سلام به همه دوستان عزیز من یاشار هستم و برا اولین بار هست که داستان مینویسم امیدوارم خوشتون بیاد این داستان 100 واقعی هست و سعی میکنم همرو مو به مو بگم خوب من 25 سال سن دارم قدم 175 و وزنم 75 از نظر چهره جذاب هستم و به گفته بسیاری از دوستان شباهت خاصی به آتیلا پسر ناصر خان حجازی دارم خوب بریم سر اصل مطلب که آغاز دوران سکسی من با خانم دایی النازم شدمن از بچگی علاقه خاصی به خانم داییم داشتم همیشه دوست داشتم ببوسمش اما هیچ وقت فکر نمیکردم که 1 روز بکنمش داستان ما از اونجا شروع شد که ماه رمضون سال 90 کل خاندان پدریم خونه ما برا افطار جمع شدن بعد از خوردن افطار این الناز خانم ما گفت که یکم حالش بده میره یکم استراحت کنه بعد از من اجازه گرفت که تو اتاق من رو تختم دراز بکشه منم که از خدام بود اون کون بزرگ خوش فرم رو تخت من قلت بخوره با کمال میل قبول کردم الناز رفت دراز کشید درم بست تا این که بعد از 30 دقیقه گوشیم زنگ زد که رفتم از اتاقم گوشی رو بردارم دیدم خانم دایی ناز من پشتش به اتاق بود رو تختی از روش رفته کنار اون کون نازش قشنگ قنبل شده بود سمت من خلاصه فکر کردن الناز رفت تو مخم البته نا گفته نماند که بعد از دیدن اون صحنه 1 دستی هم آروم به کونش زدم به هوا این که می خوام رو تختی روش بکشم خلاصه اون شب تموم شد اما اس ام اس دادن های من به الناز جونم بیشتر شد البته اینم بگم که الناز منو خیلی دوست داشت با من خیلی راحت بود بعدا خودش گفت که خیلی دوست داشته با من سکس داشته باشه خلاصه اس ام اس دادنا بیشتر شد تا این که جک های سکسی براش فرستادم دیدم اونم چند تا جک سکسی فرستاد فهمیدم که چراغ سبز نشون داده دیگه رابطمون خیلی نزدیک شده بود بهم و من فهمیده بودم که اصلا از زندگی با داییم راضی نیست و فقط بخاطره 2 تا دختره کوچیکش هست که با داییم زندگی میکنه اما جلو فامیل 1 طور رفتار میکرد که همه چیز خوبه حتی 1 شب گفت که شاید ماهی 1 بار هم سکس ندارن بهش گفتم نیاز نداری اونوقت گفت چرا اما کاریش نمیشه کرد بخدا اون لحظه دلم براش خیلی سوخت چون واقعا دوستش داشتم گفتم من میتونم کمکت کنم خندید گفت تو برادر زاده مردم هستی بعدا چطور تو صورتت نگاه کنم بهش گفتم فکر کن یه آدم غریبه هستم که بهش اعتماد داری خلاصه مخشو زدم تا قبول کرد تا این که خانواده من رفتن سفر و من بخاطر این که مرخصی نداشتم تهران موندم به الناز جونم اس ام اس دادم که تا 4 روز تنها هستم 1 روز بیا پیشم و قبول کرد که فردا از 8 صبح میام به عموتم میگم که وقت دکتر دارم بعد خونه یکی از دوستانم هستم خلاصه اون روز من کلی به به خودم رسیدم تا 1 سکس رویائی براش پیاده کنم تا این که روز موعود فرا رسید راس ساعت 8 صبح الناز جون اومد حالا این خانم دایی الناز من 34 سال سن داره قدش 165 وزنش 65 سایز سینه 85 و 1 بچه کونی داره که هر مردی آرزوی کردنش داره خلاصه بعد از این که از در وارد شد برا اولین بار بغلش کردم و لباشو بوسیدم رفتیم رو مبل نشستیم و بعد از یک پذیرایی مفصل نشستم بغل دستش آروم گرفتمش بغلم تو چشماش خیره شدم دیگه خیره شدن همانا قفل شدن لبامون به هم همانا بعد از 10 دقیقه لب خوردن بغلش کردم بردمش رو تخت آروم لباشو میخوردم با ا دستم هم کسش از رو لباس میمالیدم الناز چشماشو بسته بود و فقط داشت لذت میبرد بعد خیلی آروم تاپش از تنش در آوردم وای بهترین صحنه عمرم دیدم 2تا سینه عین هلو سفید خوشگل تو یه سوتین مشکی که واقعا جذاب ترش میکرد پنهون شده بود خیلی آروم سوتینش باز کردم شروع کردم به خوردن سینه هاش الناز واقعا داشت لذت میبرد سرم فشار می داد به سینش آروم میگفت بخور بخور همشو بکن تو دهنت البته ناگفته نماند که دستم بیکار نبود داشتم کسش میمالیدم که کاملا مشخص بود حسابی تحریک شده خیس خیس بود بعد از این که حسابی سینش رو خوردم آروم بازبونم از رو سینش اومدم پائین تا به اطراف نافش رسیدم با زبونم افتادم به جونه نافش حسابی براش خوردم که دیگه آه نالش سر به فلک رسیده بود از روش بلند شدم اومدم سراغ لباش حسابی لباش براش خوردم زبونم با زبونش بازی میکرد واقعا هر جفتمون حشری شده بودیم الناز من عین یه بره که یه گرگ گرسنه روش باشه شده بود نفساش به شمارش افتاده بود کیرم رو که دیگه مثل سنگ شده بود از رو شلوار گرفت با یه حالت شهوت ناکی که خیلی سعی خودم کردم آبم نیاد التماس میکرد کیر میخوام کس تنگم کیر میخواد منم دیگه دیوونه شده بودم شلوار و شرتش از با هم از پاش در آوردم واییییییییییییی یه کس بدون مو مثل کس دختر 18 ساله انگار نه انگار گه 34 سال سن داشته باشه این خانم دایی من یه کس کوچولو با لبه های صورتی که واقعا حیفت میاد بکنیش فقط جون میده برا لیس زدن اول یه لیس محکم روش کشیدم تا آبش که حسابی کسش خیس کرده بود رو بخورم بعد کسش رو باز کردم چوچولش رو براش با نوک زبونم لیس زدم دیگه الناز از خود بی خود شده بود ناله هاش به جیغ تبدیل شده بود یک آن سرم بین پاهاش فشار داد یه نله بلند کشید بعد بی حس شد فهمیدم ارضا شده سرم بزور از لای پاش جدا کردم صورتم خیس خیس شده بود دوباره رفتم رو لباش حسابی لباش رو خوردم الناز گفت حالا نوبته منه منو خوابوند رو تخت شلوارم از پام در آورد شروع کرد برام خوردن واییییییییییی فقط پسرا میفهمن که چه حالی میده یه خانم براشون حرفه ای ساک بزنه تو عرش خدا بودم زبونش از خایه هام میکشید بالا تا سر کیرم دیگه داشتم ارضا میشدم که دستشو گرفتم گفتم بسته قنبل کن میخوام بکنمت انگار که منتظر حرف من باشه سریع برگشت قنبل کرد منم آروم کیرم فرستادم تو کس تنگش واقعا تنگ بود معلوم بود مدت ها هست که سکس نداشته دوباره الناز تحریک شده بود آه نالش بلند شده بود منم با آه نالش بیشتر تحریک شده بودم سریع تر تلنبه میزدم دوباره آه و نالش به جبغ تبدیل شده بود که یه ناله بلند کشید ارضا شد منم با آبی که از کسش یه کیرم رسیده بود ارضا شدم همه آبم تو کسش خالی کردم آخه الناز لوله هاش بسته بعد همونطوری تو بغل هم 2 ساعت خوابیدیم بعد من با نوازش الناز از خواب بیدار شدم الناز منو تو بغلش گرفت آروم در گوشم گفت بهترین سکس زندگیم بود منم ازش قول گرفتم بعد از ناهار از کون بکنمش که اونم قبول کرد اما گفت تا حالا به عموت هم از کون ندادم اما به تو که عشقمی میدمخوب دوستان این تازه اول سکس من با خانم دایی النازم بود حالا هرکس دوست داره بگه تا براش ماجرای کردنش از کون نازش بگم که شباهت فوق العاده ای به کون جنیفر دارهاین داستان کاملا حقیقت داشت خواهشا فحش ندید حتی اگه از نحوه نوشتن راضی نبودید
0 views
Date: November 25, 2018