سکس با مادر دوستم

0 views
0%

برخلاف تخیلات اکثر داستان های سکسی و پور این حقیقت هست و هیچ کم و زیادی توش به غیر از نام ها نمی باشد پس جذابیت کم یا بدش پای خودتون اسم من رضا هست و ساکن کرج ۲۲ سالم و قد معمول و یه آدم اکثرا ساده می گردم حوصله هیچ رابطه ای و نداشتم تا این که یه بار داخل سالون تمرین یه خانوم جذاب میان سال چشمم بهش خیره شد یه جوری منقلبم کرد و حواسم کلا پیشش بود دوستم نیما چند سال بود همو می شناختیم پدرش طلاق گرفته بود و با مامانش تنها زندگی می کرد بعد تمرین بن یه بهونه ای خودمو رسوندم پیشش و یه سلام و احوال پرسی گرمی کرد آخه منو می شناخت من کاپیتان تیم بودم و از من زیاد گویا خونه گفته بود گذشت اون شب ذهنم درگیرش بود حسابی همش تو افکار بود نه برا سکس فقط اون نگاه خاصی که بهم می کرد ته دلمو برده بود تو آسمون ها گذشت چند ماهی و من یه جورای فراموش کرده بودم داستان چیه تا یه بار برا این که نیما رو برسونم خونه مجبور شدم بهش زنگ بزنم آخه مصدوم شده بود و عقب ماشین خواب خواب با یه من و منی شروع کردم صحبت کردن که فلان و شده نگران نباشه درمانگاه هستم شب میارمش خونه نیما رو اون شب رسوندمش تا خونه جلو در اومد با یه لب خند شیرین تشکر کرد و دستمو یه جور خاصی فشار داد شیطون بود خیلی موقع خداحافظی گفت یادم باشه جبران کنم رفتم خونه دوش گرفتم و اومدم پیام داده بود بهم برا تشکر دوباره منم حال نیما رو پرسیدم که گفت خوابه و مرسی که با محبت هستی گذشت نمی فهمیدم چه طور شبا باهم تا صبح چت می کنیم از همه چی صحبت می کردیم زندگی تنهای سختی و …انگار دوست دخترم بود گذشت یه شب قرار گذاشتم باهاش برم بام و پایه کوه رفتیم من حول حول بودم به فامیلی صداش کردم خندش گرفت گفت اگه اینجوری می خوای سرد باشی پاشم برم منم زد تو کانال خجالت و این حرفا ..رفتیم اون سر بالای پای کوه و بالا ساعت دم دم ۷۸ بود و داشت تاریک می شد منم از این قسمت سو استفاده کردم و دستش و گرفتم وقتی این کارو کردم اعتماد به نفس پیدا می کردم که این مال منه دیگه یه بیوه ترو تمیز و خوشگل با قد ۱۵۰ و ریزه و سبزه باورم شد دارمش دیگه .اواسط راه بودیم خسته شد گفت نمیام و همینجا بشینیم منم زدم تو کار سو استفاده گفتم نیای تنبیح می شی خندش گرفت و گفت باشه تو بگو چه تنبیحی دارم خودمو آماده کنم منم وا ندادم و گفتم دلم نمیاد پس بریم نشست دستمو گرفت گفت مردی حرفتو بزن منم دوست دارم بدونم تنبیحم چیه تو صداش شیطنتی بود عجیب روم و سفت کردم گفتم تنبیح الانت آینه یکم برام بخوریش و ساک بزنی تعجبت کرد یهوگفتم وایییی خراب کردم اما گفت اینجا نمی شه واس این تنبیح پرسیدم پس کجا گفت خونمون آخه نیما دانشجو قم بود هفته‌ای چند شب نبود من نفهمیدم چه جوری رسیدیم خونه وارد خونه شدیم چشمام تار شده بود وای بغلش کردم ‌‌ لب و گاز حرفه‌ای لباسشو درآوردم شروع کردم خوردن ممش پاشد گفت من تبیحمو می خواد کیرمو درآورد و شروع کرد ساک زدن چقدر خوب می خورد ۷ دقیقه ای ساک زد و گفت منو بکن جرم بده حشری بود منم از خدا خواسته افتادم روش تو ایجاد پوزیشن خودش کمکم می کرد پاهاش روی شونم بود با پایان قدرت می کردم تو کسش چشماش خیس آب بود ارضا شده بود کیره منم تو کلی آب بالا پایین می رفت که یهو با پایان لذت و درد ابم اومد ریخت توش کلی آب بود موهاشو چنگ می زدم و داد می کشیدم ارضا عجیبی شدم پهن شدیم رو تخت لبلشو می خوردم و بوسش می کردم تا صبح خوابیدم و قبل این که پاشم رفتم صبحونه رو آماده کردم از شخصیتم خوشش آمده بود گذشت و ۵۶ باری سکس کردیم ولی یک بار بعد سکسم رفتم سالون و نیما رو دیدم از دانشگاه اومدهخش شدم حس بدی گرفتم بهم ریختم و موضوع باهاش درمیون گذاشتم که تموم کنیم اونم قبول کرد ولی حس پدری پیدا کرده بودم به دوستم همیشه حواشو داشتم تو تیم اصلی بود خلاصه که سکس و اینا خوبه تا وقتی عذاب وجدان کاری خرابش نکنه لذت بخش ترین روزا رو گذروندم الانم هر از گاهی حال همو می پرسیم و دنبال جنگ با وجدانم برا یه سکس دیگه هستم با عشق یهویم نوشته محمد

Date: January 22, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *