من و دوست دخترم و بهترين دوستم

0 views
0%

٢٢ سالمه و تو يكى از شهرهاى شمال درس ميخونم. حدود يك ساله كه با يه دختره دوست شدم و خيلى دوستش دارم.٢٣ سالشه و بدنش خيلى لاغر و نحيفه. ٤٥ كيلو بيشتر نداره و سينه هاش بزرگ نيستن. ولى باريك بودن كمرش و نداشتن شكم، كونشو خيلى برجسته ميكنه. چشماش سبزه و لاى موهاى سياهش لايت هاى صورتى ميندازه. از وقتى هم كه با هم دوست شديم تا قبل تابستون همش با هم تو خونه من زندگى كرديم و روزى حداقل دو بار سكس ميكرديم. جفتمون سكسمون رو دوست داشتيم و چون زياد سكس ميكرديم خيلى زود همديگرو رو تخت شناختيم.يه دوست هم دارم كه سالهاست همديگرو ميشناسيم و اونم تو يه شهر ديگه كه يك ساعت با من فاصله داره درس ميخونه. هومان ٢٤ سالشه و خودش دوست دختر داره، ولى چون دوست دخترش تهران كار ميكنه خيلى كم ميتونه بياد پيشش؛ واسه همين هم هميشه تشنه سكسه. هومان يه سوپرماركتى سر كوچشون داشت كه باهاش خيلى رفيق شده بود و هر موقع ميخواست ازش عرق ميگرفت. خيلى ميومد پيش ما و هر دفعه يه بطرى عرق ميگرفت و با خودش مياورد و سه تايى سه چهار شبه تمومش ميكرديم و خوش ميگذرونديم.چند ماه از دوستى من و ستايش گذشته بود و كم كم داشتيم به هم اعتماد ميكرديم. ستايش هم مثل من دوست داره همه چيزو حداقل يه بار امتحان كنه.يه آخر هفته مثل هميشه هومان يه بطرى عرق گرفت و اومد كه تا شنبه سه تايى مست باشيم. شب كه شد هومان گفت من يه بازى سه نفره اختراع كردم كه هميشه دوست داشتم با دو تا دختر امتحان كنم ولى اينجورى هم جواب ميده. يه كم كه گرم شديم شروع كرديم به بازى. در شرح بازى همينو بگم كه توش مقدار زيادى الكل و مقدار كمترى لخت شدن بود. ستايش خيلى خوب بازى ميكرد و آخر بازى من و هومان فقط شرت پامون بود ولى اون فقط تاپشو درآورده بود.يادمه كه خيلى مست بوديم چون اتفاقاى بعد از اون بازى رو كامل نميتونم به خاطر بيارم. قبل از اينكه مست بشيم، من و ستايش سه تا تشك انداخته بوديم وسط هال. بعد از بازى سه تايى دراز كشيديم رو تشكا. من بين هومان و ستايش بودم. خيلى آروم و بى سر و صدا از زير پتو نزديك ستايش شدم و چسبوندمش به خودم و شروع كردم به خوردن لباش. الكلى كه خورده بودم نميذاشت طعم هيچ چيو بفهمم. با دستم اومدم پتو رو از رومون يكم بدم پايين تر ولى ستايش كه خجالت ميكشيد نذاشت. شروع كردم به خوردن گردنش و با دستام از روى سوتينش سينه هاشو ميماليدم. اول نميذاشت سوتينشو دربيارم ولى چون ميدونستم خودشم دوست داره، درش آوردم. با يه دستم با سينه هاش بازى ميكردم و اون يكى رو از زير پتو بردم تو شرتش. اولش خيس نبود ولى وقتى چشمش افتاد به هومان و ديد كه داره سينه هاشو نگاه ميكنه، تو چند ثانيه حس كردم دستم خيس شد. اين كه جلوى هومان داشتيم اين كارارو ميكرديم براى منم خيلى هيجان داشت. ستايش رو كشيدم رو خودم و هلش دادم پايين. حالا اون زير پتو بود ولى كير سفت من كه تو دستش بود بيرون. هومان هم داشت نگاه ميكرد و ميفهميدم داره لذت ميبره. ستايش شروع كرد به ليس زدن كيرم. هميشه اول با زبونش يكم اذيتم ميكنه. زبونشو از سر كيرم كشيد پايين تا رسيد به تخمام. منم چون ميدونستم امشب يه خبراييه، همه موهارو زده بودم. تخمامو ميذاشت تو دهنش و آروم ميك ميزد. مستى هم روم تاثير داشت و داشتم ديوونه ميشدم. صدام دراومده بود. هومان هم كه فقط شرت پاش بود معلوم بود كه كيرش سفت شده.ستايش رو كشيدم بالا و گذاشتمش بين خودم و هومان. روش به من بود و همين جورى كه داشتيم همديگرو بوس ميكرديم، تنمو چسبیدم بهش و يكم هلش دادم عقب و از پشت چسبيد به هومان. صداى آهش دراومد و نفساش تند شد. فهميدم كه كير هومان از رو شرت چسبيده به كونش. ما فقط ميخواستيم هومان نگاهمون كنه ولى اون همه الكل كار خودشو كرده بود. نميدونم چرا انقدر منو حشرى ميكرد اينكه ميديدم ستايش از پشت تو بغل هومانه و داره منو بوس ميكنه.وقتى دستمو بردم تو شرت ستايش مطمئن شدم كه اونم حس منو داره. تا حالا نديده بودم كسش انقدر خيس باشه. شرتشو درآوردمو همونجورى كه تو بغل هومان بود رفتم نزديك كسش. حالا فقط هومان شرت پاش بود. ما دو تا لخت بوديم و ديگه پتويى هم دركار نبود. زبونمو كشيدم روى كسش و آبشو حس كردم توى دهنم. ولى مزشو نميفهميدم. شروع كردم به خوردن كسش. كم كم زبونمو كردم توى سوراخشو عقب جلو ميكردم. صداى ناله هاش دراومده بود. سرمو بردم بالا ديدم لباش رو لباى هومانه و هومان داره با سينه هاش بازى ميكنه. اوج لذت رو تو چشماى خمارش ميديدم.روشو كردم طرف هومان و همينجورى كه لباشون رو لباى هم بود پشتش خوابيدم و كيرمو آروم كردم تو كسش. تو دهن هومان ناله ميكرد. من از پشت ميكردمش و هومان هم لباش و سينه هاشو ميخورد. وقتى نفساى ستايش خيلى تند شد، هومان دستشو برد پايين و همينجورى كه من ميكردمش شروع كرد به ماليدن كسش. اولين بار بود كه ديدم ستايش با اين شدت ارضا شد. ناله هاش به جيغ تبديل شد، كسش تنگ شد و داشت هومان رو چنگ ميزد. يكم كه آروم شد دست هومان رو از روى كسش برداشت. آب داغش كه ريخته بود رو كيرم نذاشت زياد دوام بيارم. ستايش هم كه به چيزى كه ميخواست رسيده بود، روشو كرد طرفم و گفت آبتو بريز رو كمرم عزيزم. منم سرعتمو زياد كردم و كيرم حالا تا ته ميرفت تو كس خيسش و درميومد. ديگه نتونستم تحمل كنم. سريع به پشت خوابوندمش و همينجورى كه هومان داشت تنشو ناز ميكرد، آبمو ريختم رو كمرش. از اونقدر آب كه از پايين گردنش تا روى كونشو خيس كرد معلوم بود كه چقدر حشرى بودم.حالا من و ستايش تو بغل هم بيحال افتاده بوديم ولى هومان خيلى بيقرار بود. با اينكه ارضا نشده بود ازمون كلى تشكر كرد و گفت بهترين تجربه زندگيش بوده. البته بهترين تجربه تا اونموقع چون چند وقت بعدش اتفاقايى افتاد كه اگه ببينم از اين خاطره خوشتون اومده حتما اونارو هم تعريف ميكنم.نوشته The Night Owl

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *