آخر به بدبختی کردمش

0 views
0%

سلام. من محسن هستم 17 سال دارم . این خاطره ای که براتون میگم مربوط میشه به 1سال پیش.حالا هر کی دوس داره باور کنه هر کی هم دوس نداره باور نکنه.راستی اینم بگم که اسم دوس دخترم هم نگار هستش.یه روز گرم تابستونی بود که من حدود 6ماه با نگار دوس بودم .خیلی دوس داشتم بکنمش اخه نگار دختری باقد170 وزن60 سینه هاش 45 بود خیلی هم کون بود و من دوس داشتم تو ی فرصت مناسب بکنمش. خلاصه یه روز تو راهرو خونه باهاش قرار گذاشتم که ببینمش اونم قبول کرد اومدیم تو راهرو مشغول صحبت بودیم که بحث سکسرو پیش کشیدم . اولش قبول نکرد. ولی با التماس های من که خیلی تو کفش بودم رضایت داد که فقط خیلی کم بکنمش. خلاصه تو همون راهرو کشید پایین که بکنمش اد زد همسایمون از طبقی بالا داشت میومد پایین که من اون وری در رو نگارم اون وری.خلاصه بعد از این قضیه یه1هفته ای با من قهر بودتا راضیش کردم که دوباره با من دوس شه. اینم بگم که اپارتمان ما6 طبق ای هست.یه بار دیگه با هاش قرار گذاشتم که بکنمش که زد 2 تا از بچه ها از بالا داشتن میمدن پایین. دوباره همون اش همون کاسه . این دفعه با من 1 ماه قهر بود و اصلا نمیشد مسئله سکس رو پیش بکشی.خلا صه به هر بد بختی بود دوباره با هاش رفیق شدم. خلاصه زد و یکی از فامیل های ما تو شهر ستان مرد و مادر و پدرم مجبور شدن برن شهرستان به من هم خیلی اصرار کردن بیا ولی به هر بهانهای بود اون 2 روزی که نبودن موندم تو خونه. و بهترین فقط برای کردن نگار بودکه بهش زنگ زدم و گفتم نگار کسی خونمون نیست وتنهام واگه میشه یه 2 ساعت بیا پیشم تنها نباشم واونم به بهانه رفتن خونهی دوستش اومد پیش من. خلاصه بعد از این که اومد خونمون ساعتای 4 بود که بهد پذیرای کردن ازش خواستم که بره لباشاشو در بیاره. که اون رفت تو اتاق و وقتی اومد بیرون با یه شلوار تنگ ورزشی از این ادیداس ها که کون سفیدشو بیشتر نمایان میکرد ویه تاپ که سینه های خوشگلشو بزرگتر نشون میدا اومد نشست کنارم وبا هم تلویزون تماشاکردیم وبهش گفتم نگار جان اون گفت بله محسن گفتم میشه دست رو موهات بکشم اونم که شهوتش پیش من فوران کرده بود به من گفت پایان بدنم مال تو تا این رو که من شنیدم صورتم بردم نزدیک تر وازش یه لب گرفتم . اخ که چه لب هایی داش وقتی میخوردم تو این دنیا نبودم.بلندش کردم مو لباسشو در اوردم و شلوارشو اخ خدایی من چی میدیدم یه شورت سفید با سوتین سفید که با هم ست بود بهم گفت که شورتو سوتینشو با دندون درارم بیشرف یه چیزایی حالیش بود. انداختمش رو ی مبل و شروع کردم به خوردن سیته هاش اخ که چه سینه هایی داش . داد وهوار ش رفته بود بالا که بهش گفتم نگار جان ما اینجا ابرو داریم گفت که دیگه تحمل ندارمو کیر میخوام کیرتو بده بخورم. منم از خدا خواسته لباسامو دراوردم کیرم دادم بهش پدر سگ چه ساکی میزد انگار روزی 1 ساعت سوپر میدیده. خلاصه کیرمو خوردو منمم بعد به حالات سگی برش گردوندمو از کون گذاشتمش اولش نمیرفت تو رفتم یه کم کرم اوردممالیدم دم سوراخشو کیر خودم بعد اروم اروم کردم توش ویه دفهی تا اخر رفت توش یه جیغ بلند کشید وتلمبه زدم توش وکم کم جیغش به لذت تبدیل شد وتموم ابم و ریختم تو کونش. بعدش یه نیم ساعتی تو بقل هم خوابیدم وبعدش خواست که بره ازش تشکر کردمو تا الانم با هم دوستیم و عاشق هم وبا هم سکس های زیادی رو تجربه کردیم . امیدوارم خوشتون اومده باشه فقط فوش ندید چون واقعیت داشت.نوشته محسن

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *