طبق عادت و بی خوابی های شبونه داشتم تو اینستا میچرخیدم. این شبکه ها وقت آدما به فاک میده… همینجوری این ور و اونور بودم تا یه پیچ که مال حمایت از ترنس ها بود دیدم.کنجکاو شدم و رفتم دنبالش چیزای جالبی داشت. زیر یه پست ها کامنت کردم ترنس ها فرشته هایی هستن که روحشون توی جسم مخالف اسیره… چند روز از این ماجرا گذشت و یه روز دیدم یه نفر دایرکت زدا سلامسلام.بفرمایید_اصل میدید؟+مهدی اصفهان.شما؟_الناز ۲۰اصفهان+خوشبختم ولی حوصله دخترا فعلا ندارم._ترنسم+چی؟_همون فرشته ها+خوشبختم _مرسیگذشت و گذشت و گذشت و هرروز پیام ها بیشتر میشد.حس میکردم دارم با یه دختر ناز و لوند و لوس و مامانی چت میکنم. فیلم ترنس میدیدم و قربون صدقه الناز میرفتم.عکساشو واسم میفرستاد که تاپ میپوشید و شلوار لی تنگ…آرایشم میکرد…فوق العاده خوشگل بود.نه چاق بود نه لاغر ولی کون توپر و سفیدی داشت.یواش یواش هرشب باهم سکس چت میکردیم.من صداش میکردم خانمم و النازم منا آقا صدا میکرد. بعد دوسه هفته قرار حضوری گذاشتیم آخه داییم رفته بود مسافرت و کلید خونه تا یک هفته دستم بود.منم به الناز که اسم پسرونه شو نمیگم گفتم به خونواده بگو میخوای بری مسافرت شمال.اونام قبول کردن چون تو خونه زیاد رو نمیکرد ترنس هست زیاد مشکلی نداشت.قرارمون سی و سه پل بود..وقتی اومد واسه اولین بار بود که میدمش کونش خیلی خوش فرم تر بود…سینه هاش معمولی بود ولی خوش اندام و ناز بود…وقتی اومد دست دادیم بغلش کردم.سرشو آروم آورد و گفت اینجا نه منم دیدم ملت دارن نگاه میکنن گفتم دلم برات تنگ شده بود چون کوله مسافرتی هم داشت یه کم شک ها خوابید.دستشو گرفتم و در گوشش گفتم بریم خونه خانمم خندید و لوس گفت بریم.صدای دخترونش همیشه تحریک آمیزبود.درا باز کردم نشست تو ماشین و خودمم نشستم ولی راه نیوفتادم.نگام کرد گفت چرا عشقم راه نمی افتی؟ گفتم میخوام خانمما ببینم.دستشو گذاشت نزدیک کیرم شقم که توی شلوارم بود و گفت به اونممیرسیم شوهرمم .آوردمش جلو و یه لب ازش گرفتم.شیشه های دودی ماشین نذاشت کسی ببینه ولی زود جمعش کردم.الناز گفت بزار برا شب. استارتا زدم و راه افتادیم تو شهریه کم تابیدیم تازه آفتاب غروب کرد که رفتیم خونه. درا باز کردم گفتم اول تاج سرم برن…گفت جونم فدات…رفت تو منم پشت سرش رفتم و درا بستم.درا از تو قفل کردم.الناز برگشت سمتم.. سریع بغلش کردم و لبام جفت شد تو هم. یه عشق بین جفتمون شعله ور شد.یواش یواش دستم رو بردم رو کونش میمالیدم. لبامون جدا میشد نگام میکرد میخندید دوباره لب میگرفتیم.چند دقیقه گذاشت میخواستمگردنشو بخورم گفت مهدی…گفتم جون مهدی خانمم…گفت میشه چند دقیقه بعد؟ گفتم نه دارممیمیرم…گفت ببین تو اول دوست پسرمی…اولین عشقمی… بزار واست خانم باشم…من تدارک دیدم.لوس که حرف میزد طاقت نه گفتم نداشتم.گفتم چشم خانمم هرچی تو بگی..گفت پس صب کن گفتم بیا…کیفشا برداشت و یه چشمک زد رفت تو اتاق خواب عموم.رفتم ولو رو کاناپه شدم ومنتظرم.یه لیوان آب از پارچ روی میز جلوی کاناپه ریختم خوردم که آتیشم بخوابه و منتظر موندم….حدود یه ربع بعد الناز صدا زد عشقم گفتم جووونم گفت آماده ای؟ گفتم بله بیام؟ گفت نه من میام.درا اتاق کع باز شد… واییییه دختر زیبا میدیدم…یه لباس خواب مشکی پوشیده بود که زیرش یه شرت زنونه مشکی بود. آرایش غلیظ غلیظ کرده بود…موهاشو ریخته بود تو صورتشو و بدن سفیدش مو نداشت…رونای تپلش به هم میکشید و با کفشای پاشنه بلندش نزدیکمیشد و کونشو قر میداد…روبروم وایساد گفت خوب چطور شدم؟؟؟ گفتمفرشته شدی عزیز دلم. خندید موهاشو زد کنار و پاهاشو گذاشت دو طرف پاهامواومد نشست رو پاهام…دستشا انداخت گردنم تو چشمام نگاه کرد و گفت…مهدی خیلی دوستت دارم…نزدیک شد و لبامون باز تو هم جفت شد..کونشو رو کیر شق شدم تکون میداد و سکسی و هات لب میگرفتیم..اومد پایین تر دکمه های پیرهنما باز کرد با دستای دخترونش روش سینه م میکشد…رفت پائین جلوم.پاهامو باز کردم اومد بین پاهام کمربندما باز کرد و آرومکیرمو در آورد…گفت این قراره یک هفته بره تو کونم؟؟؟ گفت آره عشقم…آزه خانمم یه کم با دست مالیدش و گذاشتش کنار صورتش و قربونش میرفت…من قربون خودش میرفتم…یه نگاه بهمکرد و آروم چندتا لیس زد…نفسم بالا نمی اومد…لیس که زد سرشو گذاشت تو دهنش و بالا و پائین میرفت…دست گذاشتم رو صورت نرمش و لپاشو میمالیدم..خیلی خوب میخورد یه کم ادامه داد دیدم دارم ارض ا میشم صورتشو گرفتمو آوردمش بالا…گفتم خانمم حالا حالا ها کار داریم.دستشو گرفتم و بردمش تو اتاق برگشتم بغلش کردمو دوتایی افتادبم رو تخت…لبا ازش گرفتم و بعد لباس خوابشو در آوردم….خیلی سفید بود…خوابوندمش و شروع به خوردنش کردم.رفت پائین و به شرت زنونه ش که رسیدم دیدم کیرش شق شده..شرتشو در آوردم و بهش گفتممیخوام کس زنمو بخورم…کیرش رو یه کمساکزدم…پاهاشو دادم بالا و رفت سراغ کون تپل و سفیدش…کاملا میلیسیدم چون آدمتمیزی بود میدونستم تمیزه شهوتم که خدا برکتش نده عقلا از آدممیگیره…پوزیشن رو عوض کردیم و سگی شد…از سر کیرش تا سوراخ کونشو میلبسدم.کیرش تمیر و باریکو کوچیک بود.زیاد خوردمش آخه فهمیدم خودم نمیتونم زیاد بکنمآحه بد تو کف بودم… وقتی دیدم خیلی تواوجه و کونشو هی میده عقب تو صورتم به دنده خوابوندمش و سر کیرمو باهاش تنظیم کردم.آروم آروم جا مبدادم و اون لباشا گاز میگرفتم..گردنشو لیس میزدم و میخوردم…کیرم تقریبا راحت رفت تو فککنم قبلا به خودش زیاد ور رفته بود…کیرم که تو کونش ما باز کرد آروم عقب و جلو میکردم و کیرش تو دستم بود…الناز به آرزوش رسیده بود و داشت به شوهرش کون میداد…حرفای سکسی زیادی زدیم و آخر کارم اول آب من ریخت تو کونش و بعد آب اون ریخت دستام…بلند شدم دستمو شستمو و کونشو تمیز گردم…زنگ زدم پیتزا آورد و رو تخت تو بغل هم لخت بودیم و خوردیم…صبح م زودتر از من بیدار شد و رفت حموم و آرایش کرد و صبحونه واسم آورد خوردیم… هنوزم باهمیم و این دفعه قراره ماه عسلمون رو بریم شمال…اگه خواستید از اون یه هفته بیشتر میگم…مرسی که وقتگذاشتیدنوشته mehdi_esfahan
0 views
Date: March 31, 2019