اين داستان گي هستش . اگه دوست ندارين نخونين. و الکي نظر ندين.21 سالمه قدم 190 لاغر ولي زيبايي صورتم زبون زد همس.به خاطر خوشگلي خيلي هاميخواستن يه دستي برن حتي داییم ولي دستشون نرسيد.ولي استفاده ي کامل کردم ازش.دوران پيش دانشگاهيم که ديگه اون ترس بچگانه رو نداشتم هر وقت رانندم نميومد دنبالم اتو ميزدم ميومدم خونه.چون مدرسه ام جاي خوبي بود جک و جوادا نميومدن.ماجرا از جايي شروع شد که سعيد(دوستم)زنگ زد و دعوتم کرد واسه مهموني.من تنها رفتمو تو حياط قليون ميکشيدمو مشروب ميخوردم يکي از اشناهاي سعيد(حامد)که ديد تنهام اومدو شد پايه قليونم.32 سالش بود بدنساز حرفه ايي. صورت مردانه ي جذاب. از من خوشش اومدو شمارمو گرفت که مهمونياش دعوتم کنه.شب بعد مهوني حامد اس دادو فهميدم که گي تشريف داره و ميخواد مخ منو بزنه چون تنها اومده بودم مهموني فک کرده بود منم مثل اونم زود زنگ زدم سعيدو بهش گفتم. سعيد گفت حامد خيلي پولداره و تنها زندگي ميکنه و خيلي ساده باهاش دوست شو تيغش بزنمنم که پايه کله شغ بازي بودم قبول کردم. فردای اون روز قرار گذاشتيم بريم بيرون.سعيد راس ميگفت توله سگ يه بنز قرمز سان روف داشت که من حتي مدلشم نميدونستم.خيلي رفتارش بچگانه بود نسبت به سنش و خيلي مهربونديگه کارم شده بود صبح ها با دخترا بيرون بودمو شب ها با حامدخان.شده بود يه عادت برام زنگ زدن و اس دادن بهش. طي اين مدت هر رستوراني که نرفته بودمو رفتمو کادوهاي گرون(ولي بي مصرف)هر چي دلم خواست خريدم.وقتي کسي خونمون نبود ميومد خونمون شنا ميکرديم خيلي عشقولانه(احمقانه)فيلم ميديديم.تا يه روز منو دعوت خونشون گفتش که سوپرايز داره واسم.تنها زندگي ميکرد ولي خونش بزرگ بود. يه ميز کامل واسم چيده بود با يه ويسکي درست حسابي.خورديمو مست کرديمو بعد کلي صحبت وقتي داشتيم قليون ميکشيديم گفت چشاتو ببند يه ساعت بهم هديه داد و اومد نزديک و شروع کرد لب گرفتن.چون قبلا سر بطري بازي با پسر لب گرفته بودم واسم اونقد عجيب نبود واسه همين کلي لب گرفتيم.ولي حرف از سکس نزد. بعد از اون موقع لب گرفتن عادي شد واسمون همه جا لب ميگرفتيم حتي پشت چراغ قرمز. دوست داشتم واقعا خوب ميبوسيد.اين ماجرا ها يه ماهي طول کشيد.مثل نامزدا دعوا ميکرديم محبت ميکرديم . تا يه روز خونشون رو تخت نشسته بودم حرف ميزديم اومد شروع کرد لب گرفتن. لباسامونو در اورديمو دستش برد سمت کونم .نفساش تند تر شد منم دستم رو کونش بود که بعد شرتامونم در اورديم.اصلا حرف نميزديم چشامونم باز نميکرديم.بدن من خيلي کم مو داره ولي اون بدنش حتي کونشم مو نداشت.غرق شهوت بوديم. منو خيلي اروم برگردوندو يکم لوبريکنت زد و شروع کرد ليس زدن گردنمو بازي کردن باکونم. خيلي اروم کيرشو فشار ميداد اينقد حرفه ايي بود دردش رو حس نکردم البته بر خلاف هيکل بزرگش خيلي کيرش کوچولو بود. زيرش نفسم بالا نميومد سفت چسبيده بودو تند تند بوسم ميکرد.بعد از چند دقيقه ارضا شد پایان ابشو ريخت داخل.از روم بلند شدو شروع کرد لب گرفتن و ور رفتن با کيرم که يهو رفت پايين واسم ساک زد و داشتم ارضا ميشدم که سرشو کشيدم کنار ابم رخت رو شکمم. بخاطر اينکه بار اولمون بود خيلي خجالت کشيديم. به هم حتي نگاه نميکرديم.که 10 دقيقه بعدش رفتم خونه. 3.4 باري بعد از اون ماجرا سکس کرديم ولي اون ساک ميزدو منم خيلي با حس احمقانه ايي ميدادم. عاشق هم شده بوديم ميمرديم واسه هم.يه شب که اومد خونمون تو سونا بوديم که گفت عزيزم تو نميخواي کاري بکني . من نميدونستم منظورش چيه ازش پرسيدم. اونم به شکم خوابيدو مايو شودر اورد.هاج و واج مونده بودم.کونش خيلي سفيد بود .تف زدمو شروع کردم به فشار دادن. خيلي درد داشت چون کيرم کلفت و 17 سانته.که خودش کيرمو گرفتو اروم اروم کرد داخل. هردوتا خيس بوديم. بعد از کلي بالا پايين بلاخره ارضا شدم. ابمو کامل ريختم داخل. بلند شد و گفت حالا شديم يه زوج کامل.با هم بوديم.داشت يه ساله ميشد رابطمون خيلي رو هم حساس شده بوديم. بخاطر مسافرتاي کاريش خيلي از هم دور ميشديم.ولي چون سربازي نرفتم فقط يه مسافرت باهاش رفتم. بعد کم کم سرد شدم. بعد کلي دعوا ازش جدا شدم. الان 1 ماه شده. دلم براش خيلي تنگ شده. ولي باز برگشتم به زندگيه قبليم با دخترا.ولي پایان فکرم پيش اونه.نوشته ؟
0 views
Date: November 25, 2018