سکس با دخترعمه ام در کودکی

0 views
0%

سلام من علیم و می‌خوام داستان سکس من و دختر عممو بهتون بگم و اول بگو اسم ها مستعارن بزار یکم از خودم بگم من علی و 16 سالمه و ساکن جنوبم و داستان از چند سال پیش شروع میشه وقتی که من کلاس هشتم بودم حالا سرتونو درد نیارم تابستون بود و یه روز که رفته بودم خونه دوستم و دیگه داشتم بر می‌گشتم مادرم بهم زنگ زد و گفت علی عمت با صدف اومده ( دختر خالم ) بعد خب گفتم به سلامت گفت داری میای برو نوشابه و تخمه و چیز میز بگیر بیار گفتم باشه ولی بعدم پولمو ازت میگیرم گفت باشه فقط زود بیا و قطع کرد و منم رفتم چیز میز خریدم و داشتم میرفتم خونه از پله ها بالا رفتم و جلو درب وایستادم و اولش یکم استرس داشتم بعدش یه نفس عمیق کشیدم و زنگو زدم و مادرم دربو باز کرد و سلام کردم و گفتم بفرمایید و وقتی رفتم داخل عممو با صدف دیدم رفتم جلو سلام کردم و دست دادم و از خجالتی رفتم داخل اتاق و قبلش بگم که من قبلاً با صدف شیطونی بازی کردیم یعنی انگشتی یا بمالی یا بوسی یا دکتر بازی یا قایم موشک و…. خب داشتم میگفتم خب شب شد موقع خواب بود دیگه مادرم که با پدرم جدا بودن و من بودم با اتاقم و صدف با مامانش داخل حال چند روز همین طوری گذشت و می‌رفتیم بیرون و میومدیم و می‌خوابیدم یه شب که همه شامو خورده بودم و داشتیم فیلم نگاه میکردم یه نگاهی به صدف کردم و داشتم دید میزدم و به یاد قدیما یه حالی کنیم بعد دیدم اونم برگشت و منو نگاه کرد و منم یه لبخند بهش زدم???? و بعد خندید و بعدش یه چشمک بهش زدم???? بزارین یکم از صدف بگم اون دختری هم سن خودم موهای بلند و با چشمای سبز رنگ بود و زیبا و سفید وای شما ها نمیدونید چه نرمه ژلست خدایش و مخالف من یه پسر هم سن صدف و هم قدش و چشمامم قهوه ای روشنه همین خب داشتم میگفتم این صدف ما وقتی بهش چشمک زدم کاری نکرد و لبخند زد و منم خندیدم و سرمو انداختم پایین وقتی خب دیگه میخواستیم بخوابیم و از شانس خوبم کولر اتاقم نمی‌دونم چش شد و روشن نمیشد و من رفتم داخل حال کنار اونا بخوابم خالم کنار صدف بود و منم این بر صدف و من خوابم نمی‌برد و داشتم نگاه صدف میکردم دیدم خالم که خوابه و به خواب سنگینی هم داشت با خودم گفتم چیزی نمی‌فهمه و آروم آروم دستمو گذاشتم روی دست صدف دیدم چیزی نشد بعد خودمو بهش نزدیک کردم و یه بوس کوچیک روی کونش گذاشتم که یه دفعه ای دیدم بیدار شد و منم دستمو گذاشتم جلوی دهنش بعد که آروم شد و منو دید دستمو برداشتم و گفت چیکار می‌کنی گفتم هیچی به یاد قدیما یه بوس کوچیک کردم اشکالی داره گفت آره پس چی تازه اونم داخل خواب گفتم ببخشید و گفتم بیا بوسش کردم و گفتم اینم بیداری و خندید و گفت شیطون شدی ها گفتم آره دلم برای قبلاً تنگ شده گفت هه عمرن فکرشم نکن گفتم باوش حتما بعد یکم خودمو کشیدم جلو و نزدیکش شدم و گفتم صدف جونم گفت جونم گفتم چشمای قشنگی داری گفت ممنون گفتم لبات خیلی قشنگن گفت عه واقعاً گفتم آره و گفت ممنون و گفتم میشه ببینم مزشون چطوره گفت نه گفتم دیگه نشد و لبو گذاشتم روی لبش و دستمو انداختم دور کمرش دیدم داره همراهی می‌کنه داخل دلم گفتم ایول بعد کشیدمش سمت خودم و داخل بغلم و داشتیم لب می‌گرفتیم و آروم آروم دستمو می‌بردم پایین و پایین تر و تا رسید به کونش و میمالیدم یکم دیدم چی نگفت و بعدش شروع کردم به مالیدن بعد دیدم چیزی نمیگه خواستم دستمو بکنم داخل شلوارش که یه دفعه ای لبشو کند و داخل چشمام زل زد و گفت میشه نکنی لطفاً گفتم نه تاقدت ندارم عزیزم گفت نه من نمیتونم و میترسم و بدم میاد گفتم خودت قبلاً کیمو دیدی زیاد بزرگ نیست خندید و گفت یعنی فرقی نکرده و چشمک زدم و گفتم دیگه دیگه و گفتم اصلأ بیا ببینش گفت نه گفتم نه چیه دسشو گرفتم و گذاشتم روش و گفتم بمال یکم که مالید و انگشت کرد دیدم داره بیدار میشه یکم بلند شدم و شلوار و شرتمو کشیدم پایین و گفتم حالا بیا و دستشو گذاشت روی کیرم و مالید و انگشت کرد و بعدش بهش آروم گفتم میخوری یعنی ساک میزنی گفت نه گفتم به خاطر من لطفاً یه زبون گفت باش و رفتم بالای کلش و کیرمو کردم داخل دهنش و خدایش نامردی نکردم کیرمو تا ته کردم داخل دیدم میخواست بکشه بیرون که نداشتم بعد حولم داد و نفس نفس میزدم و گفت چته گفتم ببخشید گفتم بسه دیگه سیخه گفت چی خب گفتم بیا بکنمت دیگه گفت نه دیگه چی گفتم بسه دیگه گفتم بخواب و خوابید و رفتم پشتش و شلواشو با شرتشو آروم کشیدم پایین و وای کون شله ایشو یه بوس کوچیک کردم و گفتم بیا این بالشتو بکن زیر شکمت گفت باشه و بالشتو برداشت و گذاشت زیر شکمش و بعد بهش گفتم باز کن گفت چی گفتم بگیر کونتو بازش کن گفت باش و گرفت بازش کرد و منم یه تف به سوارخش و یکی هم به سر کیرم زدم و آروم گذاشتم روی سوراخش و یکم حل دادم دیدم خودشو کشید جلو و آوردمش عقب و بهش گفتم ببین سرتو بکن داخل بالشتت و چیزی نگو و محکم جلوی دهنتو بگیر و همین کارو کرد و خودم کوشنو باز کردم و اونم دهشنو چسپید و منم کیرمو یکم فشار دادم دیدم حله یکی از دستامو گرفتم دور شکمش تا جلو نره و اون یکی کیمو گرفتم و یه دفعه ای محکم کردم داخل و خواست بره که دستمو گذاشتم روی شونش و گرفتم و نزاشتم و بعد نگش داشتم داخل و قربون صدقش میرفتم و بوسش میکردم و دیدم داره اشکش میاد و دلم سوخت و درش آوردم و گفتم بسه و اونم داشت گریه زاری میکرد و رفتم بغلش کردم و گفتم بسه دیگه بس کن صدف عشقم و آرومش کردم و گفتم بیخیال و گفتم بخواب چ شلواشو دادم بالا و رفتم کنار خوابیدم و دیدم ساکت شد و من دیگه نگاش نکردم یه دفعه ای دیدم یه چیزی اومدم کیرمو گرفت و گفت ببخشید و گفت درش بیار و سریع تمومش کن و خواب دارم منم گفتم چشم و سریع همه چیزو ردیف کردم و سریع کردم داخل و فقط یه جیغ کوچیک زد و آه اه آرومی هم میکرد بعد داشتم تلمبه میزدم که دیدم ابم داره میاد و سریع ریختم روی کمرش و بعدش افتادم کنارش و اونم رفت دستمال کاغذی اورد و خودمنو تمیز کردیم و دستمال ها رو کردم داخل شرتم تا شک نکن بعد کامل لباس پوشیدم و رفتم سمتش و یه بوس کوچیک کردم و گفتم ممنون عشقم و ببخشید ازیت شدی گفت اشکالی نداره و گفت ببخشید گریه زاری کردم گفتم اشکاای نداره و بوسش کردم و خوابیدیم و فردا صبحش مثل روزای قبلاً بود و بعد چند بار دیگه هم سکس کردیم که اونارو بعدم میگم و بگم که این داستان واقعیه و اگه باور نمیکنی مشکل خودته و من اولین بارمه که داستان می‌نویسم و اگه بد شد ببخشید بزرگا و اگه نظر خوب بدین که ممنون میشم داستان های بعدی هم میگم البته بهتره بگم خاطرات سکسی قبلاً هم میگم بای ⁦❤️⁩نوشته علی

Date: August 4, 2022

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *