خب،داستان از اونجا شروع میشه که ما توشهرک غرب زندگی میکردیم البته الآنم همون طرفا زنگی میکنیم.خونمون آپارتمانی بود و چون تازه ساخت بود هنوز کامل خونه ها پر نشده بودند.از 16 واحد بجز ما 6 خانواده دیگه زندگی میکردند که یک هفته بعد از ما یه خانواده دیگه هم اثاث آوردند.راستی از خودم نگفتم،اسمم آرین هست تک فرزندم و 17 سالمه (سوم دبیرستانریاضی) و قدم 183. یه خانواده معمولی و متوسط داریم وشغل پدرم هم آزاده.اون خانواده هم که تازه اومده بودند دو تا دختر داشتند که تقریبا با من همسن بودند. مرده مهندس بود و زنه هم با خود شوهره کار میکرد.بعد از اون تابستون هم دیگه اومده بود و خانواده ها تک و توک غروبها میومدند پایین برای هواخوری و….دیگه منم با برو بچ اونجا اخت شدم و کارمون شده بود بدمینتون بازی یا کلاس و …در ضمن از این دو خواهر براتون بگم که دیگه دوستام (زیدام) بودند، یکیشون اسمش صبا و18 ساله (چهارم دبیرستانپیش دانشگاهی) و اون یکی سونیا و 21 ساله که اون دانشجو پزشکی بود.این دو هوری یکیشون قدش 172 واون یکی 178 بود. یه روز تو خونه پای کامپیوتر داشتم با صبا چت میکردم که مادرم اومد تو اتاقم و گفت که یکی از اقوام دورمون که من فقط یه بار چند سال پیش دیدهبودم فوت کرده و باید بریم شمال، منم از خدا خواسته بهونه فاینال کلاس زبانمو آوردم که نمیام. شب شد اونا رفتن دنبال داییم و زنداییم که باهم برن روستامون (تو شمال) برای ختم.(تا سوم)فرداش صبح که بیدار شدم ساعت 510 بود خودمو مرتب کردمو یه پیام دادم به صبا که کجایی؟ اونم جواب داد که رفتیم لواسان برای تعطیلات و تا هفته دیگه نیستیم ولی خواهرم (سونیا) برای کلاس شناش فردا باید بیاد.من گفنم خب توهم بیا؟ گفت آخه چه بهونه ای بیارم؟گفتم بگو که آبجیت تنهاست و از اینجور چرت و پرتها دیگه. اونم قبول کرد و فردای اون روز دیدم ساعت 11 رسیدن خونه.صبر کردم تا خواهرش ساعت 5 تا 7 بره کلاس بعد یه پیام دادم به صبا که یه لباس قشنگ (سکسی) بپوش و بیا.اونم مطلبو گرفت و یه ربع بعد دیدم زگمون صدا خورد.رفتم جلو در تعارف کردم که بیاد تو اما چادر تنش بود تا درو بستم وسلام و احوال پرسی چادرشو ول کرد یهو سرجام میخکوب شدم.عجب چیزی بود یه شرت تاپ صورتی با اون موهای بلوندش چه چیزی ساخته بود.بعد اومد جلوم هم دیگرو بغل کردیم و یه لب اساسی و طولانی از هم گرفتیم که بهترین ساعات عمرم بود.بعدش گفتم بیا بریم رو مبل که اول من نشستم بعد اون از روبرو نشست رو طوری که سینه هاش جلئ صورتم بود و کسش رو کیرم بود.انصافا سینه هاش خیلی خوش فرم بود.شروع کردیم به ور رفتن با هم و لب دادن.انقدر شیرین بود لباش که دوست نداشتم ولش کنم. بعد از اون خوابوندمش رو مبل و دستمو بردم رو شرتش و کس و کونشو می مالیدم و اونم دستاش دور گردنم بود و لبامو میخورد.یخورده که با بدن لطیفش ور رفتم گفتم چطوره بریم تو اتاق خواب مادرم اینا اونم که حشرش زده بود بالا گفت زودباش پس فقط میخوام ارضام کنی.منم بغلش کردمو گذاشتمش رو تخت و گفتم برام ساک بزن.اونم با اکراه قبول کرد و شلوار و شرتمو داد پایین و یخورده با دستاش با کیرم ور رفت و بعد گذاشت دهنش و هی عقب و جلو کرد.برام جالب بود که تو اولین سکسش انقدر حرفه ای مثل تو فیلما ساک میزد.منم سرشو گرفتم تو دستمو با موهاش بازی میکردم. بعد چند دقیه بهش گفتم آبم داره میاد چکار کنم که گفت نمیدونم، منم تا بیام تصمیم بگیرم پایان آبم یهو پاچید تو صورت و دهنش که یه داد بلند سرم زد و منم معذرت خواستم و پارچه آوردم تا خودشو پاک کنه.بعد از اون بهش گفتم حالا نوبت منه که برات بخورم گفت زود باش دیگه آرین.منم رفتم روش تا از صورتش و لبش و گوشش بوس کنم و همینجوری هی بیام پایین تر.به گردنش که رسیدم یه آهی کشید که نزدیک بود دوباره آبم بیاد.بعد تاپ و کرستشو درآوردم و صورتمو بردم بین پستوناش هی بازیشون دادم.نوک سینه هاشو میخوردم و یه گاز کوچک از نوکشون میگرفتم که با دستاش سرمو فشار میداد به پستوناش و بلند آه ه ه ه ه ه، میکشید.پایین تر بین پاهاش که رسیدم با دهنم شورتشو کندم که خیلی حال کرد.پاهاشو از هم باز کردمو انگشتمو لای چاک کسش که عین هلو سرخ و صورتی بود عقب و جلو کردم.یهو سرمو با دستاش گرفت و گفت پس چرا نمیخوری برام بعد سریع برد طرف کسش و فشار داد.منم با ولع پایان براش لیس میزدم و میخوردم کسشو که از داد و آه کشیدناش معلوم بود که چه حالی میکنه.فقط حیف که پرده داشت و نمیتونستم بکنم تو کسش.بگذریم،بعد از خوردن اون کس نرم و خوشبو بهش گفتم که اجازه هست تا از پشت بزارمت خانوم خانوما که ممانعت کرد و به هیچ صراطی هم مستقیم نبود اما گفت بیار بذار لای پستونام.گفتم پس بلند شو و کیرمو با دستاش گرفت و حالا که شارژ شده بود، یه بوس ناز از سر کیرم کرد و گفت فقط مال خودمی.بعد گذاشت کیرمو گذاشت لای سینه هاش و هی عقب و جلو میکرد. منم با لباش و موهاش ور میرفتم.چند دقیقه که گذشت گفتم آبم دوباره داره میاد که گفت بریز دهنم. منم از خدا خواسته با قدرت پایان ریختم تو دهنشو و بعد جفتمون از فرط بیحالی افتادیم رو تخت.بعد همدیگرو بغل کردیم و غرق بوسه و لب شدیم بعد یه نازش کردمو گفتم خیلی دوستت دارم.اونم گفت منم همینطور و دوباره همو بغل کردیمو از هم لب جانانه گرفتیم و یک ربعی همدیگرو مالیدیم و حرفای سکسی و تحریک کننده (عاشقانه) زدیم.بعدش بلند شدیمو اونم یه بوسم کرد و رفت خونشون.منم اتاقو مرتب کردمو رفتم حموم یه دوش گرفتم منتظر یه اتفاق دیگه با این دو خواهر شدم.ادامه دارد…
0 views
Date: November 25, 2018