سیما پرستار خوشگل و خوشتیپ

0 views
0%

سلام به همه دوستای سایت داستان سکسی گلم خاطره ای که می خوام براتون بگم سکس خودم با سیما خانم همسایس و کاملا حقیقته هر چند میدونم بعضی از رفقا خونده و نخونده میان فحش میدن بماند اسمم امینه 25 سالمه ارنولدم نیستم تیپ و اندامم کاملا معمولیه یه همسایه داریم به اسم سیما پرستاره خودش شوهرشم نمیدونم شغلش چیه فقط میدونم که همش ماموریته و یک ماه دو ماه یبار میاد اونم واس چند روز رابطه من با این سیما خانوم در حد یه سلام علیک بود اونم گاها که تو سالن یا تو اسانسور همدیگرو میبینیم یه روز ماشینو ورداشته بودم که از مجتمع بزنم بیرون یه هوایی ب کلم بخوره که دیدم سیما خانوم وایساده کنار خیابون منتظر تاکسیه نگه داشتم گفتم جایی میرین گفت اره دارم میرم بیمارستان دیرمم شده که گفتم سوار شین من می رسونمتون که سوار شد حرکت کردیم مسیر ترافیک بود یکم سر صحبت باز شد صحبتای عادی در مورد ترافیک و هوا و این چیزا که این حرف زدن باعث شد رابطمون از سلام علیک فراتر بره یبار دیگه ام همین جریان پیش اومد و دیرش شده بود من رسوندمش تو مسیر که داشتیم میرفتیم گفت جمعه می خوام برم جلفا خرید دارم میشه منو ببرین منم بیکار بودم و قبول کردم جمعه شد من رفتم پایین جلو ساختمونمون که اومد پایین رفتم ماشینو روشن کنم که گفت بیا با ماشین ما بریم واسم فرقی نداشت رفتیم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم تو راه از هر دری حرف زدیم جلفا که رسیدیم رفت مرکز خرید که من بش گفتم اینجا یه رفیق دارم برم اونو ببینم برمی گردم شمارشم ازش گرفتم ک بتونم پیداش کنم من رفیقمو دیدم و برگشتم زنگ زدم پیداش کردم نزدیک ناهار بود که باهم رفتیم رستوران شده بودیم مثل دوس دختر دوس پسرا یا مثل خانم و شوهرا موقع ناهار میخ کرده بودم رو پاهاش و رونش یه نگاه متعجبانه ب من کرد یه نگاه به خودش گفت چیزی شده دیدم سوتی دادم فورا شستمش که یه لحظه رفتم تو فکر چشام واس اون خیره شد خلاصه ناهار خوردیم و کمی دیگه خرید کردیم و راه افتادیم سمت تبریز شب همون روز یه پی ام برام اومد که بابت امروز تشکر کرد و که گفت زحمت افتادی و تعارفات معمولی از اون شب پی ام دادنامون شروع شد گاها اس میداد میبردم میرسوندمش بیرون یا خرید می خواست بره ازم می خواس برسونمش کم کم دیگه رابطمون داشت صمیمی میشد شوخی کردن و متلک انداختن و این حرفا پی ام هامونم لحنش عوض شده بود جوک های سکسی می فرستادم براش اونم واس من می فرستاد یه شب ک داشتیم چت می کردیم یه استیکر بوس فرستاد برام بوس ک چه عرض کنم داشتن لب می گرفتن زدم استیکر دانلود شد که دیدم همش کلا سکسی و صحنه داره که هی بش متلک انداختم و پیله کردم بش ک این استیکرا تو گوشیت چیکار می کنن و این حرفا که این شروع حرف سکسی و سکس چت ما شد چند وقتی سکس چت داشتیم ک یروز من پیشنهاد سکس واقعی رو بش دادم من من کرد ولی معلوم بود که راضیه بالاخره گذاشتم گردنش ک سکس کنیم واس پس فردا ک شیفت شب بود صب خونه بود قرار گذاشتیم روز قرار رفتم حموم و صاف و سوف کردم اومدم بیرون اسپری زدم ب کیرم دوتام ترا رفتم بالا و زنگ زدم بهش دارم میام رسیدم دم درشون در باز بود اروم رفتم داخل و در قفل کردم از پشت چیزی ک میدیدم واقعا باورم نمیشد وای خدایه من مگه ادمم انقد خوشگل و خوشتیپ میشه یه تاپ شلوارک سفید تنش بود یه ارایش ملایمم کرده بود ولی مشخص بود که نه سوتین داره نه شورت پوشیده رفتم جلو صورتشو گرفتم و محکم چسبوندمش به دیوار و مثل وحشیا افتادم ب جونش لباشو محکم میک زدم گازش می گرفتم زبونمو می کردم تو دهنش واقعا داشتم دیوونه میشدم حشرم رو هزار بود دستشو گرفتم و بردمش اتاق خواب انداختمش رو تخت دونفرشون و افتادم روش و باز شروع کردم لب گرفتن کم کم اومدم پایین گردنشو سیر لیس زدم لبامو می کشیدم رو گردنش که یه لحظه دیدم چشاشو بسته و داره لبشو گاز می گیره اومدم رو سینه هاش تاپشو مثل وحشیا کندم از تنش و افتادم به جون سینه هاش حالا نخور کی بخور نوکشو لیس میزدم و میک میزدم گاز می گرفتم نوک سینه هاشو اخ و اوخش بلند شده بود یکی از سینه هاشو می خوردم و اون یکیو میمالیدم رفتم پایین تر رو شکمش شکمشو میلیسیدم و زبونمو می کردم تو نافش بازی میدادم اومدم پایین تر خودش فهمید باید چیکار کمرشو اورد بالا ک شلوارکشم در بیارم شلوارکشو ک کشیدم پایین کف کردم وای لامصب یدونه مو رو کوسش نبود صاف صاف مثل شیشه لیزر کرده بود هر کاری کردم واقعا دلم راضی نمیشد که این کس خوشگلو نخورم پاهاشو وا کردم افتادم رو کوسش چ کوسی بود محکم میک میزدم کوسشو چوچولشو با لبام می گرفتم و می کشیدم زبونمو می کشیدم لای کوسش زبونمو می کردم توش و بازی میدادم زبونمو تو کوسش نفساش دیگه به شماره افتاده بود اخ و اوخش کل خونه رو گرفته بود یکم دیگه ادامه دادم و بلند شدم حالا نوبت اون بود پاشد دونه دونه لباسامو کند زیپ شلوارمو وا کرد و شلوار و شورتو باهم کند یه لحظه چشمم خورد ب کیرم خوف کردم تا حالا کیرمو انقد بزرگ ندیده بودم یه نگاه کرد و چشاشو گرد کرد و گفت اینو کجا نگه میداری به این گندگی منتظر جواب نموند و سرشو کرد تو دهنش خیلی عالی ساک میزد واقعا داشتم دیوونه میشدم اگه قرص و اسپری استفاده نمی کردم همون لحظه ابم میومد یکم دیگه برام ساک زد و بلندش کردم خوابوندمش رو تخت و پاهاشو انداختم رو دوشم واااای کسش چه منظره ای داشت اون وسط کیرمو گذاشتم در کوسشو اروم مشار دادم عاااالی بود تنگ تنگ داغ داغ انگار کوره اجر پزی بود کیرم داشت می سوخت از داغیش تلمبه رو شروع کردم اصلا حال اون لحظه رو نمی تونم توصیف کنم باورم نمیشد سیمایی ک کل مجتمع دنبالشن زیرم خوابیده و کیرم تو کوسشه به این چیزا ک فکر می کردم بیشتر حشری میشدم وحشیانه تلمبه میزدم دیگه صداش اخ و اوخ نبود جیغ میکشید دستمو گذاشتم رو دهنش که همسایه ها میشنون به گا میریم خسته شدم از اون پوزیشن بلندش کردم و خمش کردم رو تخت پاهاش رو زمین بود و بالا تنش رو تخت یکم کرم از میز ارایش مالیدم به سوراخ کونش ک از پشت بکنم تو کونش با یه لحن ملتمسانه ای گفت از کون نه تورو خدا هرکاری بگی برات می کنم فقط از کون نه منم دیدم خوشش نمیاد و پایه نیس بیخیالش شدم دوباره از پشت کردم تو کوسش کمرشو محکم گرفتم و مثل رگبار دوشگا تو کوسش تلمبه میزدم سرشو محکم فشار داده بود رو تخت ک صدای جیغش نیاد چند دیقه ای تلمبه زدم تو کوسش که باز پوزیشنو عوض کردیم داگی شد باز از پشت کردم تو کوسش شروع کردم تلمبه زدن چند تا تلمبه ک زدم بدنش شروع کرد لرزید و ده پونزده ثانیه این لرزشش ادامه داشت کیرمو کشیدم بیرون که راحت لذتشو ببره حالش ک بهتر شد دوباره کردم توش و شروع کردم تلمبه زدن ابم دیگه داشت فوران می کرد کشیدم بیرون و گفتم حالا ک از کون ندادی با ساک باید ابمو بیاری اومد نشست جلوم و شروع کرد ساک زدن ابم با فشار فوران کرد تو دهنش حس کردم جونمم داره با ابم در میاد همه ابمو خالی کردم تو دهنش افتادم رو تخت اونم اب کمر منو تف کرد تو دسمال کاغذی و رفت دهنشو اب کشید اومد دراز کشید کنارم یه لب ازش گرفتم ازم تشکر کرد منم ازش تشکر کردم که خیلی لذت بخش بود یک ربع بیست دیقه همونطوری رو تخت دراز کشیده بودیم ک من پاشدم لباسامو تنم کردم و کمکش کردم اونم لباس پوشید و یه لب دیگه ازش گرفتم و خدافظی کردم و رفتم بعد از اون سیما شده بود دیگه زیر خواب من سکسای زیادی باهم کردیم ممنونم از دوستای گلم ک وقت گذاشتن و داستانمو خوندن دمتون گرم دوستون دارم نوشته امین تبریزی

Date: May 2, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *