لهو و لعب با خانم و خواهرزنم

0 views
0%

سلام دوستان عزيز و با حال انجمن اويزون اسم من سعيد و26 سال دارم من در بيست و يك سالگي در حالي كه با يك دنيايي از عشق به شيرين زندگي مشتركمون رو شروع كرديم من و شيرين از هر لحاظ همديگه رو درك مي كرديم من يك مرد حشري به پایان عيار و شيرين هم يك كس به پایان معنا ما در اوايل ازدواجمون هفته اي 4 الي 5 بار با هم سكس داشتيم يادمه بعد از شب حجله مون اولين باري كه با هم سكس داشتيم يك روز پاييزي بود اون روز يادمه واسه امتحان راهنمايي رانندگي رفته بودم امتحان بدم خيلي اضطراب داشتم اخه چند بار رفته بودم و رد شده بودم خلاصه تو اين افكار بودم كه جناب سرهنگ گفت اقا پسر زود باش من هم رفتم پشت رول بعداز انجام دادن چند حركت ساده گفت برو پايين قبولي من كه باورم نمي شد مي خواستم از خوشحالي عربده بكشم اما نمي شد جلو مردم اين كار رو بكنم خلاصه اولين فكري كه به سرم زد اين بود كه شيرين رو سورپرايز كنم خلاصه رفتم از كافه قنادي كه دوستم شاهين مسئول اونجا بود يك جعبه رولت گرفتم و رفتم خونه توي راه همش حواسم به اين بود كه امشب شيرين رو چه مدلي بكنم اخه اول دوران زندگيم بود و تو شور و شوق بودم و مي خواستم هر چه سريعتر انواع واقسام سكسهايي رو كه تو فيلمهاي سوپر ديده بودم رو تجربه كنم تو همين فكرها بودم كه ديدم رسيدم دم خونه كليد رو انداختم رو وي قفل ديدم كه از داخل خونه داره صداي خنده مياد جلوتر كه رفتم يواش يواش صداها رو شناختم اره صداي خانمم و خواهرش مرجان بود يك ان به هم ريختم گفتم اخه جنده لاشی خانم حالا چه وقت مهموني اومدنه اونم اين موقع روز خلاصه خيلي دمق در راهرو رو باز كردم واي خدا چه ميديدم مرجان با يك مايو وتاپ صورتي رنگ نشسته بود داشت با شيرين سي دي ماهي صفت رو نگاه مي كردن و قهقه مي خنديدن من يك ان دسته كليدم رو تكون دادم يهو مرجان مثل برق گرفته ها از جا پريد ورفت توي اتاق كه مانتوش رو بپوشه يهو شيرين گفت اخه چند بار بگم وقتي مياي خونه يك زنگي صدايي چيزي بگو شايد كسي پيشم باشه اخه خونواده اونا تقريبا مذهبي بودن من هم گفتم پدر ول كن من از كجا مي دونستم كه مرجان اينجا ست كس كون تاپ مرجان هوش رو از سرم پروند ويادم رفت به شيرين بگم اصلا واسه چي اومدم خونه يهو شيرين با ناز وغمزه گفت عزيزم شيريني واسه چي خريدي تو كه خودت يك شيرين داري گفتم الهي كه قربون اين شيرين وكس نازش برم كه يهو شيرين گفت يواشتر بگو مرجان مي شنوه حالا واسه چيه؟ اين شيريني گفتم به خاطر قبول شدنم در امتحان را هنمايي رانندگي يهو شيرين گفت واي خدا جون امشب به مناسبت اينكه امسال با ماشين خدمون ميريم شمال بايد يك جشن بگيريم مرجان كجايي؟ بيا بيرون مقدمات جشن رو اماده كنيم . مرجان اومد بيرون وبا خجالت از اينكه من با اون وضع ديده بودمش سلام كرد من هم كه وا قعا راست كرده بودم با يك جواب سلام مخصوص جوابش رو دادم و اون هم سريع رفت توي اشپز خونه كمك شيرين من اون لحظه اصلا نمي تونستم يك هزارم هم احتمال بدم كه يك ساعت ديگه2 تا خواهر ي كه يك بر يك كس تر بودن رو بكنماونا داشتن بساط جشن رو مهيا ميكردم من هم داشتم با خودم كلنجار مي رفتم كه با وجود خواهر خانمم چه جوري شيرينم رو بكنم اخه من توي راه هزار نقشه واسه سكسمون كشيده بودم وحالا با وجود مرجان همه نقشه هايي كه تو راه كشيده بودم خراب شد. ولي يك ان يك فكري به سرم زد فقط اگه شيرين موافقت مي كرد و پايه مي شد حرف نداشت. صداي شيرين زدم وگفت عزيزم الهي قربونت برم بيا كارت دارم(قربونت برم رو عمدا گفتم) يهو شيرين با يك لحن خاص كه خودش رو داشت واسم لوس مي كرد گفت چيه ؟ گفتم عزيزم يك لحظه بيا توي اتاق خوابمون كارت دارم.وسريع رفتم تو اتاق بعد از چند لحظه شيرين با يك لحن گله مند اومد تو اتاق و گفت سعيد تو هم حالا وقت گير اوردي دستم گير بود يعني كارت اينقدر واجب بود كه حتما بايد الان ميو مدم گفتم اره چه كاري مهمتر از اين كه كيرم پاشده ودارم از شق درد ميمرم و علاجش هم فقط دستتو هست خانم كسم.و قبل از اينكه حرفي بزنه سريع اونو تو بغل گرفتم ولبم رو گذاشتم تو لبش.مي دونستم خيلي لب گرفتن رو دوست داره تو دوران نامزديمون خيلي با هم لاس مي زديم.بعد سريع دست كردم تو شرتش و انگشتم رو كردم تو كسش واااااااااااااي خدا جون چقدر داغ بود انگار مخزن اب گرم شده بود يهو شيرين گفت بسه سعيد الان كه موقع اين كارا نيست ديوونه. من كه تا اين لحظه 20درصد از نقشه ام پيش رفته بود گفتم اتفاقا الان بهترين موقع است قول مي دم سريع كارمون تموم بشه. يهو شيرين گفت پدر چرا نمي فهمي يكدفعه مرجان مياد داخل اتاق. من كه از خدام بود اين اتفاق بيفته الكي گفتم نترس پدر يعني اينقدر شعور نداره كه در بزنه؟ بعد سريع شروع كردم مالوندن كس ناز شيرين جونم اونم كه معلوم بود كه ديگه رام شده گفت باشه فقط زود.گفتم باشه عزيزم و تاپشو با يك حالت جنون وار از تنش در اوردم و شروع كردم به خوردن سينه هاي واقعا توپ ونازش.يكي از عواملي كه باعث ازدواج من و اون شده بود همين سينه هاي تنگ و رنگ بود.همينطور كه داشتم سينه هاشو مي مالوندم و مي خوردم كيرم رو از تو شرتم در اوردم و رو به شيرين گفتم شيرين جون اين بيچاره مرد يه كاريش بكن.شيرين هم يك اه شهوتناك كشيد گفت واي بده من بده تا بخورمش بده تا بكنمش تو حلقم واااااااااي بده.من كه داشتم تعجب مي كردم كه شيرين داره اين حرفها رو ميزنه گفتم بيا خانم كسم همش مال خودت عجله نكن.و با يك ولع پایان شروع كرد به خوردن كيرم واقعا شيرين كارش رو خوب بلد بود و همين باعث شده كه من تا اون روز به هيچ خانم ديگه اي نظر سكس نكنم. صداي چالاپ چلوپ ساك زدنش اتاق رو بر داشته بود من كه ديدم كه با اين وضع چيزي نمونده كه ابم بياد گفتم بسه حالا نوبت منه كه اون كس سفيدت رو بخورم بخواب ببينم. اونو كه داشت واقعا كيرم رو از جا مي كند رو به زور خوابوندم و مايوش رو دراوردم واي صد رحمت به رود كارون چنان از كس سفيد و تپلش اب جاري شده بود كه هركي ديگه اي هم كه جاي من بود حيفش ميو مد اونو نليسه.مثل ادمهاي تشنه و عطش زده شروع كردم به خوردن و ليسيدن كس شيرين جونم.واييييييييييييييييييي خدا جون هر چي مي خوردم سير نمي شدم شيرين هم كه به خاطر حضور مرجان نمي تونست جيغ بزنهشرتش رو كرده بود لاي دندوناش وداشت ناله مي كرد همينطور كه داشتم كس شيرين رو ليس مي زدم يكدفعه اون با دستاش سرم رو محكم چسبوند به كسش ويك ناله عميق كردو بدنش رو شل و سفت كرد من كه فهميدم ارگاسم شده چوچوله هاش رو محكمتر مكيدم حس كردم كه يك مايع لزج اومد توي دهنم. اره اب اونو توي دهنم نگه داشتم و ريختم سر كيرم .شيرين هم با لحن شهوتناك و هوس الود گفت زود باش بكن بكن تو كسم وايييي زود باش تلمبه بزن ميخوام اون كير كلفتت رو با پایان وجود حس كنم. من هم اول يك كم كيرم رو مالوندم دم كسش و با اون بازي كردم كه يهو شيرين با صداي تقريبا بلند گفت واي زود باش كمتر زجرم بده زود باش بكن تو كسم من هم با پایان قدرتم كردم تو كسش و شروع كردم به تلمبه زدن.همينطور داشتم به تلمبه زدنم ادامه ميدادم كه يهو چشمم به كون سفيدش افتاد .گفتم شيرن جون ميشه زانو بزني مي خوام يك كم بكنم تو اون كون قشنگت. البته ما بارها تو دوران نامزدي اين كار رو كرده بوديم.شيرين گفت همينجوري؟ بدون بي حسي و كاندوم؟ اخه اون بدش ميومد اون رو بدون كاندو م از عقب بكنم .گفتم خوب حالا كاندوم كجاست؟ گفت توي جعبه كمكهاي اوليه صبر كن ميرم حالا ميارم . من گفتم لازم نكرده با اين سرو وضع بري بياري.سريع شرتم رو پوشيدم شلوارم رو هم پوشيدم ولي نمي دونستم كه تا چند لحظه ديگه شاهد يك تحول بزرگ توي سكسم با شيرين ميشم واونم وارد شدن مرجان به جمع دو نفرمونهمينطور كه مي خواستم از اطاق خارج بشم يهو متوجه كيرم شدم چنان راست شده بود كه مي خواست زير شلواريم رو پاره كنه و با همون وضع رفتم بيرون ناگهان يك فكري بسرم زد ولي خيلي مي ترسيدم عمليش كنم ولي اقا كيره مي گفت برو جلو اون با من . و اون فكر هم چيزي نبود جز اينكه مرجان جون رو بيارم داخل سكس دو نفره مون به قول معروف تا سه نشه بازي نشه. با يك حس شهوت بالا و اميخته از ترس رفتم سمت اشپز خونه ديدم مرجان جونم داره به درجه فر نگاه ميكنه كه مرغ داخلش نسوزه از پشت سر صداش زدم مرجان خانوم يهو مرجان مثل اينكه توي عالم خودش بود با يك حركتي كه معلوم بود از صداي من ترسيده گفت بله سعيد اقا منم كه عمدا دستم رو از رو شلوارم به كيرم ميماليدم گفتم شيرين توي اتاق منتظرتونه اگه ميشه بريد ببينيد چكارتون داره مثل اينكه ضروري هم هست چون داشت صداتون ميزد . مرجان هم با حالت تعجب به سمت اتق رفت.. هر قدمي كه داشت سمت اتاق بر مي داشت قلب من تندتر ميزد وكيرم راست تر ميشد فكر اينكه تا چند دقيقه ديگه مي تونم اون كس ناز رو بكنم و جرش بدم داشت من رو ديوونه مي كرد ومن هم بدون معطلي رفتم به دنبالش. مرجان قبل از اينكه در رو باز كنه با صداي نسبتا بلند گفت چيه شيرين جون چكارم داش……….؟ كه يهو مثل برق گرفته ها خشكش زد . واسه 2 دقيقه جفتشون تو چشم هم زل زده بودند و هيچي نمي گفتند..من كه ديگه داشت حوصله ام سر ميرفت گفتم چيه پدر مگه جن ديديد؟ يهو گفت سعيد تو خيلي لوس و بي شعوري… با يك حالت حق به جانب گفتم چرا؟ گفت مگه تو غيرت نداري ؟ چطور تونستي اين كار رو بكني؟منم سريع گفتم مگه چكار كردم دزدي كردم؟ ادم كشتم؟ ها؟؟؟؟ من مي خواستم فقط يك تنوعي تو سكسمون داده باشم كه اونم صرفا به خاطر تو بود.. تا كي ما بايد از دنيا عقب باشيم؟ تا كي بايد سكسمون حالت سنتي و دموده باشه؟ كجاي دنيا نوشته شده كه خانم شوهر از لحاظ رابطه جنسي فقط مختص هم بايد باشن نه كس ديگه؟ كه يهو مرجان هم گفت منم با نظر اقا سعيد موافقم ماتا كي بايد حسرت سكس اروپاييها رو بكشيم؟ چرا نبايد حال كردنمون به روز باشه؟راستش رو بخواين منم مدتيه كه واقعا داشتم به شيرين حسودي ميكردم و از اينكه ميديدم شيرين هر شب بدون دغدغه يك نفر تو بغلش ميخوابه و اون رو ارضا مي كنه خيلي زورم ميگرفت ونمودنستم چيكار كنم تا الان كه اين موقعيت پيش اومد ومن به ارزوم يعني حال كردن با سعيد جون رسيدم.. من و شيرين كه از تعجب اينكه اين حرفها رو داشتيم از مرجان دختر حاج اقا رسول…… ميشنيديم كمن مونده بود شاخ در بياريم.كه ناگهان حس كردم كه يك دستي داره كير نازنينم روميماله…. بله مرجان خانوم بود از خوشحالي داشتم پر در مي اوردم چون واقعا داشتم به ارزويم مير سيدم. منم با پررويي هرچه بيشتر دستم رو دور گردنش انداختم ولبم رو انداختم روي لبهاي داغ و قرمزش . وااااااااااااااااااي خدا جون چه لبهايي . كم مونده كه ديگه ابم بياد شيرين هم كه بي حركت نشسته بود و مار رو نگاه ميكرد مثل اينكه هنوز باورش نمي شد كه ابجي كوچيكش داره جلوي خودش با شوهر عزيزش حال ميكنه.همينطور كه داشتيم لب مي گرفتيم مانتوش رو از تنش در اوردم . حالا اون با همون تاپ صورتي رنگ و مايو ابي رنگي كه تا يك ساعت پيش ديده بودم جلوم ايستاده بود . گفتم ميشه اون مايو تو در بياري مي خوام ببينم اون زير چي داري عزيزم. كه يهو مرجان گفت اين كاررو بايد شيرين واسم بكنه بلند شو شيرين جون بلند شو ديگه ……… شيرين هم مثل اينكه بدش نيومده بود كه اين اتفاق افتاده با همون ناز و اداي هميشگيش كه باعث ميشد كير من رو راست و حشري كنه بلند شد و اومد سمت مرجان.همونطور كه داشت مايو مرجان رو از پاش در مي اورد لبش رو هم گذاشت تو لبم . منم يك لب سفت و محكم ازش گرفتم شيرين خم شد كه مايو مرجان رو در بياره .وايييييي خدا جون عجب كسي .. انگاري يك هلوي سرخ و سفيد با پشمهاي كم پشت بور گذاشته بودن اون وسط.من كه اين صحنه رو ديدم بي اختيار نشستم زير كس مرجان جونم و زبونم رو كردم لاي كس واقعا نرم و سفيدش.همونطور كه نشسته بودم شيرين هم بيكار نا يستاد و نشست كيرم رو كرد توي دهنش و شروع كردبه ساك زدن. واي خدا جون از يك طرف خوردن كس خوشمزه و داغ مرجان جون داشت ديوونم مي كرد از يك طرف هم ساك زدن حرفه اي شيرين جون. مرجان كه داشت به مرحله ارگاسم ميرسيد جيغش بالا رفت ايييييييييييييييييييييييييييي بخور محكمتر محكمتر وايييييي اوف اخ اوووووووووووووووووه بخور كه يهو ارضا شد ودهنم رو كرد پر تا پر اب. واي چه اب خوشمزه اي … از اب شيرين جونم هم خوشمزه تر بود منم با كمال ميل همش رو قورت دادم .يهو شيرين جونم گفت سعيد ميشه دو تا مون رو يكجا بكني ؟ گفتم اره عزيزم چرا نشه؟ فكر كردي فقط اروپاييها بلدن؟ الان همچين جفتتون رو مي كنم كه تا دو رو ز بي هوش بشين گفتم خوب حالا زانو بزنيد . هر دو تاشون سريع زانو زدن . واي باورم نميشد مرجان و شيرين دو تا كس خوش تراش يك بر يك كس تر در مقابل من زانو زده بودند و منتظر اين بودند كه كير كلفت و نازنينم بره داخل كسنرم و گرمشون. يهو مرجان داد زد كه سعيد اقا يوقت نكني توش … نمي خواي كه منو بد بخت كني اگه خواستي مي توني از عقب بكني .منم گفتم باشه عزيزم اگه نمي گفتي هم حواسم بود .كيرم رو كه داشت واقعا مي تركيد رو كردم تو كس شيرين جونم و شروع كردم به تلمبه زدن.صداي جيغ شيرين بلند شد ومي گفت واي كسم بكن بكن محكم محكمتر اوههههههههههه مرجان هم لبش رو گذاشت توي لبهاي شيرين و شروع كرد به لب گرفتن. ديد ن اين صحنه من رو واقعا حشري تر كرد و به تلمبه زدنم ادامه دادم . من كه ديدم به اومدن ابم چيزي نمونده سريع كيرم رو از تو كس شيرين جون دراوردم و رفتم كه كاندم رو بيارم و يك دل سير اون كون نرم و قلمبه مرجان جون رو بگائم. سريع رفتم كاندوم و روغن وازلين رو از توي جعبه كمكهاي اوليه برداشتم و اوردم توي اتاق مرجان گفت سعي جون كاندوم رو بده خودم بكشم سر كيرت گفتم بيا عزيزم. اونم كشيد روي كيرم و گفت زود باش مي خوام ببينم چند مرده حلاجي. منم وازلين رو يك كم مشتم روي انگستم ويك كم هم ماليدم دم سوراخ قرمز مرجان جونم. يواش كيرم رو گذاشتم در سوراخش و يك هل كوچيك دادم كه ديدم داره صداي اخ و اوخ مرجان در مياد . باز يك كم ديگه فشار دادم و اونم به سرعت خودش رو جمع كردم . يك فشار ديگه دادم وهمش رو كردم توش.ديدم مرجان داره بالشت رو از شدت درد دندون ميگيره. گفتم چيه مرجان جون؟ۀ اونم با صداي درد الود گفت كاري نداشته باش ادامه بده. منم شروع كردم يواش يواش به تلمبه زدن. هر چي بيشتر تلمبه مي زدم حس ميكردم سوراخ گرم مرجان جون داره باز تر ميشه. صداي ناله و جيغ مرجان بلند شد وبا صداي بلند مي گفت ….واااااااااااااي محكم محكم جرم بده جرم بده واي بزن بزن تلمبه بزن . منم با قدرت هر چه تمامتر تلمبه ميزدم.شيرين هم منو به سمت اون هل مي داد و بايك دستش هم داشت كسش رو ميماليد .يك ان حس كردم كه كيرم داره منفجر ميشه سريع كيرم رو از تو كون مرجان جون در اوردم وكاندوم رو از كيرم كشيدمو با پایان وجود ابم رو ريختم روي لمبه سفيد مرجانجون. شيرين هم جلو اومد و پایان ابم رو روي لمبه مرجان ماليد ويك لب ازش گرفت. الان كه دارم اين داستانم رو مي نويسم مرجان جون چند ماهي هست كه ازدواج كرده ومن و شيرين جون هفتهاي يكبار با اون سكس مي كنيم. البته اونم قول داده كه يواش يواش روي مخ شوهرش كار كنه واون رو بياره توي جمع خودمونبه اميد ديدار و يك داستان ديگه اميدوارم كه خوشتون اومده باشه دوستدار شمانوشته سعید

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *