مکافات خانم شوهردار

0 views
0%

سلام.اسم من منصورهستش 26سالمه ومیخوام داستان واقعی زندگیمو براتون بنویسمسکس تو این داستان کمه اما به پایان مقدساتم قسم همش راسته.قدم 176 چشمام سبز 72 کیلو هم وزنمه.22سالم بود که تو یکی ازشهرکای صنعتی اطراف اصفهان واسه افغانیا یه مغازه موبایلی زدم.از قضا کارم گرفتوماشینی خریدموزمین.قبل ازاینم کارگری میکردم.بگذریم سال 89یه سمند صفر خریدم یه ماه بعدش دم دروازه شیرازداخل اصفهان2تا خانم جون 24و25 ساله سوار کردم خیلی خوشگل بودن دماغ داشتن اندازه یه نخود لر بودن.اماجفتشونم شوهرداشتنوبچه یکی 2ساله داشتنوخواهر بودن.که تو یکی از شهرکای اطراف اصفهان ساکن بودن.خلاصه گفتن بیا بریم یه جاقلیون بکشیم که من بهشون بیشنهاد سکس بولی دادم گفن نه اما من اینقدر اصرار کردمو یه مبلغ زیاد بیشنهاد کردم تا مخشونوزدمو قبول کردن.حتی یه بو بیشتری دادم تا بریم خونه یکیشون که شوهرش تا شب سر کار بود.رفتیم تو اون شهرک مسکونی که بزرگتره گفت اینجاواستا برو از این کباب بخر بیا.خریدم رفیم خوشون اول با خواهر بزرگه رفتم تو اتاق خواب عجب چیزی بود لخت شد موهاشم باز کرد بعد از چند دقیقه مالشو خوردن سینه کیرمو کردم تو کسش خوب بود 2 تا تلمبه زدم که نگاهم افتاد به صورتش تا دیدم دارم چه فرشته ایومیکنم ابم امد باشیدم رو شکمش که گفت اه کثیفم کردی.رفتیم کبابو خوردیم با اون یکی رفتیم تواتاق خواب اونم سکسش 10دیقه طول کشید.این ماجراتموم شدومن از این که 2تا خانم شوهردار در عرض یه ساعت کرده بودم بشیمون بودمو میدونستم اخرش آه شوهراشون که کارگرم بودن میگیرتم.این آه گرفتنشونم این جوری شروع شد که یه دختریو که مادر پدرم مخالفش بودنو عقد کردم 15 روز بعد از محضری کردن عقدش مهرشو که300تا سکه بودگذاشت اجرا.من مات و متهیر مونده بودم آخه من چیزیم نبود الکی گذاشته بود.2ماهی گذشت من دادگاهاشونرفتم.یه دوستام گفت برو یه جای که نتونن بیدات کنن دیدم فکر بدی نیست مغازموکلا تعطیل کردموزمینمم فروختمو 3 تا وامم گرفتمو با بدبختی یه ابارتمان کوچیک تویه شهرک خریدمواز خونه پدرم نقل مکان کردم.یه ماه بعدیه مغازه رهن کردم همونجا و یه موبایلی هم زدم اماچون اونجاغریب بودم مغازه درامدی نداشت تا مجبور شدم با کلی ضرر درشو ببندم.یه شب داشتم گریه زاری میکردم تو تنهای که یه دفعه یه چیزای یادم امد.اره به خدا به جون مادرم این مغازه همون مغازه ای بود که ازش برا اونا کباب خریده بودم که یارومستاجر بوده رفته.اون شهرکم همون شهرک.تا 6ماه هر شب تنهایی گریه زاری میکردم تا خانم قبلیم حاضر شد در ازای سمندم طلاق بگیره خلاصه ماشینمم دادم به اونا.حالا 2 ماه طلاق دادموخونمو دادم رهنوبرگشتم خونه بدریم اما نه کار دارم سمندم تبدیل شد به برایدو کلی تجربه تلخ.بچه ها دنبال خانم شوهردار یا مرد خانم دار نرین که آه زنو شوهراشون بالاخره میگیرتتون شده 10سال بعد باشه.بابا این همه مجرد هست برین دنبال اونا.با تشکرنوشته مجرد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *