لاپایی من و عشقم

0 views
0%

سلامبار اوله که داستان می نویسم اگه بد بود ببخشیداین خاطره مال دو سال پیش هست تقریبااز طریق کلاس های حل تمرین دانشگاه با یکی از دخترای دانشگاهمون اشنا شدماوایل از طریق ایمیل میومد و سوال درسی میپرسید. چند باری از طریق ایمیل به هم دیگه پیام داده بودیم. رفته رفته تو پیامای ایمیلی بهش گفتم که برای اینکه راحت تر حرف بزنیم بیا تلگرام و شماره ام رو تو ایمیل بهش دادمیه چند روزی گذشت و دیدم که تو تلگرام بهم پیام داد. خلاصه اش کنم حرف زدنمون توی تلگرام زیاد شد به طوری که دائما باهم حرف میزدیم .من اونو فقط هفته ای یه بار توی یکی از کلاسا میدیدم و بقیه روزا تقریبا نمیدیدمش. برا همین رفته رفته بهش گفتم که یه روز غیر از ساعت کلاس بیا ببینمت. خیلی میترسید که توی دانشگاه دوستاش ما رو باهم ببینند برا همین قبول نمیکرد. خلاصه بعد از چندبار گفتن و خواهش راضی شد که توی کتابخونه ی یکی از دانشکده ها همو ببینیم. اون دانشکده مربوط به رشته ی ما نمیشد و برا همین کسی اونجا ما رو نمیشناخت.و دیگه از اون روز به بعد تقریبا همو توی همون کتابخونه میدیدم. اینم که که واقعا دوسش داشتم و کارمون به عشق و عاشقی رسید و دائما قربون صدقه ی هم میرفتیم.بعد از چند هفته قرار شد که باهم بریم بیرون و منم با ماشین پدرم اومدم دنبالش و رفتیم بیرون خیلی روز عاشقونه ای بود و …. تا قبل این روز اصن دست بهم هم نذاشته بودیم ولی اون روز یه پیتزا گرفتیم که باهم بخوریم ولی چون میترسیدیم کسی ما رو باهم ببینه توی ماشین خوردیم پیتزا رو.منم یواش یواش شیطنتم گل کرد و شروع کردم به سس مالی کردن صورتش خیلی دختر خوشگل و جذابی بود. اولش ممانعت کرد ولی بعدش دیگه مجبور شد که بذاره سس مالیش کنم و بعد سس مالی هم برا اولین بار بوسش کردم. چون قضیه ی ما عشق و عاشقی بود دیگه بعد از پیتزا خوردن توی ماشین بغلش کردم یه اهنگ عاشقونه هم گذاشتم و کلی لب گرفتیم از هم.همون روز خواستم سینه هاش رو بگیرم که نذاشتگذشت و ما تقریبا هفته ای یه بار بیرون میرفتیم و همیشه هم کارمون این بود که کلی لب بگیریم و عشق بازی کنیم و منم توی همین بغل کردنا همیشه روناش رو براش میمالوندمکم کم کارامون بیشتر میشد و منم سینه هاش رو گرفتم و براش میمالوندم. تقریبا بعد از چندماه توی همون ماشین با ارضام کرد و گاها هم برام میخوردش و منم با دست اونو میمالوندمش. چندباری بهش گفتم که بیاد خونمون ولی خب قبول نمیکرد.یادمه یه بار توی رفتیم توی یکی از کلاسای دانشگاه و همونجا مشغول هم شدیم . کمی لب گرفتیم و همو خوردیم و منم کمی مالوندمش. خلاصه خیلی شهوتی شده بود و با کلی خواهش راضیش کردم که برم پشتش و از روی شلوار خودمو بهش بمالونم. مانتوش رو داد بالا و منم از پشت خودمو چسبیدم بهشو باهاش ارضا شدم خیلی کون نرم و تپل داشت.این کارمون هم چند باری تکرار شد البته با کلی ترس که کسی نیاد یا اننتظامات ما رو نبینه.چند ماهی گذشت و مادر و پدرم رفتن شمال مسافرت .با هزار خواهش و التماس راضی شد بیاد خونمونما توی محلمون همگی فامیل هستیم و خاله و دوتا از عموهام با ما همسایه هستن. خلاصه با کلی پلیس بازی و دزدکی رفتار کردن اومد تو خونه. تا در روبسیتم همونجا پشت در بغلش کردم و کلی قربون صدقه. بعدش رفتیم توی پذیرایی و مشغول لب گرفتن شد و کارای عاشقونهبهم گفت یه تشک پهن کن که توی بغل هم بخوابیم منم سریغ تشک پهن کردیم توی بغل هم دراز کشیدم بیشتر وقتمون صرف کارای عاشقونه شد .یواش یواش شروع کردم کسش رو مالیدن و دستم رو بردم توی شلوارش. کلی مالوندمش و هی یواش ای ای میکرد از خوشی دکمه های شلوارش رو باز کردم و کمی شلوارش رو کشیدم پائین تر دستم کامل گذاشتم رو کسش خیس خیس شده بود.دیگه طاقت نیاوردم شلوارش رو دادم پائین ولی در نیاوردم بعدم شرتش رو کشیدم پائین . سریع تف شدم و گذاشتم لاپاهاش . به سی ثانیه نشد با دوبار بالا و پائین کردن ابم اومد و همونجا لای روناش خالی کردم.برگشت بهم گفت که ارضا شدی ؟ گفتم اره و تعجب کرد . اخه من دفعه اولم بود که یه دختر رو میکردم .بعدم اینقدر کونش سفید و تپل بود که واقعا طاقت ناوردم سریع پذاشتم لاپاهاش. چون ابم رو ریختم لاروناش ترسیدیدم که روش کسش ریخته باشه سریع رفت شست و اومد.بعدش گفت بیا از جلو لای رونام بذار منم دوباره از جلو کردمش ولی ابم نیومد . هرکاری کردیم از جلو ابم نیومد دوباره برگشت و از عقب گذاشتم لا روناش . لامصب تا گذاشتم لا روناش بعد از چندتا تلمبه ابم اومد سریع. کلا اون روز دوبار باهاش ابم اومد و هر دوبار با لاپاییاینم داستانبار اولم بود که مینوشتمنوشته عاشق

Date: February 11, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *