سلام خدمت بچه های سایت داستان سکسی و شهوتی ایران زمینخاطره ای که میخوام بگم صد ابته خاطره نیس و واقعیت و من تو کیر رفتم نمیخوام شما ها تو کیر برید خوب از خودم بگم 22سالمه از اصفهون با 189قد 120کیلو وزن و از وقتی خدمتم تموم شد (3،4ماهه تموم شده) باشگاه میرمخوب ماجرا از این قرارس که حدودا برج 18،19بهمن بود (96)که رفیقم اشکان زنگ زد گفت ک امشب 3تا جنده لاشی هستن میای باغ ما بکنیم اول گفتم ن چون پول نداشتم ولی بعد به کس کشی پولا جور کردم و بهم گفت میتونی یکی دیگه هم بگی بیاد منم با کلی فشار به مغز محمد پسر عامو ما گفتم ان هم بچه پولدار و تو چشاش بود و قبول کرد اقا سرتونا درد نیارن ساعت هفت شب بود که من و محمد و اشکان رفتیم برا طرف باغ اونا هم امدن که تا وقتی دیدیمشون سه تا بودن رفتیم تو باغ بساط عرق و اینا هم بود و از قبل مزه خریده بودیم اول نشستیم به عرق خوری و سیگار و کس کس و شعر دیگه نزدیکا ساعت نه بود اشکان با مرجان رفتن تو اتاق (مرجان 28،29ساله میخورد با هیکل عالی میشه گفت همه چی مرتب و موهایه بلوند) اقا ی نیم ساعت بعد امدن بعد از کلی کس و کس و شعر شوخی نوبت منه خاک بر سر شد من با (مژگان 30،32ساله رفتیم داخل اتاق از مشخصات مژگان بگم قد 170وزن هم110کیلویی بود ولی خوشکل بوذ خداهیی) اقا رفتیم داخل اتاق که من فوری لخت شدم و نوبت مژگان شد اول ی ماچ از ان صورتش کردم و گفتم خودم لباساتا در میارم اول تی شرتشا در اوردم بعد شلوارشا و شرتشا و گفت کافیه من قبول نکردم و سوتين هم در اوردم و افتادم به سینه هایه گندش ی ده دقیقه ای رو هم وول میخوردیم و از بس جفت شهوتی بودیم من ی کم پشت کمرشا چنگ زدم و ان ه م یکم رو سینه ها منا بعد با مژگان گفتم میزاری کستا بوخورم اول قبول نکرد ولی بعدش راضی شد منم که بار اولم بود کسا از نزدیک میدیدم افتادم به جونه کسش حالا بوخور کی نخور ان قدر از ان کسش اب امد که حالم داشت به هم میخورد گفت بسه دیگه بکن توش منم کیرا با تموم قدرت هول دادم تو کسش ی ده دقیقه ای تقه میزدم که دیدم دارم ارضاع میشم زود کاندوما کشیدم رو کیرم و این دفعه سگی کردم ی چند دقیقه ای هم به این منوال گذشت که دیدم فایده نداره کاندوما در اوردم کیرما گذاشتم لایه سینه هاش ان قدر گنده بود این سینه ها که حد و حساب نداشت باز هم کارا من نشد و دوباره سگی میکردم خوب کسی بود ولی چاق بود اخر بار جنده لاشی عوضی دید من ارضا نمیشم بلند شد بره که گفت میرم با مرجان میگم بیاد اقا زد از اتاق بیرون و زد زیر گریه زاری مرجان نیومد هیچ ی مشت بد و بیراه به من گفت و منم نمیتونستم چیزی بگم چون ی کم بدنش کبود شده بود منم خدایی گاییده بودمش از همه جناح کردم و نشد ساک زد جق زد ولی نشد ی کمی هم به خاطر عرقا بود کمرما صفت کرده بود اقا ما 100تومتا دادیم با ی اوقات سگی و کیری امدم و با خودم عهد بستم کس چاق نکنم چون خیلی تخمیهبا تشکر از سایت سایت داستان سکسی ????????????****نوشته aliressafmf
0 views
Date: April 8, 2020