اسم من س،الان 23سالمه،قضیه برمیگرده برای وقتی که 17سالم بود،با یه نگاه عاشق دختری شدم که بچه های محل همه دنبالش بودن14 سالش بود چشمهای سبز و صورت سبزه،خلاصه من تریپ رفاقت ریختم و با یکی دوهفته تلاش باهاش رفیق شدم اولش فقط با تلفن داداشش اس میداد حتی کوچکترین حرف سکسی هم نمیزد میگفت من اهلش نیستم و بدم میاد اگه اونجوری بخوای من نیستم خلاصه ماهم که عاشق آدمم که عاشق میشه خر خر میشه،من خیلی دوستش داشتم برای ازدواج هم میخواستمش وبخاطرش هرکاری میکردم،بعدازچندوقت تقریبا 6ماه دیدم کم کم داره سوء استفادهها شروع میشه و سر وگوشا میجنبه،براش یه گوشی خریدم با سیمکارت،میگفت بعلت گیردادن تو مدرسه گوشی نمیبرم،یه روز پیش دوستم بودم که یه دختر بهش زنگ زد گفتم کی بود گفتش دوست دخترم که گوشی گرفتم دیدم شماره ر هستش انگار دنیا رو سرم خراب شد،خلاصه چندوقت بیخیالش شدم دوباره اومد دوست شد و دوباره تکرار کرد کارشو و دوباره قهر،اینم بگم کل خانوادشم میدونستن من باهاش دوستم به غیر از برادراش وباباش،خلاصه سربازی من تموم شد و اونم دوباره اومد و گفت ببخشید غلط کردم و عاشقتم و….منم که دوستش داشتم قبول کردم،اینم بگم من وقتی با ر دوست بودم با هیچ اخدی دوستی نمیکردم،چندوقتی باهم دوست بودیم خوب هم بود حرف گوش میکرد بنظر من هرز نمیپرید تا اینکه یکی از دوستان اومد گفت با ر هنوز دوست هستی منم گفتم چطور گفت اگه واسه ازدواج میخوای بیخیالش شو گفت باسند میگم،یکی از دوستاشو صدا کرد و زنگ زد به ر اونم جواب داد با کلی خوش و بش مرده بهش گفت چطوری طوله سگ من دولت چطوره دولتو بخورم اونم قه قه میخندید،بعدازاین قضیه به کل بیخیاش شدم ختی رفتم نامزد کردم،چندوقت از نامزدیم گذشته بود که زنگ زد و گفت میخواهم باهات باشم من خیلی اشتباه کردم تو خیلی خوب بودی من خر بودم و….منم کفتم نامزدکردم گریه زاری کردش و گفت دروغ میگی و خواهش و التماس،منم که کلا بیخیالش شده بودم گفتم بزار ازش یه انتقام سکسی بگیرم،گفتم من نامزدیمو سر یه بخث علکی بهم میزنم اما چه تضمینی که تو دوباره خیانت نکنی،گفتم باید بیای خونمون و ازت لخت عکس بندازم خلاصه با کلی منو من قبول کرد،قرار شد صبح چهرشنبه بیاذ خونمون،صبح شد رفتم دنبالش سوار ماشین شد یه سلام و خواستش حرف بزنه گفتم بریم بقیش تو حونه،رسیدیم خونه چادرشو در آورد گفتم راحت باش شالشم در آورد موهای خرمایی رنگ داشتش یه آب میوه آوردم خوردیم گفتم پدر قراره لخت عکس بندازیما گفتش کار دیگه نکنیا گفتم نه،مانتشو درآورد گفتم یه کم برقص یه کم رقصید ازش فیلم گرفتم بهش اصلا نمیخورد چنین بچه کونی داشته باشه چنین سینه ای داشته باشه،خلاصه اومد نشست و شروع کردم به لخت کردش گفت خودم در میارم منم رفتم ازش عکس انداختم،اول تاپشو درآورد بعدش شلوارشو با سوتینی که زده بود سینه هاش داشت میترکید،گفتم زود باش بقیشم در بیار گفتش نه گفتم نه باید کلا لخت بشی،مجبور شد و سوتینشو در آورد بعدشم شورتشو درآورد سوتینشو که درآورد سینه هاش هیچ تغییری نکرد اصلا آویزون نشد سفت و گرد و سبزه همونجوری پریدم بغلش گفت قرارمون این نبودش گفتم آدم عشقشو بغل نمیکنه که هیچی نگفت،شروع کردم به بوسیدنش بعدش بوسیدن کم کم تبدیل شد به لیسیدن و خوردن لب و گردن و ماش یسنه های سفتش الان یاد اون سینه هاش می افتم آبم مباد،کونشم مثل سینه هاش سفت مثل دوتا توپ بود گرد گرد،خودمم سریع لخت شدم و همونجوری که بغلش بودم انداختمش روم و لای پاش گذاشتم کیرمو دیدم خودش داره تکون تکون میخوره،بعدش بهش گفتم برگرد گفتش نه و گفتم دیگه مال همیم دیگه خلاصه آروم شد و گفتش اگه میخوای بزاری تو کونم برو روغن زیتون بیار،پیش خودمم گفتم بله خانم خیلی وارد شده،گفتم روغن زیتون الان در دسترس نیست با آب دهن خیس خیسش کردم و آروم آروم فشار دادم تو کونش یه آخ بلند کشید و دستامو فشار داد و معلوم بود قبلن هم کیر خورده این کون ر خانم،خلاصه نم نم شروع کردم و تندش کردم به آخ و اوخ افتاد گفتش آبتو نریزی تو گفتم باشه ولی منو میگی با فشار پایان آبمو خالی کردم تو کونش و افتادم روش بعدش بلن شد لباساشو پوشید و رفت بعدشم گفتم برو گمشو پدر من نامزدمو بخاطر یه جنده لاشی طلاق نمیدم و ولش کردمنوشته س
0 views
Date: November 25, 2018