مادر کس و جنده لاشی من

0 views
0%

سلام اسم من سامان.18 سالمه .این داستانی که تعریف میکنم ماله 7 ساله پیشه زمانی که من 11 سالم بود .ما یک خانواده 5 نفره هستیم 1 برادر دارم ویک خواهر .مامانه من مثله مادر های دیگران جنیفر لوپز نیست .صورته خوشکلی نداره. اما سینه های بسیار بسیار بزرگی داره .سینه هاش مثله سینه های زنای خارجی داخله فیلم سوپر که سوزن به سینه هاشون میزنن وگندس و خیلی هم سفیدن.اما پایین تنش سبزس کونه خیلی گنده ای داره و همینطور رون های بزرگیکه خیلی هم سبزه هستش من اصلا هیچ حسی به مادرم نداشتم و بیشتر تو کفه خواهر 19 سالم بودم یه دختر خیلی خوشکل بود به هیچ پسری هم نگاه نمی کرد و روو بشون نمی داد. من زیاد به فکرش جق میزدم . اندامه زیبایی داشت وخیلی هم سفید بود .و البته دختر پاکی بودخلاصهچند باری میدیدم یه مرده 26 27 ساله دونبالشه خیلی دوست داشت خواهره منو بکنه اینو از دوستم فهمیدم آخه اون پسر .پسر خاله ی دوسته من بود.منم با دوستم خیلی صمیمی بودیمو راحت بگم هم دیگرو میکردیم .یا رو شرت های خواهرم جق میزدیمموضوع مادرم از اونجا شروع شد که خواهرم یه مامانه جندم گفت این پسر همش دونبالمهمامانم رفت دعوا با مرده منم باش رفتم اون پسر میثم مرده خوشکلی بود و خیلی هم خوش هیکل بود.بوکسور بودش.مامانم باهاش یکم تند حرف زد اما میثم خیلی چرب زبون بود جوری با مادرم حرف زد که مادرم بحث رو با بگو بخند تموم کرد . چند باری شنیدم که داره با میثم نامی حرف میزنهتا اینکه یبار دیدم مادرم با میثم امد دونبالم مادرم پراید داشت . زیاد شک نکردم .تا اینکه دیدم مادرم هروز با میثم میاد دونبالم مدرسه .فکر میکرد من زیاد حخالبم نیست .هر بار میگفت میثم رو دیدم سره راه سوارش کردم .برسونیمش با همآخه پدرم همش سره کار بود .برادره بزرگم هم دزفول درس میخوندخواهرم هم چون کنکور داشت همش خونه مادر بزرگم که خلوته میرفت که درس بخونهیروز از مدرسه فرار کردم رفتم خونه که دیدم میثم از خونمون اومد بیرون با خنده سواره ماشینش شد و رفترفتم خونه مادرم حموم بود .از حموم امد بیرون حوله پیچید دوره خودشخوابید رو تخته من و زنگ زد به میثم و حرفای سکسی میزد . فک میکرد من بچم و نمی فهمم.من داشتم جی تی آ بازی میکردم .به میثم گفت اینکه امروز کردی تو دهنم خیلی ترش بود اما حال کردم . من نگاش کردم. اونم واسه رد گم کنی گفت همون پرتغاله دیگه . منم داشتم میمردم نمیدونستم چکار کنم . زیر چشمی نگاش کردم دیدم داره کسش رو میماله.یدفه گفت دارن زنگ میزنن فعلان خدافظ .گفت برو درو باز کن .رفتم دمه در آقای زمانی بود همسایه جفتیمون گفت بابات هستش؟؟گفتم نه .گفت خوبه بعد گفت مامانتو صدا کن .رفتم داخل تو اتاق مادرم لخت وایساده بود جلو آیینه تا منو دید عصبی شد و داد زد برو اونور .گفتم ببخشید حسن آقا آقای زمانی دمه در کارت دارههمونطور لخت یه چادر سفید کرد سرش رفت دمه در منماز پنجره نگاه کردمصداشون میومد . آقا حسن میگفت بدجور حشریم از اونروز که تو کوچه به سمتم قمبل کردی خندیدی دارم میمیرم .میخوام جرت بدم که دیگه منو حشری نکنیمامانم با ناز گفت وااا حسن جون من پریروز بت دادم مگه من جندم؟؟چه اغتماد به نفسی داشت جنده لاشی بعد آقا حسن گفت من این حرفا حالیم نیستمامانم گفت نمیشه سامان خونست نمیشهآقا حسن گفت اون داره بازی میکنه حواسش نیستهمین گوشه حیات جرت میدم سریع میرممامانم با ناز گفت وایسا عزیزماومد داخل بم گفت آقای حسنی اومده لوله آب رو درست کنه من پیششم کاری نداری با من جیگرم؟؟ گفتم نهمنم داشتم میمردم از نارحتی اگه به پدرم میگفتم زندگی بهم میریخت واسه همین سکوت کردممامانم رفت تو حیاط داشتم از پنجره نگاش میکردمگفت حسن جونم بیا سریع این گوشه حیاط آبتو بیارم برم حسن امد چادره مامانمو برداشت گفت وااای چکار میکردی شیطون که لختی؟؟مامانم گفت لووس نشو حموم بودم .حسن شروع کرد به خوردن مادرم از بالا سینه های بزرگش شروع کرد خوردنبه کوسش که نگاه کرد گفت قوربونت برم شروع کرد به خوردن مادرم هم آه میکشید گفت بسه شلوارتو در بیارآقا حسن هم گفت چشم عزیزم کشید پایین مادرم هم شروع کرد به لیس زدن.هی میکرد تو هی در میاوردآقا حسن گفت آههههههههه بسهمامانم گفت آبتو بریز بد برو دیگهآقا حسن گفت کجا برم کستو میخوام مادرم گفت نه وقت نیست الان سامان میادآقا حسن گفت نه بخواب کفه حیاطمامانم گفت نه کثیف میشم حسن آقا گفت بخواب العان سامان میاداااامامانمم ترسید زود خوابیدحسن آقا هم زود پاها مامانمو گرفن بالا و شروع کرد به تلمبه زدنمامانم دسته خودشو گاز میگرفت که جیق نزنهحسن آقا هم که تو حاله خودش بود که یدفه کیرشو در آورد و گفت برگرد میخوام از عقب بکنمتیکی از خصوصیات مادرم اینه که به هیچ عنوان از کون نمیده . اون کونه گندشو حتی به بابامم نداده آقا حسن شروع کرد به اصرار کردن اما مادرم جوابش منفی بودیهو آقا حسن عصبی شد و پرید رو شکم مادرم کیرشو محکم کرد تو دهنه مادرم و شروع کرد به تلمبه زدن آبشم خالی کرد تو دهنه مامانمو یه بوسش کرد شلوارشو پوشید بعد گفت تا تو باشی دیگه تو خیابون قمبل نکنی به من عرووسک و رفتمامانم هم که دهنش بدجور گاییده شده بود عصبی بود .چادرشو کرد سرش و اومد داخلتا اومد داخل علکی از اتاقم اومدم برون دیدم رنگش زرده و بو گنده آب منی میدهگفت میرم حموم. گفتم تازه حموم بودی که گفت میخوام کفه پامو سنگ بکشم زود میامخلاص بعد از اون ماجرا فهمیدم که مادرم فقط به میثم نمیده یه جنده لاشی به پایان معناست یک هفته بعد .من حالم خیلی بد بود تو تب داشتم میسوختممامانم هم انگار فردا صبحش قرار بوده بیان شافتش بدن .دیگه واسم عادی شده بود کس دادنه مامانممامانم خیلی سعی کرد که یکاری کنه من فردای اون روز برم مدرسه اما پدرم نذاشت .می گفت حالش خوب نیست .خودم زنگ میزنم مدرسش مرخصی میگیرممامانم بلا فاصله رفت تو حموم زنگ زد به میثم منم پشت در گوش ایستاده بودم با اون حالممامانم گفت برنامه فردا خراب شد سامان نمیره مدرسهمیثم هم از اون ور دادو بیداد که من میام .خلاصه مادرم مجبور شد به میثم بگه باشه بیامن به پدرم گفتم حالم بهتره فردا میرم مدرسه مادرم تو کونش عروسی شدبابام ساعت 5 صبح میرفت سره کارمنم 6 30 صبح قبل از اینکه مادرم بیدار شه پا شدم لباس پوشیدم رفتم تو اتافکه بالا که یک مشت آتو آشغال توش بود .مامانم ساعت 7 بیدار شد دید من نیستم فکر کرد خودم رفتم مدرسهسریع لخت شد پنکیک آورد چون کونش و پاهاش سبزه بودن میکشید به خودش که سفید بشهبه شرط و کرسته قرمز آورد پوشید دوره رونه راستش یه دور چسبه کاغذیه سفید زدمثل سگ هم آرایش کردرفت یه لباسه یدست آبی پوشید آستین حلقه ای بود و پایینش هم 3 وجب از کسش پایین تر بود تو آیینه نگاه کرد خیلی خوشحال شد که اینقدرر خوشکل شدهگوشیو برداشت سریع زنگ زد به میثم پرسید کجایید پس؟؟ ساعت 9 شد بد خندید و قطع کرداز اون کلمه کجایید فهمیدم که مامانه جنده لاشی من منتظره 2 3 نفرهآیفون زنگ خورد مادرم با اشوه گفت کیه؟ بعد خندید و درو باز کردمن از بالا کامل میدیدممیثم با اون هیکله خفنش امود داخل. پشتشم دوستش که واقعا یه گاوه به پایان معنا بود اومد تو. خیلی گنده بودمیثم گفت کجایی خانومی ؟؟مامانم گفت عشقم بشین العان میام .میثم و دوستش بهزاد نشتن .بعد از چند دقیقه میثم دوباره پرسید خانومی بیا دیگه .بخدا اومدیم خودتو ببینیم .بعدشم دوتایی باهم خندیدنبعد مادرم اومد بیرون واقعا کس خوشکلی شده بودبعد میثم گفت واااااااااااااااای چه خوشکل کردی جیگرررررررررررررممعرفی میکنم دوستم بهزاااااد .بهزااد اینم نرگس جونمهمامانم از ترس ریده بوود تو خودش وقتی بهزادو دید . چون واقعا گنده بود و کیرشم حتما بزگ بودمامانم گفت میثم جونم چرا دوستتو آوردی؟؟؟ مگه من جندم؟؟؟؟ حالا آقا بهزاد فکر میکنه من کوسممیخواست وانمود کنه خبر نداره بهزاد قراره بیادمیثم هم گفت بهزادم عکستو که دید عاشقت شدهمین یدفه .باشه جیگررررم؟؟مامانم با ناز گفت باشه همین یبار .بیاید تو اتاق زوووووودمنم دویدم رفتم پایین از لا در نگاه کردممامانم تو بقله میثم بود داشتن لب میگرفتن که میثم به بهزاد اشاره کرد بیابهزاد هم از پشت چسبید به مادرم .مامانم یدفه برگشت تو بقله بهزاد.بهزاد ترسید.مامانم حولش داد رو تخت افتاد روش شروع کرد لب گرفتنلباسشم از پشت رفته بود بالا و کونه پر از پنکیکش امد بیرونمیثم هم هی انگولیش میدادو میگفت تو کوسه منی مگه نه؟؟؟چند بار سوالشو تکرار کرد مادرم هم میگفت آره جیگرم من فقط ماله تو و این بهزاد جونمخلاصه همونطور لباساشو در آوردن و میمالوندنشمامانم بلند شد ایستاد رووبرو میثم و گفت لباست در بیار میخوام اول کیره تورو بخورم عشقممیثم هم عصبی شد گفت جنده لاشی تو اینجا چکاره ای خودت در بیار کونیمامانم ازش لب گرفت گفت عشقم نارحت نشو چشمنشست بعد شلواره میثم رو در آورد گفت جوووووووووووووووووووووووون کییررررررررررررررآروم کردش تو دهنش آروم آروم داشت لییسسس میزد و هی میگفت جووووووونکه یدفه میثم با عصبانیت موهاا مامانمو کشید سرشو محکم آورد سمته کیرش و چند ثانیه نگه داشت مادرم ثرفه کرد .بعد درش آورد گفت میثمتا گفت میثم .میثم محکم زد توو گوشش و گفت جنده لاشی اسم منو نیار بگو سرور من بعد دوباره محکم موهااشو کشید .مامانم با بغظ گفت چشممیثم گفت حالا گتو بخور ببینم چی میگی جندهبعد مادرم گفت سریع بکن دیگه سرور من ساعت 11 .1 ساعت دیگه سامان میادمنم که اون پشت داشتم جلق میزدمخلاصه مادرم بلند شد دوباره زانوو زد جلو بهزاد کیرشو تا تههههههه کرد تو دهنشبهد از 5 دقیقه مادرم بلنند کرد بهزاد گذاشتش روو تخت .پاهاشو باز کرد و رفت تو کوسش محکم تلمبه میزد. واقعا کیره کلفتی داشتمحکم میکرد تو .مامانم با ناازز داد میزززد آهههههههههههههه آیییییبکن تووووووووووووم .تووو تررررررررررررررررررررر. جررررررررررررررم بدهوااااااااااااااااااااااااای درده کیرت بخوره تو سررررررررررررمبعد از 5 6 دقیقه چون میدونست مادرم از کون نمیده کیرشو آورد رو سینه مادرم و آبشو با فشار ریخت رو سینش و صورتش .بعدشم از مادرم تشکر کرد رفت رو تخت دراز کشیدحالا نوبته میثم بود .میثم اومد با یه حوله همه آب منی هارو پاک کردو گفت جنده لاشی پاشو جلوم زانو بزن .مامانم چون از میثم ترسیده بود سریع این کارو کردشروع کرد به ساک زدن .سعی میکرد یجوری بزنه که میثم ازش ایراد نگیرهبعد مامانمو خوابوند محکم کرد تو کسش .مامانم جیق ززززد گفت فدای این کیرت بشم محکم تررررررر بزن سروره منمیثم گفت داری چکارر مینی جنده؟؟؟مامانم گفت دارم به سرورم .میثم جووونم کوسس میدو آییییییییییییبعد از 3 4 دقیقه در آورد گفت بلند شو دستتو بزار رو میز کامپیوتر پشتتو کن میخوام از کون بیام تووووت جندهمامانم سینه سپر کرد گفت مگه یادت رفته من از کون نمیدممیثم گفت گوه بخور برگردمامانم هم با شجاعت و محکم گفت نههههههههههههههمیثم 2 3 تا محکم زد تو گوششمامانم گریه زاری کرد گفت خواهش میکنم نههمیثم گفت خفه شو برگردمامانم برگشت .با گریه زاری گفت تورو خدا آررو بکن توووممیثم گفت من میگم چکار کنیم پس خفهمامانم برگشت گفت خواهش میکنم آروم .بعد قمبل کرد .واااای چه کوونییییییییمیثم چنتا کیشیده محکم زد رو فمبلای مادرم .همه پنکیکاش پاک شدو کونش سررخ شد. مادرم هم جییییق میزدو التماس میکردمیثم یکم کرم زززد بعد آروم گذاشت سره سوراخشمامانم هنووز هیچی نشده شروع کرد به ججیق زدن میثم آروم کرد کامل تووش .و خیلی آرو عقب جلو کردمامانم از درد محکم با دست میزد رو میززمیثم شروع کرد محکم عغب جلو کردنمامانم هم جییق میزدمامانم یدفه گفت درش بیارر دارم میرییینم .میثم درش بیارررررررررررررررررررررمیثم دردت توو جوونم درش بیارر دارم میریننمم الان افتظاح میشه آیی سووختمممیثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثم آیییییییییییییییییییییییییمیثم آبشو با فشارر ریخت تو کونه مادرم بعد یدفه درش آوردمامانم هم زررررررررررررررررررررررررررررتتتتتتتتت محکم گوزیید و همه آب منی ریخت رو قالیو میثم و بهزاد شروع کردن به خندیدن مادرم هم افتادبا ناله گفت ببن چی کردین .زندگیم نجسس شد کسافتاااااااابعد میثم گفت جنده لاشی خانوم اون دوختره خوشکلتم یرووز مثله خودت به گاااه میدمبعدشم گذاشتنش روو تخت و رفتن2 هفته بعد هم مادرم با یه راننده تاکسی امد خونه فکر کرد من نیسستمبعد از لاس زدن راننده تاکسیه کرد تو کسه مامانمبهش گفت چندمین بارته کس میدی که اینقدر گشادی؟؟؟مامانم هم با نازز گفت وااااااااابهرام مگه من جندمفقط 4 بار به مردم دادمخلاصه ایشونم آبشو ریخت تو کوسه مادر ما و رفتالانم من 18 سالمه بدجورررم تو کفه کونه مادرم هسستمیه ارواه خاکه پدرم قسم این داستان ها همش راست بود پس لطفا علکی فوش ندیدنوشته‌m.h

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *