پایان جنگ جهانی با دختر خاله

0 views
0%

سلام دوستای سکسی و کله کیری .من سعید ولی بیشتر صدام میکنن امیر تا سعید هستم20سالمه من و مادرم واینا شیراز زندگی میکنیم.میخوام براتون داستان سکس خودمو با دختر خالم پگاه تعریف کنم که تو شهر دیگه ای از استان فارس زندگی میکنن اول یه کمه در مورد خودم بگم چون میگن اول خویش بعد درویش عموما هرروز میرم حموم و دوست دارم خودمو آپدیت کنم یعنی بروز باشم وطبق مد روز عمل کنم قد من حدود175-180میشه و از نظر شکل وشمایل هم به قول رفیقام بچه خوشگلم البته ادعایی هم نیست ریا میشه.دختر خالم هم از نظر سنی فرقی با من نداره شاید اختلاف سنیمون فوق فوقش 1 ماه باشه و اتفاقا هر دوتامون دانشگاه شیراز قبول شدیم ولی چون اون خوابگاه گیرش نیومده بود مادرم بش گفته میتونه بیاد خونه ما ولی خب رابطه من زیاد باش خوب نیست و ازش خوشم نمیاد وخیلی سرد باش برخورد میکنم تا جایی که هم میتونم اذیتش میکنم از رفتارش هم زیاد خوشم نمیاد ودوست ندارم زیاد اونو به من بچسبونن یادمه یه شب داشتیم غذا میخوردیم اونم کنار من نشسته بود مادرم گفت چقده شما دو تا به هم میاین اون عزراییل(دخترخالم)یه پوزخندی زد منم اعصابم خورد شد بلند شدم رفتم تو اتاقم ولی این لامصب کفر منو در میاره بی اجازه میاد تو اتاقمو میره سر وسایل شخصیم منم اگه سر موقه برسم بش میگم راحت باش خونه خودتو از خودت پذیرایی کن اصلا خونه خالس تعارف نکن جون عمت……. ولی خداییش دهن سرویس خیلی خوشگله مانکن کلاسه ولی چون با این و اون رابطه داره من ازش خوشم نمیاد به هر حال ما کاشتیم ودیگران برداشت میکنن(دختر خاله منه یکی دیگه حالشو میبره)معدنش مال ماست(کس و کون دختر خالم)بقیه ازش بهره برداری میکنن.از خودم تو کلاس بگم همیشه سعی میکنم ثانیه آخر خودمو برسونم کلاس یا با ربع تا نیم ساعت تاخیر.سر کلاس هم بیشتر یه چهره جدی به خودم میگیرم سعی میکنم خیلی کم به دخترا رو بدم تا روم برینن تا میتونم متلک بار دخترا میکنم رو دستام هم دو تا شمشیر خالکوبی کردم واسه همین اکثرا آستین بلند میپوشم ولی بعضی وقتا آستینمومیزنم بالا و کوله پشتی هم با خودم میارم (مث لاک پشتای نینجا).از پسرایی که هم منت دخترارو میکشن وبی جنبه بازی در میارن و اسم پسرارو بد کردن بد جوری بدم میاد دوست ندارم پسرا سوژه دخترا بشن(دخترایی که اینو میخونن از من بدشون نیاد چون واقعا هم کلاسیای من همینجورین واقعا یه مش بچن چه دخترچه پسر.من بیشتر از دختری خوشم میاد که واقعا بتونه درکم کنه یه ذره شخصیت داشته باشه و رفتارش مث بچه ها نباشه)خلاصه هم خونه هم تو دانشگاه حال دختر خالمو گرفتم و باش دلی از عزا در میارم(جلو همه ضایعش میکنم)دخترای کلاس خیلی از من خوششون میاد چون هم شوخم هم خوشتیپ ولی چون من از اونا خوشم نمیاد سعی میکنم بیشتر با دخترای غیر کلاس خودمون دوس بشم تا اونا. اکثر درسای منو دختر خالم یکیه ولی تا کلاسمون تموم میشه من خودم تنهایی میرم خونمون دوست ندارم با اون برم(خونه ما نزدیک دانشگاهه)…………….یادمه آخرای ترم بود استاد فیزیک 2مون گفت باید دوشنبش ساعت یازده ونیم بیاین کلاس فوق هر یکی یه بهونه ای می آورد که نیاد دختر خالم گفت استاد من نمیتونم بیام کلاس منم بلند گفتم نیا به درک گور عمت همچین تو پرانتزم نیستی(مهم نیستی بیای نیای به حال کسی فرقی نمیکنه)غافل از اینکه همه تو کفشن و یه جورایی تو پرانتزه و همه دوست دارن بیاد و یه بار هم امتحانا بود استاد به هر دو تامون کم داده بود رفتم دفتر استادمون یکی دیگه از بچه ها اونجا بود داشت باش حرف میزد استاد گفت برو نیم ساعت بعد بیاد دم در دفتر دختر خالمو دیدم داشت گریه زاری میکرد (استاد بش کم داده بود)بش گفت خانمی دسمال نداری منم میخوام گریه زاری کنم گفت برو گمشو منم گفتم باشه میرم نیم ساعت دیگه با دسمال میام(ولی خداییش اگه من قزوین میخوندم راحت راحت میتونستم از استادا نمره بگیرم)یه بار هم داشت با یکی از هم کلاسیامون حرف میزد میگفت فلانیو(بنده رو عرض میکرد)هر کاریش میکنم بام دوس نمیشه منم شنیدم بش گفتم تو گوزم نیستی کی میاد بات دوس بشه بهم گفت از خدات باشه من بات دوس بشم منم جلو چندتا از هم کلاسیام بش گفتم جنده لاشی مث تو زیاده مگه من سازمان بازیافت زبالم که آشغالایی مث تورو جمع کنم من دنبال پاستوریزش میگردم خلاصه حسابی حالشو گرفتم و جلو همه ضایع شد…………..ولی خداییش به جون خالم اون منو خیلی دوس داش و به دل نمیگرفت میگفت منو از داداشش هم بیشتر دوس داره و منم که شده بودم ایرانسل تو دسرس نبودم (عرض معذرت از ایرانسلیهای عزیز)شبا با بروبچ میرفتیم پارک و قلیون بعضی وقتا هم شرابی آب جویی گیرمون میومد میزدیم بالاساعت دو سه شب میومدم خونه دخترخالم بیدار بود میومد اتاقم(اتاقش کنار اتاق منه کی دو قلوهای افسانه ای یادشه؟اگه دستمون به هم دیگه میرسید چی میشد)بام حرف میزد بعضی وقتا هم گریه زاری میکرد میگفت امیر چرا رفتارت با من اینجوریه منو جلو همه ضایع میکنی من توروازداداشم هم بیشتر دوس دارم منم مث فیلم هندیا احساساتی میشدم و دچار تاثیر قرار میگرفتم شبش هم میخواستم همش تو فکر بودم پگاه خواهرته(من تک فرزندم و خالم ومامانم خیلی دوس دارن منو پگاه با هم مث خواهر و برادر باشیم)جای اینکه ازش مراقبت کنی داری اذیتش میکنی ولی تا صبح بیدار میشدم همه چیز یادم میرفت همون آش و همون کاسه؛ روز از نو روزی از نو……..یک ماه بعدترم 4 بود دختر خالم بعد تعطیلات بین دو ترم تازه اومده بود منم که هفته اولش خونه خالم بودم با پسر خالم کس چرخ میزدیم و ولگردی میکردیم هفته اولو که ول معطل نرفتم دانشگاه برگشتم خونه دخترخالمو دیدم بیا وببین جیگر شده بود قند تو دلم آب شد بهش گفتم خوشگل شدی خانمی اونم گفت خوشگل بودم(منم یاد این گفته امام معصوم خامنه ای افتادم امت ما همیشه در صحنه است و عرصه را ترک نخواهد کرد)گفتم آره همیشه تو عرصه بودی خوشگل بودی ولی این سری خوشگل تر شدی اونم منتظر بود تا من یه چیزی بش بگم و ازش تعریف کنم باورش شده بود من ازش خوشم میاد و دلم پاش گیره خلاصه دیگه مث مسی و رونالدوبه اوج دوران خودش رسید فضولیاش بیش از بیش شد میومد تو اتاقم جزومو برمیداشت سر کلاس میومد کنار من مینشست عرصه رو بر من تنگ میکرد یاد درس روباه وخروس افتادم روباهه گفت امان ازدهنی که بی موقه باز شود(دهن منم مث کونم بی موقه باز شد گفتم خوشگل تر شدی) آخه چرا عاقل(اگه بشه به من گفت عاقل)کند کاری که باز آرد پشیمانیشبا همش تو فکرش بودم ولی چون لج باز بودم هنوزم همون سگ بودم و پاچشو میگرفتمو اذیتش میکردم غرورم بهم اجازه نمیداد بش بگم ازش خوشم میاد کم کم واقعا داشت ازش خوشم میومد کم کم داشت میومد تو قلبم ولی تو داستانای شما خونده بودم اگه یه چیزی کم کم بره تو یه چیز دیگه اصلا دردش نمیاد ولی من داشت دردم میومد بدجوری ذهنم مشغول پگاه شده بود کیرم داشت میترکید از داغ عشقش؛مونده بودم چجوری بش بگم میخوامش دوسش دارم میخوام باش حال کنم کم کم تو دنیای مجازی باش دوس شدم رفتم تو فیس بوک باش دوس شدم شبا که هر دوتامون بیدار بودیم با هم چت میکردیم منم درمورد درسامون ازش میپرسیدم(میخواستم کم کم و نم نم بکنم توش دردش نیاد داشتم مقدمه چینی میکردم)بش اس میدادم چندتا پیام رومانتیک بفرست میخوام واسه دوس دخترم بفرستم اونم تا میتونست واسم پیام میفرستاد منم اون پیامارو دوباره واسه خودش میفرستادم تا باورش شه من دیگه ازش خوشم میاد همه چیز داشت کم کم درس میشد با هم دیگه میرفتیم دانشگاه و میومدیم بیشتر اینکه با پسرای دیگه وقتشو تلف کنه تو دانشگاه با من بود واسم تی شرت میخرید اون میگفت باید چی بپوشم یا نپوشم مدل موهام چجوری باشه و ….عصر پنج شنبه بود چندتا فیلم سکس به قول خودم (1+5)دانلود کرده بودم داشتم نگا میکردم حس کردم زیر نافم بد جوری میخاره موهام بزرگ شده بود سریع بلند شدم حولمو برداشتم رفتم حموم هرس(قطع شاخ و برگ اضافه درخت)کنم بعد یه دوش مفصل زیر آب گرم اومدم اتاق دیدم دخترخالم اونجاس تا منو دید گفت خجالت بکش امیر اینا چیه تو لپ تاپت منم بش گفتم تو یکی خجالت بکش که حریم خصوصی حالیت نمیشه در اتاقو بستمو بش گفتم هر موقه میخوای بیای تو اتاق من باید اجازه بگیری تا منم نگفتم نمیتونی بری بیرون از جات تکون نمیخوری اونم گفت باشه منم گفتم شاید من لخت بودم تو نباید سرتو بندازی پایین بیای تو،اتاق خودمه الانم دوس دارم لخت کنم؛پیرهنمو با عصبانیت و به سرعت در آوردم انداختم رو تختم پگاه داشت نیگام میکرد ومیخندید منم بهش گفتم چیه داری میخندی اونم گفت آخه خیلی با مزه ای منم هم رفتم نشستم رو تختم و به پگاه زل زدم اونم داشت منو نگا میکرد ولی خجالت میکشید و نگاشو ازم میدزدید بهش گفتم میدونی چیه پگاه من تورو خیلی دوس دارم تو این مدت هم که اذیتت میکردم و بهت میگفتم ازت متنفرم همش دروغ بود چون نمیتونستم بهت بگم دوست دارم غرورم بهم اجازه نمیداد همش بات تو لج بودم تو چی پگاه خواهش میکنم تو هم بگو که منو دوسم داری پگاه با عصبانیت (چون واقعا از من دلخور شده بود از کسش زده بود بالا به دهنش رسیده بود)گفت منم دوست داشتم و دوست دارم دیوونه بلند شد میخواست از اتاقم بره بیرون بش گفتم پگاه میتونم خواهش کنم بمونی میخوام بات حرف بزنم میخوای بری منو تنها بذاری اگه بری من میمیرم(واقعا دیوونش شده بودم)اونم اومد کنارم نشست همین جوری به هم زل زده بودیم و دل میدادیم و قلوه پس میگرفتیم بهم گفت خیلی دوست دارم حاضرم وسات فدا شم امیر منم حشرم زد بالا یه بوس آبدار ازش گرفتم سرشو گذاشت رو پاهام منم موهاشو نوازش میکردم کم کم دستمو جلوتر میبردم تا گونه هاش رسیدم دیدم هیچی نمیگه بش گفتم پگاه نمیخوای با هم دیگه حال کنیم و خوش بگذرونیم پگاه گفت نه آخه ،منم اعصابم خورد شد بش گفتم آخه که چی مگه نگفتی دوسم داری حاضری جونتو هم واسه من بدی حالا چی شد اونم سرشو از رو پاهام بلند کرد همینجوری فیس تو فیس داشتیم به هم دیگه نگا میکردیم منم با حالت منت وار و دردمندانه بش گفتم پگاه اونم قبول کرد شروع کردیم لب گرفتن منم سریع شلوارمو با شورتم در آوردم سرمو به نشانه اینکه تو هم لباساتو در بیار تکون دادم ولی یه ذره خجالت میکشید منم بهش گفتم شنیده بودم اسب حیوان نجیبی است ولی نه تا این حد و اندازه اونم یه خنده زد لباساشو در آورد(تو این مدت همش من الکی دنبال این دختر و اون دختر میرفتم که یه تار موی پگاه به کل وجودشون می ارزیدیار(کس)در خانه و ما دور جهان(شیراز)آب(بازم کس) در کوزه و ما تشنه لبان(تشنه کیران)میگردیم کیرم شده بود مث قحطی زدگان سومالی)بهش گفتم واسم ساک بزن گفت چی گفتم این بستنی چوبیو بکن تو دهنت لیس بزن اونم گفت نه دیدم نمیشه وزیاد تفره میره گفتم پس رو تختم دراز بکش من میخوام کستو بخورم اونم دهنشو شل کردی با یه حالت دهن کجی گفت باشه که منم دیوونه شدم حسابی مست شدم شروع کردم مث کس ندیده ها به لیس زدن دیدم آخ و اوخش داره بلند میشه گفتم کونده یواشتر مادرم میشنوه اونم از اون دخترشیطونا بود با صدای بلند آخ و اوخ میکرد یهو جیغ کشید گفتم الانه که مادرم بیاد ولی شانس آوردم مادرم متوجه نشد از رو تخت بلندش کردم گفتم حالا چی واسم ساک میزنی گفت باشه شروع کرد ساک زدن ولی زیاد وارد نبود معلوم بود تو کارش آماتور بود بش گفتم پگاه فکر کن آب نباته اون شیطونم گفت من آبنبات دوس ندارم گفتم اصلا فکر کن بستنی چوبیه اونم شروع کرد لیس زدن منم گفتم بسه بلندش کردم به پشت خوابوندمش رو تختم ما که یه عمر فیلم سکس دیده بودیم دستمو گذاشتم تو دهنش خیس شه اونم همینجوری انگشتامو میخورد دستمو از تو دهنش در آوردم گذاشتم در کونش یه کمه چرخوندم تا یه ذره کونش باز شد کیرمو بردم دم کونش ملتمسانه گفت امیر جون من داری یواش بکن درد داره منم یواش کردم تو کونش بعد دو سه فشار پدرم در اومده بود کیرم رفت تو کونش یواش یواش جلوعقب میکردم که آخ و اوخش بلند شد منم سرمو بردم جلوتر یه ذره خودمو خم کردم گردنشو میخردم پگاه هم حشرش زده بود بالا همش میگفت دوست دارم امیر دوست دارم امیر……منم همین جوری مث تردمیل سرعتمو بیشتر میکردم کیرمو از تو کونش در آوردم روشو برگردوندم طرف خودم پاهاشو دادم هوا کیرمو بردم طرف کسش میخواستم بکنم توش جلومو گرفت گفت میخوای کلا داغونم کنی منم بش گفتم بهت قول میدم پگاه تا آخر عمر با هم دیگه باشیم ولی لامصب خر نشد بعد کلی لاس زدن بام کنار اومد منم یه بوسه ازش گرفتم کیرمو بردم طرف کسش بدو که رفتیم بدبخت بار اولش بود میداد منم یواش یواش کیرمو کردم تو کسش بعد یه بازی رفت و برگشت دیدم کسش داره خون میاد یه دسمال برداشتم کسشو پاک کردم ولی باید ادامه میدادم تا کسش افتتاح بشه و واسه دورای بعد بتونه میزبان جام جهانی(جام جم(کیرم)) دوباره کردم توش با چندبار رفت وبرگشت سرعتمو زیادتر کردم اونم کم کم داشت خوشش میومد ولی درد هم داشت ولیکن پگاه ازاون دختر نازک گلابیا نبود نتونه دردشو تحمل کنه کششو داشت (اینگونه بود کیر من به وصال حق رسید و به مرحله قرب ورضوان الهی یا فنا فی کس رسید)آخ اوخش دوباره بلند شد منم همین جوری داشتم تلمبه میزدم دیدم یهو بدنش شل شد فهمیدم ارضا شده منم آبم داشت میومد کیرمو در آوردم آبمو ریختم رو تختمو خودمو انداختم رو پگاه و یه لب ازش گرفتم چند دقیقه تو بغل هم خوابیدیم پگاه بلند شد گفت میخوام برم حموم منم دستشو گرفتم کشیدمش طرف خودم گفتم بخواب بعدا با هم دیگه میریم حموم اون گفت اگه خاله بفهمه چی منم گفتم اون با من گوشیمو برداشتم زنگ زدم به مادرم بهش گفتم مادر من و پگاه عروسی یکی از دوستامون هستیم بعدا شاید ساعت یک دو بیایم خونه اونم گفت باشه منم پا شدم در اتاقمو قفل کردم اومدم کنار پگاه خوابیدم و با همدیگه بازی میکردیم تا ینکه خوابمون برد ساعتای 12شب بود بیدار شدم دیدم پگاه خوابه بیدارش کردم گفتم بریم حموم لباسامونو پوشیدیم رفتیم حموم در حمومو بستم لباسامون در وآوردیمو وبا کیر وکس همدیگه بازی میکردیم منم پشت پگاه رو کردم به خودم و شامپورو برداشتم مالیدم دم کونش کیرمو کردم تو کونش شروع کردم تلنبه زدن بش گفتم پگاه یادته تو کلاس گفتم تو تو همچین تو پرانتزم نیستی ولی الان تو پرانتزی درست تو پرانتز پاهای منی اونم یه خنده ای زد و منم داشتم تلمبه میزدم حس کردم آبم داره میاد کیرمو آوردم بیرون آب کمرم پمپاژ کرد رو پشتش روشو برگردوندم یه لب ازش گرفتم آب دوشو باز کرد آبش داغ بود بدجوری سوختیم پگاه گفت کونده سوختم ببندش بعد یه دوش اساسی همدیگرو خشک کردیم رفتیم بخوابیم لامپ اتاقو خاموش کردم میخواستم بخوابم دیدم یکی در میزنه میگه اجازه هست بیام تو منم گفتم بیا تو دیدم پگاه است گفتم دوباره چی میخوای گفت میخوام با تو بخوابم منم گفتم نمیشه مادرم میفهمه آبرومون میره دیدم زیاد منت میکشه منم گفتم باشه ولی تو سالن رو مبلا میخوابیم مادرم فکر کنه از بیرون اومدیم خسته بودیم خوابمون برده اونم گفت باشه رفتیم تو رفتیم تو سالن اون سرشو گذاشت رو پاهام منم تکه دام رو مبلا ازش پرسیدم پگاه واقعا منو دوسم داری اونم گفت آره مگه بم شک داری منم گفتم الان چی هنوز هم اون بچه قرتیارو دوس داری چندبا باهاشون سکس کردی گفت خجالت بکش نه اونارو دوس داشتم نه دوس دارم اینا همش جلوی تو بازی بود حسودیت بشه و من جلوی تو کم نیارم و با خودت نگی همش تو کف منه این اولین بارم بود سکس میکردم من فقط تورو دوس دارم منم بوسش کردم گفتم معذرت میخوام عزیزم بعد خوابمون برد همونجا خوابمون برده بود که مادرم اومد بیدارمون کرد ترسیدم خودمو زدم به خواب دیدم ا مادرم داره میخنده گفت بالاخره شما شیطونا با هم دیگه کنار اومدین من زنگ بزنم به خالت بش بگم اونم خوشحال میشه پگاه یه لبخند زد گفت پاشو امیر منم بلند شدم رفتم صورتمو شستم اومد صبحونه بخورم پگاه هم اومد کنارم نشست یه لیوان شیر ریخت واسم منم یه لبخند بش زدم شیرو ازش گرفت مادرم داشت نگامون میکرد و میخندید گفت شاید عروسی دیشب روتون تاثیر گذاشته منم به پگاه نگا کردمو خندیدیم مادرم هم با ما دوتا خندید از اون روز به بعد پگاه شده پاره تن من همدیگرو بدجوری دوس داریم بچه های کلاس هم بدجوری حسودیشون میشه عید نوروز پارسال هم پگاه زنگ زد به مامانش گفت من نمیتونم بیام خونه باید کمک پیش خالم باشم تنهاست و بعضی وقتا که دلمون واسه هم دیگه از درد فراق تنگ میشه مامانمو یه جورایی اغفال میکنیم میریم عشق بازی اگه پگاه بره خونه خالم اینا منم به مادرم میگم بلندشو بریم فسا خالم دلم واسه پگاه تنگ شده میریم اونجا بعد یه سلام با خالم میرم اتاق پگاه سورپریزش میکنم که منم اومدم و دنبال یه وقت مناسب میگردیم یه حالی به هم بدیم و ماهم دیگه خود کفا شدیم بعد کلی تحمل تحریم ها سال حمایت از کار وسرمایه ملیه باید از تولیدات خودمون حمایت کنیم بیایید از معدن خویشان بهره برداری کنیم به امید آنکه روزی ایران کیرستان شود و کسهای ملی شکوفا شوند دوستدار کسهای آپدیت شده ایرانی. سعید

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *