آرامش بعد از طوفان

0 views
0%

سلام عشقم سلام عزیزم کجایی رسیدی؟اره خونمدوش بگیر زودی بیا مامانت اینجا کار داشت وگرنه میموندم خونه دلم برات ی ریزه شدهمیام عزیزم ی ساعت دیگه اونجامباشه عشقم مواظب خودت باشتماس که قطع شد فقط به این فکر میکردم که چقدر دلتنگشم و اگه این مهمونی لعنتی نبود الان میتونستم تو بغلش باشم وااای خدا لعنت به این دوریا و جداییا کی بشه این یک ساعتم تموم بشه بیاد حداقل ببینمش هرجوری بود با کمک کردن به مادرشوهر خودمو سرگرم کردم تا گذر لحظه هارو حس نکنم بلخره این یک ساعت کذایی هم گذشت و نفسم از خوشی بالا نمیومد. وااای خدا بلخره زنگ در خورد و من رفتم پیشواز معشوق با اینکه ایفون بود ولی رفتم دم در و درو روش باز کردم وارد شدو درو پشت سر خودش بست حسمو نمیتونستم توصیف کنم اون لحظه چشام همه صورتشو میگشت جلو اومد و بوسه محکمی روی پیشونیم گذاشت و محکم و باخشونت به آغوشم کشید وووی دختر تو چرا هربار لاغر میشی انقد هم خوشحال بودم از اومدنش هم حالم گرفته بود که چرا نمیتونیم خونمون باشیم و درست و حسابی از خجالت هم دربیایماشک تو چشمام جمع شده بود منو گذاشت زمین و نگام کرد با سرخوشی خندید و اروم تو گوشم گفتناراحت نباش عشقم شب از خجالتت درمیام خندم گرفت که انقد راحت فهمید چم شده وااای خدای من بوسیدم گونه هاشو و اروم تو گوشش گفتم شرمنده ولی مث اینکه شب اینجا مهمونیم به انی چهره اش تغییر کرد و من که طاقت ناراحتیشو نداشتم ی گاز از چونش گرفتمو با خنده گفتم شوخی کردمو به سمت خونه دویدم ای جوجه نیم وجبی منو اذیت میکنی به حسابت میرسم امشبو پشت سرم به داخل خونه اومد و دورش شلوغ شد و همه برای سلام و احوال پرسی دورشو گرفتن و من هم وسایلشو بردم تو اتاق مجردیاش و میخواستم لباسمو برای اومدن مهمونا عوض کنم چند دقیقه ای نگذشته بود که اومد داخل اتاق و منم فقط لباس زیر تنم بود و داشتم ی بلوز میپوشیدم برگشتم طرفش از پشت چسبید بهم و بلوزمو همون نیمه راه دراورد و سرشو فرو برد تو موهام و گردنم و گردنمو بوسید؛ به انی همه بدنم داغ شده بود -نکن ی وخ یکی میاد -هیچ کی نمیاد در قفله و دوباره گردنمو محکم مکید و سینه هانمو اینبار چنگ زد -نکن دیوونه -هنوز که نکردم عشقم و اینبار شکممو و سینه هامو چنگ زد و درعین حال گردنمو میخورد داشتم دیوونه میشدم نفسم کند شده بود دست خودم نبود پشتمو میمالیدم بهش و برجستگی التشو حس میکردمدستشو برد توی شرتم اووووووف چی شدهههههچقد خیسه کسش و با بلدی فوق العاده اش منو به جنون کشوند تموم تنم میلرزید و جیغامو با گاز گرفتن بازوش کنترل میکردم و ی حس فوق العاده بعد پایان این دو هفته ایی که نبود و من از بی حالی نمیتونستم روی پا بایستم و هردو روی زمین دراز شدیم و خودمو بهش چسبیدم صدای مامانش از اون خلسه فوق العاده بیرونمون اورد و تو گوشم گفت-بقیش بمونه برا شب نفسی بلند شد و دستامو کشید و منو بلند کرد _بپوش لباستو باهم بریم بیرون و پایان مدتی که لباس میپوشیدم روی تختش دراز بود و منو نگاه میکرد و من تو دلم قربون صدقه اش میرفتم و خلاصه مهمونی به خوبی و خوشی تموم شد ورفتیم خونه و من فوری رفتم توی اتاق و ست جدیدی که خریده بودمو پوشیدم و روش لباس خوابشونو تنم کردم و منتظر شدم تا از حموم بیاد،موهامو میخواستم ببافم ک دستو و پا گیر نباشه که صداش اومدنباف موهاتواومدی بلخره وارد اتاق شد و حولشو انداخت روی زمین و با لذت به تنم خیره شد بهم چسبیدیمو و فقط ثانیه اول بود که همه چی اروم بود و بعد با همه زورش سینه هامو فشار میداد و لبامو مک میزد و به سمت تخت میرفتیم و افتادیم روی تخت و از خدا خواسته شرتمو با وحشی بازی کند و ضربه اولو زد و تو گوشم گفت فک کردی چی دلبری میکنی بی جواب میمونه؟؟و من بجاش چنگ مینداختم به تنش و با وحشی بازیاش جون میکندم و از لذت در حال دیوونه شدن بودم زیاد طول نکشید که هردومون ارضا شده و از خستگی در حال بیهوش شدن و به هم گره خورده رو تخت خوابمون برد وقتی بیدار شدم که هوا هنوز گرگ ومیش بود رفتم دستشویی و برگشتم دوباره خودمو جا کردم تو بغلش-میگم دختر تو خواب نداری؟انقد وول نخور دلم ضعف رفت واسه صدای خش دارش به به اول صبحتون بخیر حاج اقا چشاتو باز نمیکنی ببینیمتخنده با نمکی کرد و منم تو بغلش چرخیدم و پشت بهش خوابیدم موهامو پشت گوشم زد و پشت گردنمو بوسید و دستشو روی سینه هامو تا شکمم کشید و بازی داد نفسام بازیشون گرفته بود قلبم تندتر میزد و زمزمه هاش داشت دیوونم میکرد دیشب خوب بود عشقم؟خوشت اومد من که میمیرم واسه تو و تن نازت و دستاش روی باسنم چرخ میخورد و شق شدنش کاملا حس میکردم لاله گوشمو گاز گرفت و مکید و دستش نشست رو سینه ام و یهویی وحشی شد گازم میگرفت میبوسید میخورد چنگ میزد لبامو سینه هامو باسنمو کمرمو دیوونه ام میکرد و منم خودمو بهش سپرده بودم میدونستم کبود میشم ولی میخواستمش و منم میخوردمش و چنگش میزدم و حریص و تشنه و عاشق ارامش بعد این طوفاننوشته عاشق

Date: June 10, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *