سکس و سوزاک

0 views
0%

سلام دوستان خاطره ای که میخوام براتون بگم بر میگرده به سال 74 اون موقع من 18 سالم بود تو یه شرکت مهندسین مشاور کار میکردم در ضمینه آزمایشگاه مکانیک خاکاول از خودم بگم یه آدم خیلی معمولی با قد 196 و وزن 75 کیلو بودم مثل بقیه آدمها نه خیلی خوشتیپ بودم نه وضع مالی خوبی داشتم پدرم از اول دبیرستان به خاطر تجدیدی پول تو جیبیمو قطع کرد و چون آدم مغروری بودم رفتم سر کار و دیگه ازش پول نگرفتمروزها کار میکردم و تو مدرسه شبونه درس میخوندماز داستان دور نشیم تو یکی از پروژه های راه سازی تهران به عنوان تکنسین آزمایشگاه مشغول کار بودم و دائما در طول مسیر راه مشغول انجام تست بودیم خیلی وقتا ماشینهائیو که از اونجا رد میشدن میدیدم و حسرت میخوردم که همه یکیو دارن بکنن ولی من باید مراقب باشم کارگرهای افغانستانی کونم نذارن همینطور روزها میومد و میرفت منم بیشتر حس تنهائی و بی کوسی میکردمهمیشه تو طول مسیر میدیدم که یه سری زنهای چاغ با آرایش غلیظ کنار جاده بودن و به راننده کامیونهائی که از اونجا رد میشدن نگاه میکردن و سوار کامیون میشدن و میرفتن خدائی حسرت کردن اونا رو هم داشتمتا اون اتفاق افتادیه روز که داشتم تست میزدم یه کامیون نگه داشت و یکی از همون زنهای چاق فکر کنم 45یا50سالش بود از کامیون پیاده شد و با راننده کامیون رفتن سمت یه باغ که کنار جاده بود و رفتن تو اتاقک وسط باغ فهمیدم داستان چیه و رفتم دنبالشونوقتی رسیدم نزدیک یواشکی رفتم پشت پنجره اتاقک و دیدم راننده کامیون کون زنه رو قنبل کرده و تا دسته کرده تو کسش و داره تلنبه میزنه منم که دیگه حالم دست خودم نبود دیدم ماشینها دارن تو جاده بوغ میزنن نمیفهمیدم دلیلش چیه نگو دارم جق میزنم و همه دارن منو از تو جاده میبینن و برام بوق میزدن خلاصه راننده کامیون مشغول بود و رو خاک و خل داشت به روشهای مختلف کمر میزد که یه آن منو دید منم که آب از سرم گذشته بود گفتم منم باید یه حالی بکنم دیگه مرضی و کثافت کاری و هیچی حالیم نبود فقط کس میخواستم برای همین از جام تکون نخوردم دیدم راننده داره بهم میخندهخلاصه بعد حدود یک ساعت کارش تموم شد و یه هزار تومنی آبی به زنه داد اونائی که سنشون بالی سی هست اون هزارتومنی هارو یادشونه از اتاقک اومد بیرون گفت اگه میخوای بکنی برو تو منم که از خدا خواسته بدون اینکه بترسم که نکنه بلائی سرم بیارن رفتم تو اتاق زنیکه تا منو دید انگار کسکش سگ دیده اخماش رفت تو هم وگفت بچه چیزی برای کردن داری با اون لحجه کیریشمن کسخل هم کیرمو در آوردم گفتم بیا بزرگتر از این میخوای دیدم کسکش زد زیر خنده وقتی دندوناشو دیدم داشتم بالا میاوردمخلاصه پولو دادم خانم قنبل کرد و دامنشو که زیر مانتو پوشیده بود زد بالا منم که دیوونه هنگ کرده بودم آخه اون زمان ویرئو فقط بود ما هم که توخونمون نداشتیم که فیلم سوپر ببینم هیچ کاری بلد نبودم تو کون پسر کردن خیلی قهار بودم البته یکی دوبار هم گول خوردم و کونو به باد دادم شایدم بیشتردامنو زد بالا من کیرم خوابید گفت بذار سر حالت بیارم خدائی بو گند میداد بدنش شروع کرد برام خوردن و چه حال میکرد کوفتش بشه دیوس کیر منم دوباره راست شد و برگشت قنبل کرد گفت بذار توش حساب کنید یه کس تپل شاید سه کیلو وزن کسش بود پائینشم شکمش آویزون شده بود سینه هاشم که نگو فکر کنم سایزش 115بود منم کیرو گذاشتم دم کسش و فرو کردم تو ولی دریغ از یه ذره حس انگار کیرم تو دروازه غار بود تازه فهمیدم چرا راننده کامیونه یک ساعت کارش طول کشید آخه هیچ نقطه اصطکاکی نداشت کس گشادش از طرفی هم چون پولو داده بودم نمیتونستم بیخیال شم مجبور بودم تمومش کنمدیدم هرکاری میکنم آبم نمیاد در آوردم کردم تو کونش گفتم الانه که برگرده بزنه تو گوشم یا حداقل جیغی، دادی دیدم نه پدر گشاد تر از این حرفاست مادر جنده لاشی ته دیگش به من رسیده بود اونم سوخته آخه باتجربه ای که از کون کردن داشتم باید یه عکس العملی نشون میداد ولی انگار کیرم تو دیوار بود نه حسی نه آخی نه اوخی هیچ من نمیدونم پسرا تو سایت تو داستاناشون میگن یارو جنده لاشی هه ارضا شد چه جوری ارضا شد چون تا الان من هرچی جنده لاشی کردم ارضا شدنشونو ندیدمداشتم میگفتم کیرمو از کونش در آوردم دیدم قشنگ کثیف شده منم از لجم کردم تو کسش و بهش نگفتم به هر بد بختی بود آبم اومد و زنیکه یه خنده لوسی بهم کرد که داشتم بالا میاوردماز اونجا فرار کردم جالبش اینجا بود که کارگر های افغانیمون که اونجا بودن حاضر نشدن اونو بکنن و همش مسخرم میکردن که آقا مهران دوماد شده امروز تا دوروز حس میکردم با اینکه حموم رفته بودم بو گه میدمفرداش که از خواب بیدار شدم و جمعه هم بود حس کردم ادرارم با سوزش میاد زیاد بهش توجه نکردم ولی سوزشش روز به روز بیشتر میشد سه روز تحمل کردم و دیدم دیگه نمیتونم رفتم پیش یه دکتر تو خیابون سمنگان آخه من بچه نارمکم (تهران) یه پیر مردی بود خدا بیامرزتش مرد چند سال پیش گفت باید آزمایش بدی ولی علائمت علائم سوزاکه رفتم آزمایش دادم و بماند یه بدبختی تو آزمایشگاه کشیدم تا ازم نمونه برداری کردن اونائی که سوزاک گرفتن میدونن چی میگم جوابو براش بردم و گفت حدسم درست بود سوزاکه و گفت برو رو تخت بخواب تا بیام فکر کردم میخواد آمپوری چیزی بزنه دمر خوابیدم و شلوارمو یه کم دادم پائین ، اومد تو اتاق و گفت برگرد و شلوارتو تا زانو بکش پائین حالا فکر کنید دستیارش که یه خانم بود و مسوئول تزریقاتش هم بود ریدم به خودم و هم از زنه خجالت میکشیدم آخه میشناختمش اونم خانواده منو میبشناخت مرده پامو گرفت و زنه هم گفت اگه تکون نخوری زود تموم میشه منم باسر رضایتمو اعلام کردم ولی نمیدونستم چه بلائی قراره سرم بیاد دکتره لاشی یه چیزی مثل لوله خودکار از یه جعبه در آورد و با یه ژل چربش کرد و به خانمه گفت نگهش دار فکر کردم میخواد دستمو نگه داره و تو مغزم یه علامت سوال بزرگ بود نگو خانم باید کیرمو نگه میداشت تا گرمای دستش به کیر بیجنبه من خورد راست کرد دکتره یه نگاهی بهم کرد که یعنی الان خواهرت گائیدس اون اوله که دستش بود رو کرد تو سوراخ کیرم زمینو زمانو از درد گاز میگرفتم چند بار این کار رو کرد تا عفونتو کامل خارج کنه مادرم گائیده شد الان که یاد اون روز میفتم درد تو همه تنم میپیچه کارش که تموم شد 12تا امپول چرک خشک کن داد و گفت تا دیگه تو باشی با هر کسی نخوابیببخشید طولانی شد ولی بلائی بود که سرم اومدنتیجه اخلاقی داستان ممکنه خواهش کنم نتیجه اخلاقیشو شما بگید دوستان گلم؟نوشته مرد تنها

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *