لز من و میناجون

0 views
0%

سلام من سارام 28 سالمه چهار ساله ازدواج کردم قدی حدود 175 موهای بلند سینهایی متوسط با پوستی برنزه عاشقه سکسم و عشق دیدن فیلم سوپر حداقل روزی یک بار با علی (شوهرم) رابطه دارم ولی راستشو بگم اونجوری که دلم میخاد ارضا نمیشم همیشه تو سکس دنبال هیجان بودم داستان از اونجا شروع شد که یک روز مینا که یکی از دوستای صمیمیمه منو به یه مهمونی دعوت کرد مینا هم سن منه ولی 1 ساله از شوهرش جدا شده و اینم بگم که مورده تایید شوهرمه. بهش گفتم علی سر کاره نمیتونه بیاد گفت اصلا قرار نیست علی بیاد این یه مهمونی مجردیه گفتم آخه به علی چی بگم گفت اونو من میگم شب علی اومد مینا زنگ زد گوشیو علی برداشت بعد از چند دقیقه حرف زدن وخندیدن علی خداحافظی کردو گوشیو داد به من مینا گفت به علی گفتم با مادرم اینا میخایم بریم باغمون تو فشم علییم قبول کرده تو هم فردا صبح اماده شو میایم دنبالت لباس املی نیاری منم قبول کردمو خداحافظی کردیم فردا صبح مینا با ماشینش اومد دنبالم سیاوشم (دوست پسرش) باهاش بود بعد از یک ساعت به باغ سیاوش رسیدیم رفتیم تو اونجا یه پسر دیگه ایی هم بود اسمش محسن بود که دوست سیاوش بود چهره جذابی داشت قدی بلند پوستی برنزه بعد از سلام کردن منو مینا رفتیم داخل خونه که لباسامونو عوض کنیم به مینا گفتم پس بقیه مهمونا کجان گفت این یه مهمونیه چهار نفرست گفتم اگه بگم شاید نیای حالا هم سریع لباساتوعوض کن زشته منم یه لباس تابستونی زرد دکلته خیلی کوتاه که تا زیر باسنم بود پوشیدم مینا هم یه تاپو شلوارک پوشیدو رفتیم پیش بچه ها چشم محسن با دیدن من برق زد به مینا گفت همونجوری که میگفتی دوسته نازی داری منم گفتم مینا جون لطف داره بعد از خوردن نوشیدنی که یه شامپاین علا بود مشغول ورق بازی شدیم منو محسن باهم یار شدیم شرطم کردیم هرکی برد برای گروه بازنده شرط بزاره شامپاین داشت تاثیرشو میزاشت کلم داغ داغ شده بود از چشای محسن بگم که هروقت نگاه میکردم تو سینه های من بود اخه از حق نگذریم من سینه های قشنگی دارم هیز بودن محسن کار دستمون دادوبازیو باختیم مینا با سیا بعد از فکر کردن گفتن باید دوتایی برین تو استخراول چشام گرد شد ولی چاره ایی نداشتم باید قبول میکردم رفتیم دم اب که مینا گفت میخای با این لباسا بری تو اب گفتم اخه لباسی دیگه ندارم گفت من فکر اونجاشو کردم رفتیم تو اتاق یه مایو دو تیکه ابی از تو ساکش در اورد بهم گفت بپوش گفتم اینو بپوشم گفت مگه دنبال هیجان نیستی پس نه نگومایو رو پوشیدم رفتیم پیش بچه ها رسیدیم دم استخر دست محسنو گرفتم پریدیم تو اب به مینا گفتم ابش خنکه شما هم بیاین اونم از خدا خاسته تاپوشلوارکشو در اورد با شورت و سوتین پرید تو اب محسن خودشو تو اب به بهانه های مختلف میمالید به من منم خودمو زده بودم به اون راه بعد از چند دقیقه شنا کردن مینا گفت میخوای افتاب بگری منم قبول کردم چهارتایی از اب رفتیم بیرون دو تا تخت بغل اب بود به مینا گفتم کرم داری گفت الان میمالم رفت 2 کرم اوردگفتم برام میمالی گفت بده به محسن بماله گفتم اخ روم نمیشه گفت رو شدن نداره بعد گفت بچه ها میاین پوشتمون کرم بمالید اوناهم از خدا خاسته اومدن جفتمون به پشت خابیدیم محسن کرم ریخت پوشتم شروع کرد به مالوندن خیلی حال میداد بعضی وقتاهم دستشو میبرد زیر شرتم بهم گفت بر میگردی رو بدنتم بمالم تا برگشتم دیدم سیا افتاده رو مینا داره لباشو میخوره تا به خودم اومدم لبای محسنو رولبام حس کردم با چه ولعی لبامو میخورد خودشو انداخت روم کیرشو میمالیدبه کسم تازه فهمیدم کیر چیه کلفت که گرمیشواز روی شورتش حس میکردم تو همون حالت شورتمو از پام در اورد نشست جلوی پام لباشو گذاشت رو کسم شروع کرد به خوردن کسم وای چه لیسی میزد صدای جیغو فریاد مینا هم از اونور میومد تو همون حالت سیا از رو مینا بلند شد به سمت ما اومد کیرشو کرد تو دهنم مینا هم افتاده بود رو سینهام میک میزد تو همین حالت محسن خابید رو تخت منو خابوند روخودش مینا کیر محسنو کرد تو کسم از درد جیغ میزدم داشت عقب جلو میکرد که سیا کیرشو کرد تو دهن مینا بعد در اورد کرد توی کون من داشتم جر میخوردم مینا هم تخمای جفتشونو لیس میزد چه صحنه ای بود دوتایی بلند شدن من و مینا روخابوندن افتادن رومون تلمبه میزدن به نوبتم جاهاشونو عوض میکردن ولی انصافا کیر محسن یه چیز دیگه بود بعد بلندمون کردن کیراشونو کردن تو دهنمون در حال ساک زدن بودیم که سیا ابش امود میناهم با حرس کیرشو میخورد تو همون موقع هم محسن اهی کشیدو ابشو پاشید روسینهام داغ داغ بود بعد از چند دقیقه لب بازی با هم رفتیم حموم نهار خوردیم وبه سمت تهران راه افتادیم بعد از اون جریان دیگه من محسنو ندیدم ولی با مینا وسیا بار ها با هم سکس داشتیمنوشته seven123

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *