آخرین سکس دانشجویی قبل ازدواج

0 views
0%

دوران دانشجویی برای هرکسی یه خاطراتی رو زنده میکنه. یکی یاد یه استاد خوب میفته. یکی خوابگاه و سختی و راحتی اش رو به یاد میاره. یکی مثل من همه ی اینارو به علاوه ی تجربه های باحالش با دخترا رو. تو یکی از دانشگاه های معتبر شمال کشور سال 90 مشغول گذروندن دوره ی کارشناسی بودم که شرایط پیش اومد و قصد کردم با دختری ازدواج کنم. تو دانشگاه چندبار تجربه سکس داشتم البته با دخترای زیادی دوست بودم. اما الان میخوام آخرین سکسم رو که شب قبل از عقدم بود رو تعریف کنم. با یکی از همکلاسی هام که اسمش مرجان بود مدت کمی بود که دوست شده بودم. البته مدتها بود به هم اس میدادیم ولی از اونجایی که یه مقدار خودم رو سنگین جلوه میدم دوست نداشتم زود وارد حرفای سکسی بشم به عبارتی میخواستم طرف خودش چراغ سبز نشون بده بعد شروع کنم. چندماه پیام میدادیم و شوخی میکردیم با هم و جوک میفرستادیم اما یه شب که احتمالا مرجان خیلی حشرش زده بود بالا چندتا اس ام اس سکسی فرستاد برام منم براش شکلک تعجب فرستادم. گفت چیه؟ گفتم تو هم؟ مگه بلدی؟ که گفت فک کردی املم؟ بعدش بود که منم شروع کردم چندتا جوک بی ادبی فرستادم براش . جوکها شد سوژمون که سر حرفای سکسی باز شد. موقع خداحافظی بوس فرستاد منم گفتم اووووف چه لبی. شکلک خنده فرستاد و گفت مثل اینکه حالت خرابه هااا؟ گفتم بدجور. شب بخیر گفتیم و خوابیدم. از اون به بعد به یه هفته هم نکشید که هرشب حرفا جدی تر می شد تا جایی که از قربون صدقه به سکس چت یا درواقع سکس پیام رسیدیم. یه شب که قرار بود پس فردای اون روز عقد کنم با خانم فعلیم دیدم مرجان پیام داده که فردا بریم بیرون. قبول کردم. فردای اون روز که شد دیدم با دوتا از دوستاش که میشناختمشون اومد . رفتیم و یه قلیون کشیدیم و یه پدالو سوار شدیم بعد یه کم خرت و پرت خریدن .گفتم چه خبره؟ گفت بریم خونه ندا اینا. شب شده بود رفتیم خونه دوستش و یه کم بگو و بخند و شوخی دوستاش رفتن که بخوابن. خونه شون دوخوابه بود. ما هم یه چنددقیقه نشستیم که مرجان گفت من خوابم میاد میرم بخوابم. منم پشت سرش راه افتادم رفتم تو اتاق به شوخی گفت بفرما داخل؟ منم گفتم تنهایی میترسم خندیدیم و بغلش کردم . لبا به هم چسبید. خوردم و خورد . لبامو با نهایت ولع میکشید تو دهنش. خیلی خوشم میومد. بعد خودش منو خوابوند شروع کرد از لاله ی گوشم لیس میزد تا زیر گردنم . انگار اون مرد بود و من زن. حسابی دیوونه ام کرد.بعد رفت پایین شروع کرد به ساک زدن.خیلی خوب میخورد. دندوناش اصلا اذیت نمیکرد.نزدیک بود آبم بیاد که انداختمش کنار افتادم روش. دوباره لباشو خوردم. بدون اینکه سوتینشو باز کنم دست کردم سینه هاشو کشیدم بیرون. کوچیک بودن ولی سفت و خوشبو بودن. من بوی بدن برام خیلی مهمه .خیلی خوشبو بود یه کم بو کشیدم بعد آروم زبونم دور قسمت قهوه ای سینه اش میچرخوندم چندبار که اینکارو تکرار کردم سرمو گرفت و گفت تورو خدا بخور. اینبار نوک سینه اشو خیلی آروم زبون زدم. صداش دراومده بود. کمرشو میچرخوند و بالا پایین میکرد که فهمیدم داغونه. اینبار چوچوله اشو زبون زدم که دیدم لرزید و ارضا شد. کسش حسابی خیس شده بود همین که اومدم دست بزنم به کسش گفت بردیا مواظب پرده ام باش که یهو یادم افتاد که این دختره و حالم گرفته شد. گفت ولی هواتو دارم. به شکم دراز کشید و گفت از عقب بذار منم از اونجایی که کیرم خیلی کلفته گفتم بیخیال. دیدم داره ناراحت میشه یه کم کرم گرفتم و مالیدم سوراخ کونش و یه کم وررفتم سر کیرمو که نزدیک کردم به سوراخش دیدم خودشو جمع کرد یه کم که فشار دادم دیدم تو نمیره ولی حسابی دردش گرفت یه کم دیگه وروفتم با سوراخش سرشو به زور کردم تو دیدم داره از حال میره یه کم همونجا مکث کردم دیدم خودش میگه بیشتر. اینبار یواش یواش بقیه اشو کردم تو و تلمبه زدن شروع شد. آروم آروم تلمبه زدم که بعد پنج دقیقه آبم اومد و همونجا خالی کردم و بعد با دستمال تمیز کردم. تا صبح تو بغل هم با هم لاس میزدیم و ور میرفتیم. صبح خداحافظی کردم ازش و رفتم دنبال سرنوشت خودم. واقعا هنوز هم به یاد اون روزها که میوفتم ناخودآگاه لبخند میزنم. نوشته Bardiayyyyy

Date: June 3, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *