سکس با زنداداش

0 views
0%

سلام دوستان این داستان کاملاواقعی هستش خاطره من برمیگرده به حدود7سال پیش برادرباخانمش خیلی خوشبخت وشادبودن وزندگی خوبی داشتن تا ازبدحادثه برادرم دچاربیماری مغزی روانی شدوبه مرورهرروزبدترمیشدهمه کارهای اونارومن انجام میدادم وهمیشه دکتروداروهاش وظیفه من بود کلا دو برادرهستیم و نه خواهری، یه پدرومادرپیرزن برادرم خیلی خانم خوشکل و نازیه و بامحبت من20سالم برادرم 5سال ازمن بزرگتربود و خانمش 4سال و اصلاهیچ حسی شهوتی حتی تو دوران مریضیش من بهش نداشتم با اینکه هیکل خیلی سکسی و نازی داره سینه هاش 85وکونشم تپل و تو چشم میزدولی همیشه باحجاب بودباپیشرفت مریضی برادرم به مرورحس کردم رفتار خانم برادرم بامن داره تغییر میکنه و مرتب خودشوبهم میچسبونه و برام میمیره. یه روزکه واسه تهیه داروهای برادرم باهم رفتیم داروخونه ازش پرسیدم نیایش رفتارات عجیب شده یجورایی داری تحریکم میکنی جواب دادآرش تومث داداشمی ولی ازنظرشرعی دیگه من شوهرندارم چون مشکلش روانیه ومن الان دوسال اصلا باهاش نزدیکی نداشتم واصلاچیزش بالانمیاد،ومن دیگه شرعا شوهر ندارم نزاشتم حرفش تموم بشه گفتم یعنی چی؟گفت درست ازت بزرگترم ولی خیلی دوست دارم مال توباشم،من که سرخ شده بودم وخجالت میکشیدم گفتم نمیشه توزن برادرمی ومن اهل خیانت نیستم فعلاکه اون شوهرت وبرگشتیم خونه وازاون شب فکرش مث خوره افتادبه جونم وهمش فکرهیکل سکسیش مورمورم میکردخصوصاگفت که شرعاشوهرنداره واسه اطمینان ازمراجع جویاشدم ومتوجه شدم که بله راست گفته وشرعاشوهرنداره ومیتونست خیلی راحت طلاق بگیره ولی برای رضای خداوپدرومادرپیرمون باشوهرمریضش میساخت و هرگزبهمون خیانت نکرد،بعد ازجستجو و تفحص و مطمئن شدن از کارم که گناه نباشه بهش گفتم من خیلی دوستت دارم ولی نمیتونم باهات ازدواج دائم داشته باشم چون ممکن بعدا عاشق کس دیگه ای بشم ولی اگه هوست خیلی بالاست و اذیتی میتونم صیغت کنم.اولش قبول نکردولی بعدازیه چندروزی گفت باشه ولی بخاطرحفظ آبرونرفتیم محظروازرورساله صیغش کردم وهمون شب بعدازاینکه پدرومادرم خوابیدن وبرادراون اروم بلندشدواومداتاق خواب من البته واسه اطمینان یه قرص خواب اورتوشربت داده بودیم بهشون اومدتواتاقم پردهاروکشیدیم تانورماه اومدداخل اتاق وقشنگ میشددیدهمه چیوباورم نمیشدچی میدیم منی که توعمرم باهیچ زنی رابطه نداشتم خانم برادرموتواتاقم میدیدم ،اروم اومدنشت پیشم وگفت آرش خیلی دوستت دارم لبای داغشوگذاشت رولبام ودستشوحلقه کرددورگردنم ولی من همچنان خجالت میکشیدم ولی یواش یواش روم بازشدوبادست کمرشو موهاشونوازش میکردم وکیرم شده بودسنگ لباس استیندارباندشوازتنش دراوردومن نگاش میکردم زل زده بودم به هیکل نازش گفت ارش شروع کن من باحالت شرم سوتینشوبازکردم ونوک سینه های سفتشوبوسیدم بهم گفت خیلی بیحالی گفت بلندشوتابلندشدم شلوارراحتیموباشرتم باهم کشیدپایین بادیدن کیرم گفت جون من میمیرم براش ارش جونم چندسال توحسرتم دست کشیدروکیرم باتمام فشارآبم پاشیدتوصورتوسینش گفت چه خبرت هنوزکاری نکردم گفتم توکه نمیدونی من اولین بارم یه خانم لخت میبینم ولبخندی زدوگفت فدای پاکیت بشم نیم ساعت سرشوگذاشت روسینم وفقط میبوسیدم ودوباره بادستش شروع کردبازی کردن باکیرم تواسمونابودم چشاموبستم یهوحس کردم کیرم داغ شدچشمموبازکردم دیدم تودهنش گفتم نیایش جونم مردم ازشهوت اونم برام میخورددوباره سیخ شددوسه دقیقه خوردگفتم نیایش دوباره آبم داره میادگفت اشکال نداره بریزروسینم کیرموازدهنش کشیدم بیرون وپاشیدمش روسینش ازخستگی زیادواسترس نتوتستم ادامه بدم وقرارشدبخوابیم فردای اون روز پنج شنبه بودوقراربودپدرومادرم برن سربزنن به داییم که که بیمارستان بودبعدش برن مجلس ختم یکی ازاشناهامن ونیایش یه خنده بهم کردیم رفتیم داروهای مسکن برادرمودادیم 20دقیقه بعدش خوابیدومارفتیم توآسمونااینباردیگه روزبودوقشنگ میتونستیم ازهم لذت ببریم نیایش رفت اتاق خواب ده دقیقه بعدباشرت وسوتین ست مشکی باآرایش ملایم که ماهش کرده بوداومدبیرون بادیدنش کیرم سیخ شدپریدم توبغلشولبموتولبش قفل کردم چنددقیقه نخورده بودم که دیدم شرتش خیس شده دستموکردم توشرتش وسینشومیک میزدم وایییی کوسش خیس ولیزشده بودانگشتموروکوسش بازی میدادم واون اخ واوف میکردگفت دستتوروبرجستگی لبه کسش بکشم بعدافهمیدم اون چوچولش وخیلی لذت بخش خلاصه هردولخت شدیموافتادیم به جون هم لبوگردنشوحسابی لیس میزدمومیرفتم پایین سینه های تپل وگوشتیشوحسابی خوردم دیگه آب کوسش قشنگ چیکه میکردروزمین رفتم پایینتروبراش کوسشوخوردم چون خیلی هوس داشت وهی میگفت ارش بخورکوسموچندتازبون زدم روچوچولش که لرزیدونشست روزمین فکرکردم تشنج کرده خیلی ترسیدم که گفت ارگاسم شده ودوباره حالش بهترشدبراش خوردم البته اینباربهش گفنم یواش یواش باکیرم بازی کن آبم نیاددرازش کردم کف اتاقوخوابیدم روش کیرمومیمالیدم بین کس خیسش ولی چون میدونست آبم زودمیادوخیلی هوس داشت گفت بکن داخل منم اولین عشق زندگیموداشتم میبردم پاهاشوازهم واکردم کیرموگذاشتم دم سوراخ کوسش بایه تکون کیرم سرخوردتوانگارمکشش کرده بودیه اخی کشیدگفتش که کیرتوخیلی بزرگترازکیربهمن شوهرش که آبم اومدالبته قبلش گفته بودقرص خوردم منم خالیش کردم توکوسش ولی سیرنشده بودم شستمشودوباره خوردش تاراست شدولی اینباردیگه خیلی مقاومت کردچون تویه شب وروزسه چهاربارآبم اومده بودراست شدکردم توکوس پرازشهوتومنیش گفتم نیایش جون لذت ببرخودمم کیف میکردم حرفای شهوتی میزدتابیشترلذت ببریم ارش جونم جوووون فدای اون کیرت بشششم عزیزم عمرمی عشقم جوووون اووووف بااین حرفاش حسابی تحریک میشدم پاهاش انداختم روشونموحسابی کردمش بعدش مدل سگی نشستوازپشت کردم تواوج لذت بودم وتلمبه میزدم صدای شالاپ شالاپمون پرخونه بودتواین مدت چندبارارگاسم شدمنم دوباره ابم داشت میومدکه گفت بریزش توکونم چقدرشهوت داشت نمیدونم یه تف زدمودرمونش واروم اروم فشاردادم توسرکیرم رفت توازتنگی زیادآبموبافشارریختم توکونش بهترین سکس پایان زندگیم بودبلندشدیم رفتیم حموموتوحموم یبارحال کردیم اومدیم بیرون خودمونوخشک کردیم یه چایی خوردیم پدرومادرم برگشتن البته دوسال بعدش برادرم فوت کردوزنش برگشت پیش پدرومادرخودش چون من عاشق دخترعمم شده بودم که 7سال ازخودم کوچیکتربودوزن برادرمم یه سال بعدجداییش ازبرادرم دوباره ازدواج کردودیگه ندیدمش البته همیشه میگفت ازم راضیه ودلخوری نداره امیدوارم خوشتون اومده باشهنوشته ارش

Date: December 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *