منشی دندون پزشک درحال طلاق

0 views
0%

سلام نمیدونم چرا تا بچه های سایت داستان سکسی از داستانی خوششون نمیاد سریع از پینوکیو ودماغش یا اس آبی کمک میگیرندخاطرهء یکی از زیباترین سکسهای عمرم رو تقدیم میکنم به پایان بچه های ایرانی که مثل من عاشق سکسن و بخصوص بچه های سایت داستان سکسی . این خاطره بر میگرده به زمستون سال 89 زمانی که من دانشجوی شهر (سم…) بودم . من توی اون شهر یه خونهء دانشجویی داشتم که مایه داری بود و پایان امکانات از جمله مبلمان کامل و تخت خواب 2نفره و …تو خونم داشتم و خلاصه فول تجهیزات بود . جوری بود که وقتی کس میاوردم طرف میگفت تو دروغ میگی اینجا خونهء واقعی شماست و شما مال همین شهر هستید مادر و بابات نیستن و خونه مکان شده و زنگ زدی که من بیام و این مدل حرفا اما وقتی میدیدن هر وقت بخوان اعم از شب و روز و وقت و بی وقت میتونن بیان اونوقت تازه باورشون میشد . بگذریم من تنهایی خونه گرفته بودم واسه همین تا زمانی که کس گیرم میومد و کس بود مشکلی نداشتم واسه کردنش من 2تا دوست دختر پایه داشتم که هر کدوم در هفته یه روز کامل میومدن پیشم سارا جمعه ها کامل پیشم بود و الاهه سه شنبه یا دوشنبه شبها خوابگاه رو میپیچوند و میومد پیشم ادعای کس باز بودن ندارم ولی در کنار اونها پایان تلاشم رو تو خیابون و دانشگاه و اتوبوس و قطار و تاکسی و … میکردم تا بازم کس جور کنم آخه یه زمانهایی هر کسی غرق در این لذتهای فوق العاده میشه و حتی دست خودشم نیست . اما رسیدم به یه روزی که رفتم دندونپزشکی پشت خونه ء خودم چون اونجا یه ساختمون پزشکان بود رفتم پیشه یه دندون پزشک که دندونم رو ترمیم کنم ماشالله خانوم دکتر رو وقتی دیدم گفتم خدایا این چیه آفریدی ؟ کس به پایان معنی بود . قد حدود 180 سینه میخورد بین 75 تا 80 باشه باسن قلمبه سایز شلوار میخورد بین 40 تا 42 باشه خلاصه داف اما حیف که کسکش آمار نمیداد… اما منشی جونش ملیسا خانوم وای وای اونم کس حقی بود قد حدود 165 و همه چی میزون وقتی دکتر داشت رو دندونم کار میکرد چند بار اومد داخل که باهاش هماهنگ کنه واسه نوبت بیمارهای بعدی من دفعه اول هواسم نبود چون حتی موقع پذیرش هم روش زوم نکرده بودم چون درد دندون منو گاییده بود اما وقتی خانوم دکتر دندون رو عصب کشی کرد و دردش افتاد حال بهتری پیدا کردم حالا میتونستم رادارهامو روشن کنم وقتی تو اون حالت که خوابیده بودم رو یونیت دندونپزشکی از گوشه چشم بهش دقت کردم دیدم هر دفعه میاد داخل آمار میده کار دندون که تموم شد رفتم توی پذیرش و ملیسا جون (منشی) مریض بعدی رو راهنمایی کرد داخل و اومد سراغ تسویه حساب با من هنوز مبلغ رو نداده بودم گفتم یه کارت مطب خانوم دکتر رو بهم بدید گفت البته کارت رو داد و یه خودکار از رو میزش برداشتم و جلوی خودش با کمال پررویی شمارمو نوشتم پشت کارت و گوشه کارت نوشتم به من زنگ بزن و هیچی نگفتم چون جلوی مریضهایی که پشت سرم رو صندلیها نشسته بودن ضایع بود پول رو شمردم و به همراه کارت دادم بهش و خداحافظی … و چند روز گذشت و خبری نشد و گفتم حتمأ نخواست و بیخیال شدم تقریبأ 2-3 هفته گذشت و یه روز غروب داشتم میرفتم سمت 4راهه نزدیک خونم که تاکسی سوار شم دیدمش که چند قدم جلوتر از من راه میرفت و رسید سر 4راه معلوم بود تازه از مطب داره برمیگرده و من تا رسیدم بهش چشمک زدم و خندید رفتم جلو گفتم چرا زنگ نزدی ؟ گفت کارت رو اومدم قایم کنم گم شد تابلو بود راست میگفت گفتم شمارتو بگو اون گفت تو بگو شمارمو گفتم و گیر دادم که میس بندازه و با هم سوار تاکسی شدیم و خداحافظی… همون شب بهش زنگ زدم و فورأ رفتم سر اصل مطلب و مخ زنی و چونه زنی نکردم وقتی بهش گفتم میای خونه ؟ انقدر راحت گفت آره که شک کردم با خودم گفتم یا جنده لاشی ست یا یه هدفی داره یا اینکه واقعأ کیر میخواد گفتم تو دختری یا خانم ؟ من که تو مطب حلقه دستت ندیدم گفت فقط 2ماه زندگی کردم و الان برگهء سوم طلاقمم اومده و تا چند وقت دیگه جدا میشم ملیسا متولد 68 بود و منم 66. قرار گذاشتیم فردا واسه ناهار نره خونه و 12ظهر که از مطب میاد بیرون تا 4عصر بیاد پیش من . وقتی فردا اومد توی خونه رفتارش مثل کوسی بود که اولین بارشه میره تو مکان گفت مردم پردمو زد و همش 10-11بار منو کرد تو اون مدت و هر دفعه ظرف 30 ثانیه آبش میومد و تو ماه دوم بهش شک کردم و یه روز اومدم خونه واسه مچ گرفتن دیدم یکی رو تخت خوابیده زیرش و درخواست طلاق …. به من گفت حمید در رو قفل کن کلید رو بده بزارم تو کیفم خیلی میترسید منم اینکارو کردم و آروم شد .من تازه دوش گرفته بودم و اومدم لباسام رو در بیارم که بکنمش داد زد گفت نه میخوام خودم درشون بیارم گفتم تو جون بخواه لباسامو روی مبل 3نفرهء قرمز رنگ گوشهء پذیرایی آروم در آورد و رسید به شرتم که اونم کشید پایین و شروع کرد ساک زدن وای خدا هنوزم یاد صدای لباش میفتم که دور کیرم بود داشت میخورد حشری میشم تخمامو خورد کیرمو لیس میزد و میخورد سینه هامو خورد و ازم لب گرفت و گردنم رو لیس زد و حشریم کرد منم 2تا قرص ویگرکس خورده بودم که تایمم بره بالا چون میخواستم بدون کاندوم بزنمش آخه واقعأ سلامت به نظر میرسید خیلی هم تمیز بود صبح قبل اینکه بیاد سر کار دوش گرفته بود چون میدنست امروز باید لنگاش بره هوا بردمش تو اتاق خواب و خوابوندم رو تخت لختش کردم و هوس کردم کوسشو بخورم گفتم بریم تو حموم با دوش واژینال توش رو بشورم آخه من رو تمیزی داخل کس وسواس دارم …توی کوسش رو تو حموم شستم و اومدیم بیرون و خوابوندمش رو تخت کل تنش رو لیسیدم . وقتی گوش و گردن و سینه هاش و پشت بدنش رو میخوردم داشت از هوش میرفت خیلی حشری بود به عمرم کس انقدر تشنهء کیر ندیده بودم وقتی زبونم رو گذاشتم وسط سوراخ کونش و همچنین وسط کوسش و فشار دادم داخل دیگه کلأ بی حال شد واقعأ راست میگفت بیشتر از همون 10-11 بار نمیتونست داده باشه کوسش صورتی بود مثل دختر دست نخورده مثل ماشین دست دومی که وقتی میخریش فقط 1000کیلومتر کار کرده و میشینی توش بوی نو بودن میده واقعأ کوسش نو بود کیرمو با ژل سیمپلکس خیس کردمو گذاشتم تو جلوش وقتی سرش رو بردم توش چشماش گرد شد و جیغ زد انگار که دختر رو بخوای از کون بزاری و دردش بیاد کوسش وحشتناک تنگ بود ادعای کیرم نمیشه که بگم مال من 20 سانته کیر من 16 سانتیمتره ولی خیلی کلفته مخصوصأ کلاهکش خلاصه گذاشتم تو کوسش و شروع کردم تلمبه زدن وقتی فشارش میدام انقدر درد و لذت بهش فشار میاورد که گردنم رو گاز میگرفت و روی تخت به پشت دنده عقب میرفت و منم روش تا اینکه رسید به لبه تخت و دیگه نتونست بره عقب همش میگفت حمید دوست دارم تو رو خدا منو بکن یه وقت آبت نیادش ساعت بالای تختخواب بود و دیدم کی شروع کردم دقیقأ 9-10 دقیقه کشید تا آبش اومد بی حال شد و با ذوق و شوق گفت آبم اومد واقعأ راست میگفت که تا حالا با کیر ارضاء نشده بود میگفت از اونجایی که شوهر احمق سابقش نمیتونست آبش رو بیاره خودشو انگشت میکرد تا آبش بیاد هر چی هم که تو سکس یاد گرفته بود بخاطر این بود که مثل عقده ای هایی که سکس درست و حسابی نداشتن همش فیلم سوپر نگاه میکرده برای شوهر سابقش که یه حزب اللهی کسکش و ریشو بود متأسفم که همچین زنی رو از دست داد به کردن ادامه دادم و منم روی 20-25 دقیقه آبم اومد و ریختم تو کوسش با خیال راحت چون میدونستم تا 4تا hd یا ld به خوردش ندم نمیزارم بره وقتی آبم اومد گفت ای جان عزیز دلم دوست دارم خوشگلم خیلی با حس و ناز بود روش بی حال خوابیده بودم و سرم و موهامو نوازش میکرد واقعأ موجود مادهء به پایان معنایی بود سکس اولمون تموم شد و رفتیم دوش گرفتیم و زنگ زدم رستوران غذا آوردن و ناهار خوردیم و قلیون کشیدیم و دوباره بردمش رو تخت که بگامش برام ساک زد و تخمام و بدنم رو خورد و منم کوسش و کونش و کل بدنشو خوردم و این بار گفتم رو شکمت بخواب و باسنت رو قلمبه کن و با آرنج رو دستات بالا تنه و سینه هات رو بالا نگهدار خوابیدم روش گذاشتم تو جلوش و سینه هاش رو مشت کردم توی دستهام وای که چقدر لذت داشت پایان کوسهایی که تا اون موقع گاییده بودم یکطرف و این یکی یک طرف 40 دقیقه از کس تو همون حالت کردمش و 3 – 4 بار آبش اومد هر دفعه که آبش میومد قبل از اینکه خودش بگه میفهمیدم چون انقدر حشری بود که تنش میلرزید وقتی آبش میومد اما من آبم نمیومد و مثل سگ پشیمون بودم چرا 2تا ویگرکس خوردم ای کاش یکی میخوردم که حداقل انقدر دهنم سرویس نمیشد تا زور بزنم آبم بیاد اثر 2تا قرص حالا داشت خودش رو نشون میداد رو سکسه دوم خیس عرق شدم ولی آبم نیومد کیرمو از کوسش کشیدم بیرون و ژل زدم به کیرم و سرش رو گذاشتم جلوی سوراخ کونش ملیسا گفت از عقب ؟؟؟ گفتم آره مگه دوسم نداری ؟ گفت من عاشقتم ولی من تا حالا از عقب ندادم گفتم اگه دوسم داری زیرم بخواب و حرفی نزن با ترس گفت باشه سرش رو بردم تو کونش بالشت رو گاز گرفت از درد چه قرمز شده بود با یک دستم گردنش رو چرخوندم به عقب ازش لب گرفتم و با دست دیگم سینه هاش رو فشار میدادم 15-20 دقیقه از عقب کردمش و بالاخره دردش افتاد و شروع کرد به حال کردن یکساعتی میشد که داشتم میکردمش خودم دیگه بریده بودم تا اینکه حس کردم آب کمرم تکون خورد و انگار میخواد بیاد از کونش که انقدر کرده بودم غار شده بود کشیدم بیرون و رو در رو خوابوندمش گذاشتم تو جلوش و با بدبختی و خستگی و ناتوانی و خیس عرق 10-5 دقیقه دیگه از جلوکردمش انقدر آبش اومده بود که بیحال شده بود یادم نمیره حتی واسه یه لحظه چشماش سفید شد((همچین چیزیو تو هیچ خانم و هیچ دختری ندیدم)) و داشت از حال میرفت و باصدای خفه و ضعیف گفت دیگه نمیتونم حمید من یه لحظه ترسیدم و آروم یه چک زدم تو صورتش که پرید و چشماشو باز کرد و بعدش آب من اومد و انگار کل آب کمرم این دفعه خالی شد و بیحاله بیحال شدم و افتادم روش و خیس عرق شدم اگه 10 کیلومتر می دوییدم یک نفس اینجوری عرق نمیکردم و ملیسا هم با نوازشش منو آروم میکرد و کمرم رو میمالید و همش میگفت دیوونتم آرزوی من داشتن مردی مثل تو بود میدونم که بهتر از تو هم میتونه باشه ولی من تو رو دوست دارم و … سکسمون تموم شد و بهش قرص ضد بارداری دادم با اینکه میدونستم آدم با شخصیت و درستیه ولی بازم بهتر دونستم احتیاط کنم نزارم یه وقت حامله شه و باقیمونده قرصها رو هم دادم بهش که خودش بخوره و اون روز زیبا تموم شد و یکبار دیگه با هم یه روز دیگه خوابیدیم و من خیلی ناگهانی و به یه دلیل شغلی فوق العاده درس و دانشگاه و همه چیزم رو تو اون شهر ظرف یک هفته بیخیال شدم و بلند شدم رفتم تهران و ملیسا هم که تنها امیدش به من بود وقتی من رفتم یه جورایی ناامید شد و تو جلسهء اجرای حکم تو دادگاه مخش توسط پدر و مادر و شوهر کسکشش و قاضی و چند تا خره دیگه زده شد وطلاق قطحی رو نگرفت و برگشت دوباره با همون مرد احمق زندگی کردن توی تابستون 91 بهش زنگ زدم با گریه زاری و زاری گفت نا خواسته از طرف شوهرش حامله شده من بهش گفتم آخه رو چه حسابی دوباره برگشتی با اون مرد ؟ جواب داد نمیدونم به نظر شما این آدم احمق نیست ؟ خدا همه چی بهش داده اما از فکرش استفاده نمیکنه تازه میگه تو تقصیر داری میگه اگه تو میموندی پیشم ما با هم ازدواج میکردیم و من دوباره بدبخت نیشدم البته من دوسش داشتم و میخواستم زنه خودم شه اما من موقع رفتن بهش گفتم 6ماه صبر کن میام خواستگاریت ولی اون فکر من دروغ میگم و میخوام بپیچونم در صورتی که من واقعأ میخواستمشبه همین دلیله که میگن خانم عقلش ناقصه همینه دیگه نوشته پسربجنوردی

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *