سکس من و اربابم غفور

0 views
0%

سلام.من کیوان 29 سالمه. بدنسازی کار میکنم. قیافم هم کاملا پسرونست. عاشق برده شدن واسه پسرای بدنسازم. یه روز خونه یکی از دوستام بودم. اون بمن پیشنهاد سکس با یه پسرو داد که خودش زیاد از برخورد اون خوشش نمیومد. من شماررو با یجور بیمیلی گرفتم. در صورتیکه اصلا بیمیل نبودم و تو اون لحظه تو کف سکس بودم.من تا شب صبر کردم. اولین پیامو ساعت هشت فرستادم. خودمو معرفی کردم. گفتم شماررو از یکی از دوستام گرفتم.بهم جواب داد . گفت اسمش غفوره.من همون لحظه روم نشد بگم دنبال برده هستم. پس صبر کردم.فردا با غفور قرار گذاشتم. اما دوس داشتم قبل از دیدنمون بهش بگم چجور سکسی رو دوس دارم. بهش گفتم من دوس دارم سگش بشم. غفور اولش تعجب کرد. اما بسرعت قبول کرد.غفور تو اطراف تهران مکان داشت ازم خواست عصر بعد از قرار بریم اونجا. منم قبول کردم. عصر رفتم ببینمش. وقتی دیدمش انگار تو دلم قند آب شده بود. دقیقا همون مردی بود که من تو ذهنم دوس داشتم. یه مرد کشتیگیر که گوشاش شکسته بود. با بازوهای قوی و دستای پهن. وقتی بهم دست داد مردونگیشو حس کردم. باهام مودب بود لوطی و خوش صحبت. اهل کلاس و این چیزا نبود. من از آدمای لوطی خوشم میاد. خلاصه من با ماشینش رفتیم مکان. من رفتم نشستم اتاق. یکم با هم حرف زدیم و بعد غفور پرسید سکس کنیم. گفتم اگه همونجور که گفتم آره من مشکلی ندارم.غفور هم بعلامت موافقت پلک زد. اومد سمت من. قدش از من بلندتره. وایساد گفت پاشو ببینم. منم پاشدم. گفت حالا دولا شو. منم گفتم چشم.انگار فکری تو ذهنش بود. رفت تو انبار یه طناب آورد. من همونجوری دولا شدم. زود رسید. طنابو بست گردنم. گفت مادر جنده لاشی راه برو میخوام بچرخونمت. با این حرفش منو حشری کرد. من میرفتم. رسیدیم تو هال. من دولا بودم. یه لگد زد تو صورتم نشست گفت باید هر چی میگه گوش کنم. گفتم چشم ارباب.گفت جورابشو درارم. منم در آوردم. پاهاش بو میداد. چه بوی خوبی. بهم گفت توله سگ پاهامو بلیس. من شروع کردم لیسیدنو. از نوک شستس شروع کردم. شور بود. واقعا لذت داشت. عین یه سگ لیس میزدم و میذاشتم روی چشام . بهم فحش میداد. گفت بی عرضه عوضی لیاقتت خوابیدن تو توالته. گفتم من جام زیر پای شماست. دوباره با پاش زد تو صورتم. بعد ده دقیقه لیسیدن پاهاش گفت کونده سگ لخت شو. من با گفتن چشم لخت شدنو شروع کردم. طنابو از گردنم باز کرد. اما وقتی کاملا لخت شدم گفت برگرد انتر. من برگشتم. دستامو از پشت محکم بست. منو برگردوند. گفت جلو اربابت زانو بزن. من زانو زدم. پیراهنشو دراورد. گفت خوب لیسیدی حالا واست جایزه دارم. گفت دهنتو واز کن چشاتو ببند. منم امر اربابو اجرا کردم. صورتشو یکم آورد نزدیک دهنم. یه خلط سینه انداخت ته حلقم. گفت کیر تو دهنت مادر جنده. لیاقتت کمتر از خلط منه من بهت لطف دارم. من از خوشحالی و حشر داشتم میمردم. با رقبت همشو قورت دادم.زیپشو کشید پایین. اون کیر خوشگلشو در آورد بیرون. وقتی زیر کیر غفور بودمو بالا رو میدیدم تا از لحظه اشستفاده کنم.شیکم شیش تیکش منو کشته بود. سینه های برجسته. ریش خیلی بهش میومد. گفت لاشی دهن گندتو واز کن باز تا نگفتم نبند منم گفتم چشم ادباب. دو طرف سرمو گرفت یکم کیرشو مالوند به لبام. بعد با فشار کرد تو حلقم. سی ثانیه تا ته تو حلقم نگه داشته بود. من دستام بسته بود. عق میزدم. دوباره تف کرد تو صورتم. من چشامو باز نگه داشتم تا تفش بره تو چشام. گفت فقط دهنمو واز بذارم. منم همون کاریرو کردم که خواسته بود. تا ته میکرد تو دهنم. گفت اینجوری نمیشه دهنمو بگاد موهامو گرفت منو انداخت رو مبل. سرمو پایینتر گذاشت. کیر نازشو کرد تو دهنم. جوری دهنمو گایید که اگار داره میکنه تو کون. من یکم عق زدم. کیرشو درآورد دوتا چک زد در گوشم. دوباره دهنمو گایید. گفت کیرتو دهنت خوارکسه. منم خایهای خوشگلشو که تازه تیغ انداخته بودو که به دماغم میخورد نگاه کردم. منو بلند کرد. رفت کاندوم آورد گذاشت سر کیرش. منداخت تو کونم. دهنمو سفت گرفت داد نزنم. از درد مردم. وقتی منو میگایید تخماش میخورد به رونام. تف کردنو فداموش نمیکرد. من دهنم خشک شده بود تفاشو قورت میدادم. کیرشو درآورد. دوباره انداخت تو دهنم نعره زد. آبشو ریخت تو دهنم. من همشو قورت دادم.حالش اومد سرجاش. منو دید که هنوز حشرم. گفت توله سگ برو توالت. منم فهمیدم چی تو کلشه رفتم. اومد دستامو باز کرد. من کیرم راس شده بود. گفت بشین. نشستم. گفت بی لیاقت انخور بگوزم بهیکلت؟ گفتم منو به بردگی قبول کن. کونشو آورد رو صورتم سوراخشو گذاشت نزدیک دهنم یه گوز گنده داد. واییییییییی من داشتم میمردم. بوشو دوس داشتم. روشو کرد بطرفم. گفت دهنو واز کن. منم گفتم چشم. کیرشو نزدیک آورد پاهاشو واز کرد شاشید تو دهنم. من شاششو خوردم. کیرشو نگه میداشت تا من شاشایی که تو دهنمه قورت بدم تا دوباره دهنمو پر کنه. من تقریبا همشو با ولع خوردم جلق زدمو آبم اومد. این خاطره واقعی بود. من بعد از این ماجرا فهمیدم که یک برده واقعیم.اگه دوس دارید امتحانش مجانیهنوشته کیوان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *