سکس با دوتا دختر دوجنسه

0 views
0%

سینا هستم و۳۰سالمه قدم ۱۷۸ وزنم ۸۰ یکم تپل و سفید و اندام یکم زنانه سینه های بزرگ و اویزون ‌و داستانم کاملا واقعیه. همیشه ارزوی سکس با دختر دوجنسه را داشتم بخاطر شرایطم سکس زیاد داشتم البته بیشتر با پسر و بهشون میدادم و از دادن لذت میبردم و دختر هم میکردم این خاطره مربوط میشه به چند سال پیش که اون زمان تو کافی نت کار میکردم و دسترسی به نت داشتم همش و یکسره تو یاهو چت بودم. با یک دختره چت میکردم یک مدت که میگفت دوجنسه هست و من از علاقم بهش گفتم ولی اون نمیکرد ولی شماره یک دختر دوجنسه که عاشق کردن بود بهم داد اسمشو الان یادم رفت ولی میذارم سحر ۳۵سالش بود بچه کرج بود زنگ زدم بهش و باهم صحبت کردیم از خودم گفتم و از علائقم گفتم تو وایبر عکسامون رد و بدل کردیم و قرار شد قرار بذاریم خلاصه چند روز بعد قرار اکی کردیم و یک شب رفتم خونش تو راه یکم تنقلات خریدم و رفتم خونه مجردیش که تنها زندگی میکرد. یکم خوش و بش کردیم و بعدش بساط عرق اورد اولین بار بود میخوردم واسه همین کم خوردم بعد خوردن اومد رو مبل کارم نشست پاهاشو انداخت روی من و منم شروع کردم به مالیدن پاهاش ساپورت توری تنش بود و زیرش شورت داشت شروع کرد از سکسام پرسیدن و علائقم تو سکس گفتم عاشق گروپ هستم و دوست دارم سکس سه نفری داشته باشم زنگ زد به یک دختر چون دیر وقت بود نتونست بیاد سحر هم زنگ زد به الهام که اونم دوجنسه و هم سن سحر بود و قضیه منو گفت و قرار شد خودشو زود برسونه تا رسیدن الهام سحر باهام ور میرفت و شروع کردیم به لخت کردن همدیگه و فقط هردومون شورت و سوتین داشتیم مشغول خوردن لب شدیم که زنگ خونه زدن و الهام هم رسید یک دختر لاغر و قد بلند و سحر مارو بهم معرفی کرد. هر سه تا رفتیم تو اطاق خواب سحر و الهام هم لخت شد و رو تخت دونفره دراز کشیدیم من وسط بودم وسحر و الهام دوطرف من. شروع کردیم به ور رفتن با همدیگه داشتم لب سحر میخوردم که الهام سوتینمو دراورد و شروع کرد به مالیدن سینه هام اگه بگم سینه های من گنده تر از الهام و سحر بود دروغ نگفتم. همزمان از لبای سحر جدا شدم و اومدم پایین تر سینه های نسبتا کوچیکشو خوردم براش و اومدم پایین و همونطور تنشو لیس میزدم تا رسیدم به شورتش اروم شورتشو کشیدم پایین و کیرش نمایان شد کیرش گرفتم تو دهنم و شروع کردم به مکیدن و خوردن کم کم شروع کرد به بزرگ شدن تو دهنم و دیگه به نهایت بزرگیش رسیده بود الهام هم شورتمو دراورده بود و با کونم بازی میکرد منم تخمای سحر کردم دهنمو میخوردم. کیر سحر که شق شد بهم گفت حالت سجده شو و اومد پشتم و الهام اومد زیرم جای سحر گرفت. سحر اول شروع کرد با یک انگشت کونمو باز کنه منم شورت الهام از پاش دراوردم و کیرش که هنوز کوچیک بود کردم دهنم. عاشق ساک زدن و خوردن کیر بودم و هنوزم هستم شروع کردم به خوردن و مکیدن کیر الهام و سحر هم یک انگشتشو اروم کرد تو کونم و باز کردن سوراخم و اروم اروم انگشتشو تو سوراخم عقب جلو میکرد و همزمان کل کیر الهام تو دهنم بود چون کیر الهام درازتر و کلفت تر از مال سحر بود داشت خفم میکرد هم حس لذت داشتم هم خفگی و حس لذت نمیذاشتی از کیرش دل بکنم و همون جور براش میخوردم. سحر همزمان انگشت دوم کرد تو سوراخم که حس درد و لذت وصف نشدنی بهم دست میداد وقتی سوراخم واسه کیر سحر اماده شد کیرشو به کونم نزدیک کرد و اروم سرشو به سوراخم فشار داد یکم رفت تو و بعد کشید بیرون و دوباره اروم کرد تو و این دفعه سرکیرش رفت تو ناله ای از سر لذت کشیدم که با جون گفتن سحر همراه بود و همزمان یکم دیگه فشار داد که نصف کیرش رفت تو و با یک فشار دیگه کل کیرشو تو کونم جا داد دیگه به اوج لذت رسیده بودم و اه و ناله میکردم الهام موهای سرمو تو مشتش گرفت و کیرش و تو دهنم میکرد و محکم تا ته حلقم میکرد و نگه میداشت سحر هم محکم رو باسنم با دست میزد و محکم تلمبه میزد و بهم فحش میداد که باعث لذت دوچندان من میشد چند دقیقه ای که گذشت تصمیم گرفتن جاشونو عوض کنن منو لبه تخت خوابوندن الهام پاهامو داد بالا و کیرشو با یک فشار کرد تو و سحر هم بعد تمیز کردن کیرش اومد رو سینم و سینه هام به هم چسبوند و كیرش لای سینه هام عقب جلو میکرد و در اخر کیرشو وارد دهنم کرد و با لذت شروع کردم به ساک زدن کیرش. داشتم از لذت بیهوش میشدم و ناله میکردم. الهام و سحر با سرعت و شدت زیاد داشتن تو کونم و دهنم تلمبه میزدن حسابی همه خیس عرق و خسته شدیم از شدت تلمبه زدن الهام معلوم بود داره ارضا میشه چند باری کیرش کشید بیرون و دوباره کرد تو دفعه اخر کیرشو تا ته فشار داد و با ناله ای داغی ابشو تو کونم حس کردم که منم از شدت لذت ارضا شدم ولی سحر چون عرق خورده بود همچنان داشت تو دهنم تلمبه میزد وکیرشو تو حلقم میکرد و بعد چندتا تلمبه تلمبه کیرشو از دهنم دراورد و ابشو رو سینه و تنم خالی کرد. هیچکدوممون دیگه نا نداشتیم تکون بخوریم و روی تخت ولو شدیمنوشته Mrs. Behnaz

Date: December 20, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *