15سال داشتم پدر ومامنم ازهم جدا شدن مادر خوش فرمی داشتم خیلی جون ترازسنش نشون می داد خیلی هم زود خاستگار پیداکرد ولی چون من باهاش زندگی میکردم احمد اقا یه پسر بزرگتر ازمن داشت که اواخر خدمت سربازیش قبول نمیکرد احمد اسم خواستگار مادرمه پس ازچند ماه بروبیا مادرم قبول کرد ولی شرط گذاشت که پسرش نباید با ما زندگی کنه اونم بعداز یه مدت کوتاه بعدازخدمت دامادش کرد ازدستش راحت شد شد بابای من روزای اول از احمد اقا خجات میکشیدم جلوش با حجاب بودم ولی کمکم راحت تر شدم اونم منظوری روی من نداشت دوسال گذشت که مادرم در اثر تصادف درحال رد شدن از خیابون در گذشت احمد اقا مادرم روخیلی دوست داشت براش خیلی سخت بود شبها تو اتاق خوابشون نمیخوابد رو اورده بود به مشروب وسایل خونه رومیشکست منمیه روز به خالم جریانو گفتم اونم گفت درست نیست تو دیگه اونجا زندگی کنی قرار شد با پدرم تماس بگیره که بیاد منو ببره ولی دوباره که تماس گرفت پدرم چون با یه خانم دیگه ازدواج کرده بود زنشم به هیچ عنوان حاضر به قبول من نشده بود فهمیدم جای بجز خونه احمد اقا ندارم دوماهی گذشت احمد اقا اروم شده بود با من هم مهربونی میکرد هیچ کم بودی هم برام نمیذاشت منم بعداز مدرس غذادرست میکرد وکارهای خونه رو مثل مادرم انجام میدادم بعضی شبا احمد اقادیر میومد خونه ومست هم بود مینشست روی مبل تاصبح تلویزیون میدید منم دورش نمرفتم میرفتم اتاقم میخوابیدم پنج ماهی گذشت نیمه شب از خواب بیدار شدم برم دست شوی از اتاقم اومدم بیرون دیدم تلوزیون روشنه ولی کسی نیست رفتم ترف اتاق احمد اقا یه صدای شنیدم رفتم جلوتر گوشم گذاشتم روی در خشکم زد صدای اخ اوخ احمد اقا در حال کردن یه خانم بو د خیلی ناراحت شدم نمیدونستم چکار باید بکنم یه گوشه قایم شدم تا بیان بیرون میخواستم ببینم زنه کیه یک ساعتی طول کشید اومدن دوتای توی راهرو زنه نه خوشکل بود نه خوش هیکل یه جنده لاشی پولی بود که کل کیسه احمد اقا رو خالی کردو رفت تازه راضی هم نبود اون شب گذشت 18 ساله شدم احمد اقا چند شبی در ماه این برنامه رو داشت تا این که یشب متوجه شدم دوباره دار با یکی قرار اخرشب میذاره پیش خودم گفتم امشب بهش ضد حال میزنم نشستم کنارش تلوزیون نگاه کردم بد جوری مست بود گفت دیر وقته نمیخوای بخوابی گفتم فردا که جمعه است هسابی میخوابم کلافه شده بود تلفونشم تند تند زنگ میخورد پچ پچ میکرد بعدشم خاموشش کرد فهمیدم ضد حالو خورده رفت توی اتاقش منم شروع کردم شبک عوض کردن با ماهواره ساعت دو شب فکر میکردم خوابیده رفتم روی شبکه های سکسی داشتم دید میزدم دستم رفت روی سینم میمالوندم نفهمیدم کی اومده پشت سرم حسابی بادیدن فیلم من شوتی شدبود اومد کنارم نشست اومدم بلند شم دستمو گرف کشید طرف خودش نمی دونستم چی بگم یا چکار کنم بدون مقدمه شرو کرد گردنمو خوردن چند بار اومدم خودمو بکشم کنار نتونستم محکم منوگرفته بود تو بغلش ترسیده بودم گریه زاری شدم اخه تا اون موقه سکس نداشتم اونم گوشش به این حرفا بدهکار نبو به زور لباسامو در اورد شرو کرد سینه هامومکیدن هیکل گندشو انداخته بود روم لباساشو دراورد چشمم به کیرش که افتاد دیگه فهمیدم چه گوهی خوردم یه مرد درشت هیکل مست شهوتی کیر گنده راست کرده بود راه فراری نبود شر تم رو در اورد شرو کرد کسم رو لیس زدن یه جورم شد چشمامو بستم مقاومتی نکردم دیگه گریه زاری نمیکردم کیرشو گذاشت روی لبام گفت بخور وقتی دید نمیخورم فکم روبادست گرفت دهنممو باز کرد به زور کیر گندشو کرد تو دهنم پرشده بود به سختی نفس میکشیدم شرو کرد به جلو عقب کردن خودش دیگه داشتم میمردم کیرشواز دهنم کشید گذاشت لای پام شرو کرد مالوندن روی کسم کسم با اینکه ترسیده بودم خیس شده بود داشتم پیش خودم فکر میکردم که همین جوری ابش میاد ولم میکنه که بلدم کرد منو مثل یه بچه گرفت تو بغلش برد تو اتاق خوابش گذاشت روی تختی که کلی مادرم رو روش کرده بود تازه فهمیدم اولشه سینهای کوچیکم رو شرو کرد به خوردن با دستشم روی کسم میکشید حسابی داشت حال میکرد یه دختر 18 ساله خوشکل که تا اون موقه کیر ندیده بود زیر حیکلش داشت دستو پا میزد بعد چند دقیقه خوردن لیسدن من از سر تاپا از تخت رفت پایین منو کشید لبه تخت چرخوند به پشت کونم داد بالا یه کم کرم مالید و انگشت کرد رو کیر گندش گذاشت لای پام شروع کرد جلو عقب کردن خودش انگشت کرم زد روی سوراخ کونم شرو به مالودن کرد یک دفعه انگشتش تا اخر کرد تو کونم بد جوری دردم اومد ناله میکردم که درش اورد راحت شدم که حس کردم کیرش در کونمه تااومدم کاری بکنم با دستای گندش دو طرف کمرم رو گرفت کیر گندشو با زور فشار داد تو کون تنگ من دیگه ازته سرم جیغ کشیدم گریه زاری میکردم ولی دست بردار نبود انچنان تلمبه میزد انگارنه انگار کونم پاره شده داره خون میاد دیگه بیحال شده بودم نمیدونم چقدر زمان گذشت که باتمام وجود کیرشو کرد تو کونم فهمیدم ابش اومده توی کونم داغ شد خودشو انداخت روم نمیدونستم چکار باید بکنم روی تخت خو ن مالی شده بود ترسیده بودم از درد داشتم میمردم به زور خودمو از زیر تنش کشیدم بیرون روز بعد احمد اقا فهمید چه کار کرده اومد بغلم کرد کلی بوسید که ببخشمش بعداون جریان ارفتم با خالم زنگی کردم دوسال بعدش هم ازدواج کردم تلخ ترین سکس زندگی رو تجربه کردمنوشته مریم س
0 views
Date: November 25, 2018