سكس با دختر دوست دختر دایی (1)

0 views
0%

سلام به همه شما دوستان عزيزقضاوت در مورد واقعي بودن اين خاطره رو به عهده خودتون ميزارم .اسمه من آرش هست الآن 19سالمه اين خاطره ماله پارسال هست.خب از خودم بگم ميگن خوشتيپم واليبال بازي ميكنم بصورت حرفه اي پس قدم بلنده . كيرم از همون بچگي هام بزرگ بود الآن 20 سانته، قطرش رو نميدونم ولي كلفته .بگذريم بريم سر خاطره من خوب خانواده ما و داییم خيلي بهم نزديك هستيم براي همين من ميشه گفت تو خونه داییم بزرگ شدم چون از بچگي اونجا عين بختك بودم تابستون ها كه هيچي خونم اونجا بود ما خونمون تو يه كوچه هست برا همين ميگم .عموم يه دختر داره به اسمه مريم كه يه سال از من بزرگتره و ما از بچگي باهم همبازي بوديم و خيلي دوستش دارم ولي علاقه سكسي اصلا . يه همسايه داشتن كه دخترش يه سال از من كوچكتر بود و همبازي بودم البته رفيق فابريك دختر داییم بود . من از همون 13 سالگي بهش نظر داشتم و گفتم بايد بكنمش اسمش مرجان بود كونش ژله اي و وحشتناك بزرگ هيكلش سكسي سكسي سينه هاش ليمويي به شدت بزرگ كه هميشه برام سوال بود يه دختر 17 ساله چجوري اينقدر سينه هاش بزرگه رنگ پوستش برنزه خلاصه يه تيكه خفن خفن ميشه تو نخش بودم و برنامه ريزي ميكردم براش البته وقتي بزرگ تر شديم خانواده هامون به شدت كنترلمون ميكردن .تا اينكه وقتي 16 سالم بود خانم داییم و داییم از هم جدا شدن واقعا عالي بود يه خونه خالي درست شده بود چون داییم از ساعت 7 صبح تا 7 شب خونه نبود منم آماده ميشدم براي نقشم اون موقع بهش فيلم سكسي بهش ميرسوندم از طريق دختر داییم كلا خيلي با هم راحت بوديم يه روز به دختر داییم گفتم ميخوام مرجانو بكنم اولش ناراحت شد بعد از بس التماسش كردم قبول كرد كه يه روز اونو برام رديف كنه منم خوشحال شدم حدود يك ماهه بعدش تابستون شروع شد به مريم گفتم ميتوني به مرجان بگي هفته بعد بياد خونه بابات گفت ببينم چي ميشه هفته ي بعدش از راه رسيد و من به خودم مثل چي رسيدم اول خودمو تميز تميز كردم بعدش يه ذره ادکلن تا آماده باشم شب بود به مريم زنگ زدم گفت آره برنامه رو رديف كردم فردا مياد خونمون منم تو كونم عروسي بود به مادرم گفتم فردا صبح تا ظهر ميخوام برم گيم نت مادرم هم اجازه داد من اون موقع ها تو گيم نت شاخي بودم واسه خودم بگذريم فردای اون روز با هزار تا بدبختي آرتيست بازي رفتم خونه داییم مريم درو باز كرد يه تي شرت تنگ با شلوارك تنش بود از حق نگذريم واقعا هيكلش سكسي بود سينه هاي بزرگ و سفيد كه خوب خط سينش معلوم بود كونش هم كه از مرجان بزرگ تر بود. نيم ساعت بعد زنگ خونه زده شد مرجان اومده بود بي خبر از همه جا اول كه اومد تو منو ديد يه جيغ كشيد و گفت سلام چطوري و از اين كس شعرا با هم روبوسي كرديم و رفتيم تو حال نشستيم يه نيم ساعتي چرت و پرت گفتيم كه به مريم يه چشمك زدم مريم هم خنديد و بلند شد و گفت مرجان جون من برم تو اتاقم يه سي دي آهنگ با حال بيارم گوش بديم وقتي مريم رفت به مرجان گفتم خب اين فيلم سكسي هايي كه اين سري بهت دادم رو ديدي ؟خوب بود؟ گفت آره عالي بود گفتم يكي باحال تر گرفتم عاليه خودم كف كردم سي دي رو بزارم ببينيم گفت نه پدر بيخيال بده من ميرم خونمون ميبينم گفتم نه ديگه يه ذرشو ببين اگه خوشت اومد ببر چون به يكي از دوستام ميخوام بدمش . با دودلي گفت بزار. رفتم سي دي رو گزارشتمو نشستم كنارش فيلمش انصافا خفن بود بعد از يه ربع گفتم چطوره گفت خيلي خوبه بعد گفت مريم چرا نيومد گفتم نميدونم شايد سي دي رو پيدا نكرده بعد از دو دقيقه گفتم كاش يكي پيدا ميشد اينجوري ميكردمش گفتچرا؟ گفتم خوب نياز دارم ديگه گفت خوب جق بزن گفتم نميشه حالا بجاي جق تو رو بكنم تو دلم آشوب بود با خودم گفت مرگ يه بار شيون هم يه بار رفتمو و يه لب ازش گرفتم و چسبيدم بهشو بغلشو كردم سريع خودشو كشيد كنارو گفت ديوونه الآن مريم مياد گفتم اون نمياد تازه دو زاريش افتاد بعد ديگه امتناع نكرد پريدم روشو و عين ديوونه ها بوسش ميكردم و سر تا پاشو ليس ميزدم خيلي حشري شده بود و هي آه و اوه ميكرد تيشرتشو و در اوردم يه سوتين ناز قرمز داشت سريع كشيدمش پايين و اون سينه هاي باحالش افتاد بيرون خيلي حشري شدم افتادم به جون سينه هاش هي ميك ميزدم اونم بيكار نشستو و شلوارم رو كشيد پايين و برام جلق ميزد سينه هاش رو ول كردم و كيرمو كردم تو دهنش اول خوب ساك نميزد مجبور شدم تا چند تا چيز رو بهش يا بدم تا خوب ساك بزنه تو آسمونا بودم گفتم حالا رو به مبل تكيه بده اونم تكيه داد كيرمو گذاشتم لاي سينه هاي باحالش اونم ميگفت آره بكن بكن و آه وناله ميكرد انقدر تو كف سينه هاش بودم كه شلوارشو هنوز در نيوورده در حالي كه خودم لخت مادر زاد بودم كيرمو هي لاي سينه هاش بالا و پايين ميبردم و اونم سينه هاشو به كيرم فشار ميداد بعد از چند دقيقه گفتم بسه بلند شو و بعدش لختش كردم وايييييي چه كسي داشت مرجان يه كس بزرگ و خيس افتادم به جون چوچولوش و هي ميك زدم اونم داشت داد و بيداد ميكرد از شهوت داشت ميمرد منم تا اون صداهاشو ميشنيدم شهوتي تر ميشدمو و سريع تر براش ساك ميزدم خوب و خوب كس و كونش رو خوردم انقدر انين كارو كردم تا ارضا شد وقتي هم ارضا شد بيحال رو مبل افتادو و يواش ميگفت زودتر بكنم ديگه دارم ميميرم كيرتو ميخوام ميخوام كيرتو تو وجودم حس كنم منم كه بدجور حشرم زد بالا دو باره كيرمو كردم تو دهنشو خوب دهنشو گاييدم براش سخت بود ولي كيرمو تا ته گلوش تو ميكردم حالا آماده بودم براي كار اصلي …………واي خسته شدم بس نوشتم ادامشو تو يه داستان ديگه ميگملطفا نظر بدين تا ادامشو بزارم

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *