت میخوام اقا .غرید با اجازه کدوم سگ پدری از دهنت دراوردی ؟؟؟کی بهت گفت اجازه حرف زدن داری؟؟؟کی بهت گفت توضیح بده گفتم غلط کردم،حق با توااههه گفت هنوز یک دهم کارم باهات تموم نشده ،باید اصلن قبل از رفتن ب دیسکو میدادم بخوری تا عقده کیر نداشته باشی ،خم شد و بازومو محکم چنگ زد و بلندم کرد .پرتم کرد روی تخت ،،گفت لباستو بکن سریع بدون حرف،بشدت ترسیده بودم ولی فک کردم نباید خیلی مطیع باشم وگرنه انگار مقصرم شاید الان باید پرچمم از همیشه برافراشته تر میبود ،دست انداختم سوتینمو کامل کشیدم بیرون. اروم لب زدم خودتم زل زده بودی ب فاحشه های دیسکو و از من غافل شده بودی،،من فک کردم واست مهم نیستم لابد سیلی ک کوبید تو صورتم صدامو خفه کرد،،گفت مهم هستی یا نیستی به تو مربوط نیست گفته بودم سعی کن خودتو جدی نگیری نگفته بودم ؟حالا میفهمی کی اینجا باید اطاعت کنه و درست رفتار کنه،،درازم کرد و با پایان قوا کیر کاملن راست شده اش رو داخل کرد،،از خودم عصبانی بودم ولی بشدت خشونتش تحریکم میکرد.در اقیانوس زمان پرتاب شدم ب شیش ماه قبل ،روزای اول دوستی ،سوالی ک از همه پسرها میپرسیدم در اولهای دوستی ازش پرسیدم ،،افشین +جانم جوجه جانم _تو از رابطه من با بقیه پسرا بدت میاد؟من دختر ازادیم هاحسود ک نیستی ؟بلند خندید ،،دستش رو اورد جلو زیر چونه ام گذاشت زل زد تو چشمام .خیلی محکم گفت هرگز تو دوستی با من خودتو زیاد جدی نگیر،هرگز ،چون تو اون کاری رو میکنی ک من میگم و من میخوام ،ضمنن هنوز دختری نبوده ک اونقد واسم مهم باشه ک بخاطرش حسادت کنم جوجه رنگی با اسپنکی ک روی باسنم شد ،پرت شدم ب زمان حال ،افشین منو برگردونده بود و داشت منو خیلی محکم اسپنک میکرد،و همزمان میغرید باسنت رو کردی بمن ک سینه هات رو ب اون مرده باشه .لازم بود همونجا میزدم تو دهن جفتتون ؟فک نکردی این باسن خوشگلت رو کبود و سیاه میکنم هرزه کوچولو ؟گفتم غلط کردم ،چشم چشم ،ببخشید ک رقصیدم ،هرکار شما بگید تا روز اخر میکنم.. ،میدونستم خشمش فقط با اسپنک تموم میشه ،دستشو از روی باسنم ورداشت و دوباره منو برگردوند ،دوباره فرو کرد،،با پایان قوا میکرد ،کسم بشدت خیس شده بود ،از خودم عصبانی بودم .از سوزش و درد داشتم جون میدادم ،و بازم تحریک شده بودم ،واقعن پشیمون بودم از رفتار احمقانه ام ،،میدونستم کافیه بفهمه که تحریک شده ام تا در همون لحظه بکشه بیرون ک من ارضا نشم اصلن نباید میفهمید ،ممکن بود فکر کنه خیسی مال تحریک خودشه .ناگهان بی اختیار یه خرخر از گلوم بیرون اومد ،،از معدود دخترایی بودم ک اه و اوه نمیکردم موقع تحریک و بقول افشین عین گربه ها خر خر میکردم ،،البته خودم میگفتم عین پلنگها و افشین همیشه دستم مینداخت و میگفت گربه ها خر خر میکنن نه پلنگها کودن جون ،،،افشین غریدکدوم خری بهت اجازه داد تحریک بشیکی گفت اجازه داری خرخر کنی ؟؟تو فکر مرده تو دیسکویی ؟گفتم من غلط بکنم ، تو فکر من فقط تویی ،،تا ابد بی هوا دستای بزرگ و مردونه اش رو اورد جلو و نوک سینه هام رو بشدت فشار داد ،،تمام تحریکم جای خودشو ب درد داد،هنوز دردش تموم نشده بود ک همزمان با جفت دستش کوبید روی دوتا سینه هام و خشمگین لب زد حتی یک دیقه و ثانیه فک نکن ک خر میشم با حرفای قشنگت این یک ولی دو تا روز اخر میفهمی ک باید این وامونده هارو بپوشونی چون صاحاب دارن ،،،دوباره محکم و چپ و راست زد روی سینه هام ..تو دلم نالیدم بمیری افشین ،بمیرم من ک ولت نمیکنم برم ،دوباره با فشار داخل کرد و با خشم جلو و عقب کرد .میدونستم دیر ارضا میشه و اگه کوچیکترین اعتراضی بکنم خشمش فوران میکنه و ممکنه بیشتر تنبیه بشم ،اشتباه کرده بودم و باید مجازاتمو میپذیرفتم ،،فک کنم اخراش بود .سرشو گذاشت روی صورتم و محکم لبمو مکید .جوری ک شوری خون رو حس کردم وحشی ب ناگهان سرشو برداشت از صورتم و کیرشو از کسم اورد بیرون ،دستشو با خشونت انداخت پشت گردنم و بلندم کرد،نشستم ،همه التشو کرد تو دهنم ،شوری ابش و بوی وایتکس همزمان ریخت تو دهن و بینیم غرید دلم میخواد ی قطره اش رو بریزی بیرون تا بفهمی ک قراره تازه چی کارت کنم ،تمام ابش تو دهنم بود ،داشت حالمو بهم میزد ،میدونست از اینکار متنفرم و اونو خیلی تحقیر امیز میدونم .خیلی محکم و قاطع گفت قورتش بده،یالا بازم دلم میخواست نافرمانی کنم و بپرم از روی تخت از دستش در برم و برم توی دستشویی بریزم ،،ولی قطعن با کمربند تنبیهم میکرد،اصلن جونش رو نداشتم ،قورت دادم خسته و پشیمون افتادم روی تخت ،ارضا نشده بودم و کمرم درد میکرد.افشین داد زدنشنیدم دوباره معذرت خواهی کنی،محکم و قاطع و بدون لحظه ای مکث گفتم معذرت میخوام ،،غلط اضافی بود ،،تن کوفته ام رو روی تخت ولو کردم و بیهوش شدم ،،پایان نوشته ملکه_قلابی

Date: June 8, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *