از عشق تا نامزدی

0 views
0%

يه سالي ميشدبا آرمان دوست شده بودمآرمان بهترين پسري بود ك توعمرم باش آشناشده بودمقد بلند و بانمك بودبعد1سال دوستي،ما عاشق هم شديممن با مادرم همه چيو در ميون گذاشتمباباومامانم 2تاشون شاغلندواسه همين خيلي ميشه من تنها توخونمدرضمن تك فرزندم هسمازوقتي من و آرمان عاشق هم شديم حرفامونو خيلي رك وروراست بهم ميزديمپسره خيلي نازو باشعوري بودي بار نصفه شب بود داشتم باهاش حرف ميزدم بش ميگفتم ما ماله هميمو تا آخرش پات هسم و ازين حرفا..پشت تلفن بش گفتم لباتو بخورم و حرفايي زدم ك خودش گفت ميام كار دست ميدما منم ميگفتمعاشق كاراتمو…تو اين 1سال خيلي شده بود ك دست همو بگيريم و بهم بخوريم ول تااون موقه اصلن لب و بوسش نكرده بودميروز مامانمو پدرم بخاطر فوت يكي از آشناها مجبورشدن برن شمالصبح زود راه افتادن من تندي زنگ زدم آرمان ك بيادپيشم بعده 1ساعت اومدتا درو بست پريدم بغلش گفتم خوش اومدي عشقمخنديدو گفت ديونهگفتم ديووونه ي تواموقتي اينو گفتممنو توبغلش گرفتو گفتمن عاااااشقتم ديونهبغلم كردو گذاشتم رو مبل،خودشم كنارم نشست گفت نميخاي به شوهرت ي ليوان آبميوه اي و چايي بدي؟يه بوس رو لپش زدمو دويدم تو آشپزخونه و واسش ي ليوان آب پرتغال+آوردمليوانو ك گذاشت لب دهنش،لبمو بردم روليوان كنار لبشي قلوپ كردتودهنش لباشوچسبوند ب لبامزبونمو بزور فرو كردم تو دهنشنتونس طاقت بياره،آب پرتغالو ريخت تو دهنممنم غورت دادم نگام كردو گفت واقعا دوست دارمابش گفتم بريم اتاقم ،بغلم كردو منو برد تواتاقمروتختم ولو شد گفت چقد سنگيني شقايقو خنديداصلنم چاق نيسماقدم 165تا-و وزنم 56باهاش حرفايه عاشقونه ميزدميدفه بم گفت داري ديونم ميكنياباخنده گفتم جرات نداريدسمو گرفتو كشوندم روتخت قلقكم دادمنم ازخنده داشتم ميمردم،جيغ ميزدمو ميگفتم تسليييم،غلط كردم آرماااان ،تورو خدا بسهاون روم بود و دسامو گرفته بود يدفه زل زد بچشامو آروم صورتشو آوردنزديك صورتمو لبايه همو خوردم5 دقيقه لب ميخورديم اونم محكم بغلم كرده بود پاهامون يكي درميون بين هم بودمم ك خيس شده بودمكسمو هي فشارميدادم ب زانوشزانو خودمم فشار ميدادم ب كيرشبدجور قلمبه شده بودبش خنديدم گفتم عشقم ديونه شدم،گفت منم هينطورگفتم لخت بشيمخنديدوگفت بشيماول من پيرهنشو درآوردمبعدش شلوارشو،اومد لباسايه منو دربياره يدفعه شورتشو كشيدم پايينكيرش خيلي بزرگ بودخنديدم گفتم شما چطوري اينو قايم ميكنينگفت اين ك همش سرجاشه،وقتي تو روميبينه شيطون بلا ميشهاومد نزديكم گفت تو چي قايم ميكني؟گفتم هرچي هس خودت پيداكنلباسامو همه رو درآوردو خابوندم روتختواييي چي بود اين جيگرملبايه همو ميخورديماومد پايين تر،گردنمو ليس ميزد تارسيد ب سينه هامواااي بدجور ميخوردآهم در اومده بود،سرشوفشارميدادم بسينه هاماومد بين پام و پاهامو باز كردوقربونم رفتو گفت يعني اين كوجولو ين روز ماله من ميشهخنديدم و گفتم ماله توهشروع كرد ب ليسيدن زبونشو ميكشيد رو كسم بخودم ميپيچيدم،و دسمو گذاشتم رو سرشباسنمو بلند كردمو خودمو عقب جلو ميكردمو آه ميكشيدمعضلات بدنم سفت شدو ي نفس عميق كشيدمو ارضا شدم زبونشو ميزد ب نوك سينم ،ميگفت چقد آب داشتكنارم خوابيدو قربون صدقم ميرفت،بدش ك جا اومدمبش گفتم حالا نوبته توهگفت نه من تا با هم ازدواج نكنيم چيزي نميخام ازتما هميگرو واقعا دوست داشتيمو بش خيلي اعتماد داشتمنشسم روشكيرشو گذاشتم رو كسم و به كسم مالوندمفك نميكرد كاري ميخام بكنم،چشاشو بسه بودو من كيرشو ب كسم ميمالوندمبش گفتم آرمان پردمو،تو آخرش ميزنيچرا زود تر نه؟گفت آخه نميخام مشكلي واست پيش بيادگفتم خب از عقب ك ديگه جيزي نيسگفت درد داره هاگفتم منو بكن واسه خودتامضا كن سندمو خنديدگفت شقايق تا آخرعمرم هسم باتهمونجوري ك نشسه بودم روش كيرشو نزيك سوراخ كسم كردسينه هامو تو يكم بطرفش خم شدم سينه هامو تو دساش گرفتو مالونديدفعه كيرشوفشار داد،ي جيغ بلند كشيدمگفتم نه درش بيارنخاسمبحرفم گوش ندادتا ته كسش فشاردادو چند ثانيه نگه داشت،منم زدم زير گريه،نميتونسم تكون بخورم دردم مياومدكيرش كلفتو دراز بودمنو خابوند اومد روم كيرشو تا نصفه كشيد بيرون منم آخ و اوخم بلند شددوباره فرو كردكم كم تلمبه زدوسينه هامو ميمالي و قربون صدقم ميرفتوااااي داشتم حال ميكردم همچين اووووف ميكرد وقتي كسمو جر داد من آه واوهم بش انرژي ميدادبعد 10مين تلمبه زدن من ارضا شدماونم داشت ارضاميشد تند تند تلمبه زد يدفه كيرشو كشيد بيرونو آبشو ريخت رو سينه هامو واسم مالوندبدش رفتيم حمومعشقم،آرمان جونم الان ماله خودمهيه ماه بعده اين ماجرا اومد خواستگاريمو الان نامزديمبش گفتم ميخام خاطرمونو پخش كنمعاشقتم آرمااااانببخشيد اگ خاطرم جالب نبودمنو آرمان خوشحال ميشيم نظراتتونو بدونيممرسيباينوشته‌شقایق

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *