مشتری هوسناک

0 views
0%

اسم من سعید هست واین خاطره مربوط به چند سال قبل هست تا جائی که بشه سعی میکنم از زبان محاوره وساده استفاده کنم برای گفتن خاطره خودم فقط اینو هم بگویم که قدم یک و نود و هشت و پوست بدنم برنگ بزنزه هست و از فن بیان و چهره متوسط که از نظر دیگران آرامش بخشه و آدم حس میکنه یک جائی دیده و آشنائی داشته و روابط عمومی قوی،مانتوفروشی داشتم و در شمال شهر تهران زندگی میکنم یکبار ازدواج کردم و خانم خوبی داشتم که با بچه بازی هردو مجبور به طلاق و جدائی شدیم هرچند بعدها هر دو پشیمان بودیم اما دیگر برای برگشت راهی نبود،دلیل آنهم خارج از موضوع است 32ساله هستم اما خاطره من مربوط به بعد از طلاق میشه ،توی مغازه بودم ساعت ده صبح یک روز خلوت اول هفته بود منم مشغول برسی حسابهای مغازه برای تسویه حساب با تولیدکنندهائی که جنس میگرفتم بودم که دیدم یک خانم با قدی متوسط که بین بیست وسه تابیست وشش ساله با آرایشی متوسط اما استادانه و بامهارت که با رنگ لباس و شکل صورت زیبایش هارمونی کاملی رو به نمایش میگذاشت وارد مغازه شد و رفت بین رگال های مانتو و مشغول به تماشاو برسی مدلهای آنجاشد و همزمان سلامی هم به من کرد آنروز فروشنده من مریض بودمن هم تنها بودم ، با آنکه جوانی پر هوس بودم اما به هر کسی توجه نداشتم و کسی هم که خودش نخ نمیداد من هم سعی میکردم بی تفاوت برخورد کنم اما این خانم جوان که آمد و سلام کرد و با آنکه هیچ نشانه ای دال بر اینکه اهل سکس و دوستی باشه از اون ندیدم اما انگار با همان سلام و صداش که قدری لوندی و شیطنت توش بود منو جذب کرد طوری که بلند شدم و رفتم جلو تا هم بهش سرویس بدم هم اینکه از دیدنش بیشتر لذت ببرم اما از حد احترام خارج نمیشدم ،پشت به من بود و مشغول ورق زدن مانتو ها از پشت نگاه کردم خط برجسته سوتین مشکی از زیر مانتوی کرم رنگ مدل کمر کرستی هشت ترک که بتن داشت دیده میشد و همینطور خط شرتی که پوشیده بود اما برنگ روشن تا مشخص نباشه فهمیدم زیر مانتو چیزی نپوشیده و من هم که همیشه مشکلم این بود که حتی بانگاهی که توش شیطنت باشه کیرم آبروریزی میکرد با دستم قدری جایش را بهتر کردم تا برجستگی اون کمتر دیده بشه دیدم یک مانتوی مشکی کرپ را که برای سایزی کمتر از خودش بود برداشت گفتم برای خودتون میخواهید ؟بدون برگشت با قدری تامل گوئی هواسش نیست اول قدری فکر کرد انگار متوجه نشده و داره تلاش میکنه سئوال منو درک کنه گفت اوه بعله اگر زحمتی نیستگفتم خواهش میکنم ، در حالی که با هر دودستم یکی بسمت پرو و دست دیگرم از پشت با فاصله هدایت میکردم بسمت پرو لباس انتهای مغازه بره گوئی چند مرغ را بخواهند به جائی داخل کنند و همانطور که میرفتیم بقدری نزدیکش شدم و سرم رو قدری پائین آورده بودم و بوی بدنش رو استشمام میکردم ، حال عجیبی داشتم که قادر به توضیح نیست هوس پرشده بود تو وجودم با نگاهی که به بدنش میکردم و داشتم تصورمیکردم چطور باسنی و شانه و پهلوئی داره و کم مانده بود بغل کنمش فقط ترس از شر شدن مانع اقدام بی شرمانه من بود که تا آنروز تجربه نکرده بودم ، نیاز به یک هم آغوشی وجودمو پر کرده بود حسی منو وادار میکرد از پشت کیرم رو بهش بچسبونم و گردن سفیدی که پشت آن با موهای کرکی زیر موهاش که جمع شده بود رو به بالا و روسری آبی نفتی که کامل از سرش پائین آمده بود و روی یقه مانتو بود دیوانه شده بودم ناگهان برگشت سمت من و همانطور که چرخید گفت خیاط هم دارید ولی با دیدن حالت من متعجب نگاهش رو دوخت به چشمام من که کمی ترسیده بودم و از خودم خجالت میکشیدم وبا صدائی که میلرزید و شهوت منو لو میداد گفتم بعله شما پرو کنید مشکلی بود من درخدمت شما هستم و مثل یک احمق خشکم زده بود و منتظر بودم فهش بده و عصبانی بشه اما با تعجب دیدم نگاهش رو از من برگردوند و رفت توی پرو و درو از داخل قفل کرد ، منکه بخودم آمده بودم و از اینکه کیر بی ملاحظه ام داشت کونم رو به باد میداد ترسیده بودم اما دیدم چیزی نگفت و البته حالتش نشون میداد نخواسته برخورد شدید تری هم بکنه و ترس رو تو چشمام دیده بود بیخیال شده بود منم خیالم راحت شد و بخودم فهش میدادم رفتم نشستم پشت صندوق ، چند دقیقه بعد درو باز کرد و صدام کرد رفتم جلوی پرو و طوری که دیده نمیشدم گفتم با من امری داشتید؟گفت میخوام از قدش کوتاه بشه و اینکه آیاممکن هست سایز بزرگتر اگر داره امتحان کنم یا دگمه های اینو کمی جابجا کنید نیم سایز جاباز کنه ، گفتم متاسفانه نداریم اما قدش و کوتاه میشه کرد و امکان بزرگتر گردن هم نداره میخواهید مدل دیگری بدم نگاه کنید ، گفت نه همین رو میخوام فقط قدش رو سوزن بزنید ببینم چطور میشه من با کمی خجالت رفتم جلوی در تا سوزن بزنم اندازه ای که میخواد کوتاه بشه دیدم خدا چه سینه هائی ، معلوم بود با زور بسته دگمه مانتو رو و برگشت سمت آینه و دستش را از بغل گذاشت رو پهلوهاش و کشید بسمت پائین و به دو طرف چرخید چرخ زد و تو آئینه نگاه میکرد معلوم بود رازی هست و کمی لبخند گوشه لبش دیدم منم که باز با نگاه به باسنش که حسابی قلنبه زده بود بیرون کیرم دوباره زرزرش رو شروع کرده بود امانمیتونستم در حالی که نگاه میکنه جاشو درست کنم ، که دیدم داره باز باتعجب نگاهم میکنه دست و پا م رو گم کردم و با ترس و جوری که مثلا بگم بیگناه هستم گفتم چی شده دیگه ، دیدم از حرفم و حالت مسخره ای که داشتم خنده اش گرفته بود گفت علامت بزن دیگه ، منم کمی خیالم راحت شد و دیدم نمیاد بیرون من رفتم داخل که جای هر دوی ما نبود و نشستم جلوش و پرسیدم چقدر کوتاه تر گفت نمیدونم حالا بزن نگاه کنم با ترس تا زیر زانو خواستم تا کنم مجبور بودم در حالی که پائین مانتو رو بسمت داخل تا میکنم رو به بالاببرم و سوزن بزنم دستم هم بهش نخوره ، هرچی سعی میکردم نمیشد چون هم تنگ بود هم مجبورمیشدم به قسمتی که میشد تقریبا جلوی شورتش تا کنم وسوزن بزنم که مانتو بصورت تا زانو دیده بشه اما نمیشد اونکه خودش متوجه شد کمی خم شد و دگمه پایین رو بازش کرد و گفت حالا راحت تر میشه سوزن بزنید، من دوباره خواستم انجام بدم که چشمم به رونای مرمری و هوس انگیزش و سپس با باز کردن دگمه دوم شورتششورت مشکی توریش که کس قلنبۀ سفیدش از زیرش با حالتی دیوانه کننده پیدا بود من دیگر نمیتوانستم خودم و کنترل کنم و با پشت دست روی قسمت بالای کسش که پیدا بود دست کشیدم چون پاهاش رو بهم چسبونده بود و کناره های دو ران پاهاش قسمت اصلی کسش رو پنهان کرده بود دیدم چیزی نمیگه سرم رو بالا گرفتم و نگاهی بهش کردم که دیدم با حالتی شهوتی که دیوانه میکرد منو نگام کرد و گفت چرا حالتون خراب شده چی دیدی اونجا ؟ و مانتو رو باز کرد باور کنید انگار خوابم بدنی سفید و تپلی با ناف قشنگی و سینه های گرد توی سوتین و پاهای به نهایت دیوانه کننده با عطری که از تن نازش با بوی ادکلن تند و وحشی دیرک فرانسوی من مخلوط شده و دیونه ام کرده بود با دستم بین پاهاش رو روی قسمت کسش فشار دادم پاهاش رو کمی باز کرد از کناره شورتش زدم کنارتا نازش رو دست بکشم گفت اگر کسی بیاد چی ؛به خودم آمدم که بی توجه به شرایط داشتم چکاری میکردم ، رفتم درب شیشه ای داخلی رو قفلش کردم و برگشتم دیدم جلوی پرو به در تکیه داده و مانتو رو هم درآورده و همان قبلی رو پوشیده ولی دگمه هاشو نبسته سرش روتکیه داده چشماش رو هم با آمدن من بست ، باورش برام سخت بود چون اولش اونجوری برخورد جلو رفتم قدری همه بدن قشنگش رو نگاه کردم و با دستام صورتش رو گرفتم و شروع کردم لب و زبون و گوش و گردنش رو مکیدن و سعی میکردم با کمی خم کردن زانو هام کیرم رو بچسبونم به قسمت زیر شکمش ولی نمیشد چون من قدی در حدود دو متر که دوسانتی متر کمتر هستش و اونهم تقریبا یک و هفتاد بودش و نمیشد راحت بود و همانجور با دستم سینه هاشو که زیر سوتین بودند ولی بخشی از اونا قلنبه زده بود بالا رو میمالیدم اونم دستش رو پایین آورد و از روی شلوار شروع کرد به برسی اندازه درازی و با گرفتنش میخواست حجم کیرم رو نیز متوجه بشه ولی زیپ منو باز نمیکرد و همانطور میمالید و در حالی که گردنش کاملا رو به عقب رفته بود و منم داشتم کوش و بنا گوشش رو میخوردم چشماشو بسته بود و نفس های شهوتی اونو کنار گوشم میشنیدم بعد با دست هاش سر و صورتم رو دست میکشید و موهای سرم رو پخش و پلا میکردم بعد از چند دقیقه که کیرم داشت له له میزد و با نبض زدن هاش بهم میگفت لا مصب درم بیار از اینجا بیرون که مردم و اون هم کسش خیس شده بود و هر بار دستم میخورد خیس بودنش رو حس میکردم خواستم جایی رو آماده کنم تا دراز بکشیم وقتی فهمید گفت اینجا نه که جا خوردم گفتم کجا پس بریم؟ در حالی که دستاش دو طرف صورتم بود گفت سعیدجان خانه من،جا خوردم اسم کوچیک خودم و از زبون زنی که تاآنروز ندیده بودم شنیدم بعد با خودم گفتم شاید از بچه محل های خودم باشه ،اما نحوه خنده قشنگی که داشت معلوم بود داره منو و حالات منو تجزیه و تحلیل میکنه و بعدکه دید من سردرگم شدم و حس شهوتی که داشتم داشت رنگ میباخت منهم وقتی اینطور بشم درد شدیدی در بالای بیضه هام حس میکنم که واقعا ناراحت کننده هست و آقایون میدونند چی میگم ، آنوقت بزبون آمدو گفت منونشناختی؟گفتم یادم نمیاد و کلافه شده بودم دیگه از این رفتارش که وسط حالی که داشتم و فقط بفکرم این بود که بکنمش و آروم بگیرم ، گفت یادت نمیاد مگه منو ، روزی که نسرین رو آورده بودم اینجا که میخواست روز اول کارش رو پیش شما شروع کنه ، باورم نمیشد ، نسرین فروشندم بود یادم بود روز اول مامانش باهاش بود که البته عینک سیاهی رو زده بود و بر نداشت و روسری و لباسش همه مشکی بودبعدا نسرین گفت مامانش یکسال هست بخاطر فوت پدرش سیاه پوشیده و عزادارهاون خانم کجا این خانم جوان کجا باورم نمیشد،این اولین سکس نارس ونیمه کاره من با این خانم بود که بعدها بارهاسکس داشتیم مایل بودید ارسال میکنمنوشته سعید

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *