پری دریایی من

0 views
0%

سلام این اولین نوشته من تو این سبکه و خوشحال میشم بخونین و نظراتتون بگین کاملا هم خیالی هست …..چشمام و باز کردم پلاکام سنگینی می کرد و دوباره روی هم افتادرو تخت دس کشیدم برای لمس کردنش ولی چیزی نبود به سختی پلکام و باز کردم و نشستم رو تخت .نبود عادت داشتم وقتی بیدار میشدم بغلش بگیرم از وجودش لذت ببرم از اینکه دارمش عجیب بود که نیست پاشدم و دنبال شلوارک گشتم پوشیدمش و رفتم تو حمام همیشه بعد از اینکه بیدار میشد و خودش و برام لوس میکرد میرفت حموم بهش میگفتم پری دریایی چون به سختی صیدش کردم وقتی برای اولین بار دیدمش غرق چشم های درشت مثل شب سیاهش شدم که با مژه های بلند و خیسش داشت نگاهم میکرد تو یه باغ بود که از طرف یکی از دوستام دعوت شده بودم یه باغ سر سبز و رنگا رنگ که تمامش از گیاه پرشده بود و وسط درخت ها راهی برای عبور بود راهی که ادامش میدادی به یه حوض بزرگ میرسیدی که داخلش پر از جلبک بود اینو از رنگ آب میتونستی تشخیص بدی . کنارش پر بود از گلهای زیبا دور تا دور حوض سیمانی هایی بود برای پیک نیک بود و روبه رو یه خونه متوسط زمانی که دیدمش پاش پیچ خورده بود و داخل اون حوض افتاده بود محوش شده بودم برای یه لحظه مسیر قطره آبی که از کنار شقیقش تا چونش میرف و دنبال کردم و خیره لباش شدم وقتی که از آب اومد بیرون به خودم اومدم داشت میخندید در حد یه نگاه ساده نگاهم کرد و رفت و من به همون سادگی دلم باختم.نگاهم افتاد به حمومِ خالی نه اینجا هم نبود پس کجاس? اشپز خونه اتاق کارگاه نقاشی رو هم نگاه کردم نبود نگران شدم رفتم تو اتاق مشترکمون از رو عسلی گوشی بر داشتم که بهش زنگ بزنم که نگاهم به یه برگه سفید افتاد دست خط خودش بود .معما رو حل کن عزیزم تا به من برسی جواب معما هم یه جملس…. راستی تولدت هم مبارک مرد من ..با یه شکلک قلب آروم شدم و خندیدم از دس این دختر .خب پس وایسا تا بهت برسم پری دریایی .رفتم یه تیشرت پوشیدم و دستگاه چایی سازو زدم خب حالا معما چیه برگرو یه نگاه دیگ کردم پشتش هم یه نوشته بود چه طور ندیدماولین جایی که بهم ابراز علاقه کردم برو… اولین جا?بلند شدم و کلید خونه رو برداشتم رفتم سمت پارکینگ اپارتمان ته پارکینگ یه اتاق برای سرایدار بود که پر بود از وسایل های کهنه یادمه اولین بار شب بود باهم رفته بودیم یه رستوران خوب براش کادو خریده بودم یه جا کلیدی به شکل کلید قدیمی که جای تیغه هاش دوتا قلب بود و بالاش مینیاتور کاری شده بود پایان کلید با سلیقه و مهارت کنده کاری شده بود و کنار اون کلید یه زنجیر بهش وصل بود که یه تیر کوچیک داشت اون عاشق چیزای خاص و سبک قدیمی بود وقتی بهش دادم خیلی خوشحال شد بهش گفتم این کلید قلب منه مال تو گفتمواظب باشا اینو میدی به من دیگ پس نمیدمش گفتم دارو ندارم مال تو خندید منم خندیدم شام زود تموم شد و رفتم سمت خونم .اومده بود اینجا قبلا ولی برای چن دقیقه رسیدیم جلو در اپارتمان ریموت زدم و رفتم تو پیاده شد تا پارک کنم….پارک که کردم یهو جیغ زد اومد پشت من گفتم چیشده گف تو اون اتاق گربه هست خندیدم و دسمو انداختم پشت کمرشو اوردمش رو به روم گفتم نترس ارومن در حالی که داشت مثه بچه ها اخم میکرد و لباشو جمع میکرد گف سعی میکنم و من دلم غنج رفت واسه او لبای صورتی که موقع حرف زدن غنچشون کرده بود و حرف میزد سکوت بینمون بیشتر شد به خودم جرعت دادمو سرمو بردم جلو اروم و نرم لبشو بوسیدم خشکش زده بود بعد چند ثانیه یکم همراهیم کرد که اومدم عقب برای بار هزارم بهش گفتم دوست دارم پریه من و اونجا اولین باری بود که لب زد منم دوست دارم به خودم اومدم رفتم اونجا دیدم یه برگس میبینم که یادته کمتر اینم انتظار نمیره عزیزم یه قدم بهم نزدیک شدی اولین حرف اون جمله ح هستش و باز هم یه قلب من عاشق این دخترم اون مثل یه خورشید گرم بعد از یه طوفان سخت تو دریا بود .بیقرار شده بودم دوس داشتم هرچه زود تر بهش برسم پشت برگه رو نگاه کردم اولین هدیه ای که بهت دادمو نگاه کن راه اومده رو برگشتم اولین بار بهم یه کتاب داد کتابی که خودش برام توش کس و شعر نوشته بود یه کتاب با جلد چوبی که روش حک شده بود می نویسم از تو تا تن کاغذ من جان دارد کتاب و باز کردم برگ زدم حس کردم یه برگه زیادی اون بین بازش ک کردم یه برگه زرد رنگ لای صفحه ها بود تو را نفس می کشم حتی اگر اکسیژن نباشی با تو تا آن سر این دنیا می آیم حتی اگر پیاده باشی تو مرد دنیای منی حتی اگر کمر شکسته باشی مگه می شد دوسش نداشت مگه می شد عاشقش نشد خسته شده بودم میخواستمش پشت برگه رو نگاه کردم میدونم الان دوس داری پیشت باشم پس برای زودتر رسیدن ۲ تا حرف میگم آ…م تند بیا پیشم . اولین طرحی که ازم نیمه لخت کشیدی رو نگاه کن رفتم تو اتاق کارگاه اونجا رو پر کرده بودم از چهره و بدن اون رو به روی تابلو ایستادم ..تو ملحفه خودش رو پیچ داده بود موهای بلند و براق مشکیش دورش پخش بود ملحفه رو دستش و یکی از رون های پاش بود چشم هاشو بسته بود بدنش مثل یه سراب میموند نوک سینش از زیر اون پارچه هم کاملا واضح بود یکی دیگشون هم در معرض دید قوس کمرش تا رونای خوش فرمش آدم رو تو اون سراب غرق میکرد لبخند گوشه لبم بود با لذت نگاش میکردم اون روز برای اولین بار میخواستم فتحش کنم رو مبل بود آروم پیش میرفتم استرس داشت و من فقط قربون صدقش میرفتم که دوید تو اتاق رفتم دنبالش ایستاده بود کنار تخت نزدیکش شدم دستشو گرفتم و بوسیدم لبخند زد و من لبخندشو بوسیدم لباش مزه وانیل میداد لب پاینش و اروم میمکیدم وقتی باهام همیاری کرد سرعتمون بیشتر شد از لبش با بوسه به سمت گردنش رفتم دسمو تکیه گاه کمرش کردم و سفت گرفتمش سرشو به سمت عقب بردم بوسه های ریز میزدم گاهی میمکیدم کاملا رو دستام سست شده بود و وزنش رو دستام بود اروم رو تخت خوابوندمش دکمه های پیرهنشو باز کردم و همراه با سوتین درش اوردم و از گردن شروع به بوسه زدن کردم تا به سمت سینه هاش رفتم پایان بدنشو غرق بوسه کردم سینه هاشو میخوردم و اون ناله میکرد اومدم بالا و نگاش کردم چشمای مشکیش خمار شده بود و لباش نمیه باز بود لبشو گاز گرفت من بی طاقت شدم لبشو با خشونت بوسیدم اونم سعی میکرد جوابمو بده دکمه های پیرهنمو سریع داشت باز میکرد و از تنم درش اورد شونمو بوس کرد و من هم پیشونیشو دستم به سمت شلوارش رفت از روش بلند شدمو یا یه حرکت درش اوردم عادت نداشت شورت بپوشه با لذت نگاش میکردم و اون خجالت میکشید بین پاش نشستم سریع بلند شد که خوابوندمش گفتم میخوام مزت و بچشم پاهاشو از هم باز کردم و دستبو بین لبه هاش کشیدم خیس خیس بود گفتم واسه کی خیس کرده این هووم? و سرمو جلو بردم زبنمو رو لبه هاش کشیدم و مکیدم اه غلیظی گف من شروع کردم خوردن از بالا تا پایین لیس میزدم و زبونمو رو نقطه حساسش میگردوندم دستاش لای موهام بود و به کسش فشارم میداد ناله هاش بیشتر شده بود اوممم آهه خیلی خوبه امممم آههههه انقد این کارو ادامه دادم که با شدت زیادی آه کشید و جیغ زد نبض شو حس میکردم که تکون شدی خورد و بیحال شد رفتم کنارش کاملا بیحال بود اون لحظه رو تو ذهنم ثبتش کردم .به پایین عکس نگاه کردم ۲ تا برگه بود یکیش صورتی یکی هم نامفهوم صورتی رو نگاه کردمتو بهترین نقاش جهانی و اون دو کلمه بعدی ل…م سوپرایززدو سه بار خوندم حاملم یعنی حاملس اوه خدای من همون جا نشستم و از شوک قطره اشکی همراه با لبخند از چشمم چکید کنار برگه یه عکس بود عکس سونوگرافی قلبم تو دهنم بود با عشق نگاه اون تصویر غیر قابل فهم میکردم بلند شدم تندو سریع رفتم دنبال گوشیم زنگ زدم بهش بعد دوتا بوق گفت جانم گفتم عاشقتم به مولا کجایی بیام دنبالت گف لباس بپوش بیا خونه مریم ….مریم خواهرم بود با سریع ترین حالت ممکن آماده شدم اصن نمیدونستم دارم چیکار میکنم از شوق و ذوق نزدیک بود تصادف کنمرسیدم اونجا داخل ساختمون که شدم پری و با یه لباس ساده آبی اندامی که تا ساق پا میومد و سر شونه هاش لخت بود دیدم وسط ایستاده بود تو تاریکی سمتش رفتم و بغلش کردم بقیه مهمونا برامون دس میزدن و سوت میکشیدن تو گوشش گفتم تو همون پریی دریایی هستی که منو مجنون خودت کردی مرسی به خاطر این هدیه قشنگ نوشته مهتاب

Date: July 29, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *