وقتی مدیرم دوست پسرم شد

0 views
0%

سلام ب همه دوستای خوبم تو سایت داستان سکسی داستانی م میگم براتون عین واقعیته خب به هرحال من راستشو میگم،من النازم 21سالمه وتو تهران زندگی میکنم قدم 1،65 وزنم 50 سینم درحد وزنم خوبه و باسن خوبیم دارم نمیگم خیلی گندس ولی خوبه بگذریم،چند وقتی بود از دورهمیو دور دور خسته شده بودم رفتم که برم سرکار،یه جارو پیدا کردم که برم 1پسری از من شماره گرفت گفت زنگ میزنیم بهتون 1لبخند خیلی شیطونیم ب من کرد تو دلم گفتم اسکل چفتوها عمله ام واسه من آدم شده خیلی سریع دادمو اومدم بیرون وقتی اومدم بیرون دیدم داره لبخند میزنه او زل زده ب من سوار تاکسی شدمو اومدم 3روز بد بهم زنگ زدنو رفتم از داداشش فهمیدم که اونجا مال اوناست بد گفت برادرم گفته شما بیاد بگذریم 2روز بود من میرفتم هی خوشو بش گرم میکرد تا اومد جلو گفت من از شما خوشم اومده نزاشتم حرفش قط بشه ک گفتم نه خنده رو دهنش ماسید بنده خدا بدش دلیل خواست من محیط کارو بهونه گفت مطمئن باشید گفتم فک کنم تا بهتون ج بدم بدش فک کردم دیدم خوب میشه ها راه واسه پیچوندن تو محل کار عالیه بگذریم یه 2ماهی دوس بودیم تا دیدم واقعا دوستم داره خودشم میگفت من تورو واسه سکس نمیخوام من دلم قرص ک چه کپسول شده بود،1شب قرار شد شبو فقط با هم بخوابیم بد صب بریم سر کار مشروبم گرفت با 1000بدبختی مامانمو پیچوندم تا رسیدیم من لباسمو عوض کردم دیر وقتم بود گفتم سریع مشروب بخوریم گفت باشه پیک اولو ریخت خوردیم پیک دومو ریخت پیک سومم ریخت دیدم خیلی گیج شدم کسایی ک مشروب میخورن میدونن من چی میگم وقتی خسته باشی مشروب ک بخوری سریع میگیرتتو میشه دوبل،گفتم بهش من برم بخوابم بد خوابم میاد گفت برو منم میام تو حالت خوابو بیدارو مستی بودم حس کردم داره دست میزنه ب سیینه هام بد برم گردوند شروع گرد لب گرفتن من چون مست بودم شهوتی شدم داشت از یه ورم کسمو دست میزد ک خوشم اومده بود هیم میگفت الناز ب خدا دوست دارم منم چون تو حال خودم نبودم میگفتم جووووووون من عاشقتم بد ب شیکم منو خوابوند از پشت میخواست سکس کنه نمیرفت هی تف میزد بره نشد فقط سرش رفت ک آبش اومد بد 2باره شروع کرد گفت عشقم میشینی روش منم گفتم آره نشستم یواش یواش رفت بد هی میگفت جونمممم منم آخو اوخ میکردم انقد پریدم بالا پایین تا ارضا شدم تو بغلش ولو شدم ک منو ب حالت سگی کردو تلمه میزد ولی آروم منم خیلی درد داشتم پتورو گاز میکردم ک یو آبش اومد همو ریخت توش منم انقد حالم بد بود پریدم دستشویو خودمو شستم بد خوابیدیم تا صب تا دستش رو کسم بود یا سینه هام فردا صبش رفتیم سرکار،5ماهم با هم دوستی کردیم الانم تموم کردیم و من افسردگی گرفتمنوشته الناز

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *