اسم من سپیده است. این داستان یا تخیل نیست بلکه این سبک زندگی منه. نمیدونم شاید افراد زیادی توی ایران با این سبک زنرگی می کنند و فقط اسمشو نمی دونن اما توی دنیا این سبک رابطه به نام domestic discilineنامیده میشه که دوستان علاقه مند میتونن با همین نام سرچ کنند.از وقتی که با پسر رابطه داشتم متوجه شدم که ضربه های دوست پسرم در حین سکس روی کونم حس لذتم رو چندین برابر میکنه این قضیه ادامه پیدا کرد تا اینکه من در حال حاضر کاملا در یک چنین رابطه ای قرار دارم. معمولا به بهانه های مختلف دوست پسرم از من میخواد که کاملا لخت بشم و بعد روی زانوهای اون خم میشم و تا وقتی که لپ های کونم کاملا قرمز بشه درکونی میخورم. دوست پسرم روی روابط من با پسرهای دیگه حساسیت داره..یک شب که توی مهمونی بودیم من ناخواسته طرف صحبت یک پسری قرار گرفتم که دوست پسرم خصوصا از این آدم خوشش نمیومد. کمی خورده بودم ولی کاملا میتونستم تغییر قیافه دوست پسرمو که از اونور سالن مارو زیر نظر داشت ببینم. سعی کردم با لبخندو سکوت مرده رو رد کنم اما نمی دونم اثر مشروب بود یا شیطنت خودم که تقریبا نیم ساعت مداوم مرده جلوی من وایساده بود و جوک و خنده و…دوست پسرم دود سیگارشو به سمت بالا فوت کرد و بلند شد…لرزش کوچکی توی قلبم حس کردم..مستقیم به طرف ما اومد و در حالیکه دستشو زیر دستم می انداخت و بلندم می کرد گفت مهمونی دیگه تمومه عزیزم.. مرده از رو نرفت و پشت ما گفت میبینمت سپید… دوست پسرم غرش کوچیکی زیر لب کرد سپید؟ چه صمیمی هم شدین. یک چیزهایی رو باید یادت بیارم سپیدطول راه چند بار سعی کردم توضیح بدم اما با اشاره سرش ساکت شدم..همیشه توضیح دادن عواقب وخیم تری داشت..به خونش که رسیدیم دستور داد اتاق خوابسریع اتاق خوابش طبقه بالا بود.پله هارو بدون هیچ مقاومتی رفتم بالا. لباسامو کامل درآوردم و منتظر موندم. هیکل خوب و تراشیده ای دارم.پاهای کشیده و باسن برجسته کاملا آماده برای درکونی خوردن و گاییده شدن.از در که وارد شد کراواتشو شل کرد و با پوزخندی گفت خوبه این یک کار یادت نرفته..چارزانو رو تخت.کون بالا اطاعت کردم. چهار دست و پا شدم.و کونمو به سمت اون قرار دادم..میدونم که منظره اش کاملا حشری اش میکرد.. سینه تو بچسبون به تخت فقط اون کون لامصبت بالا باشه اطاعت کردم..صدای کمربندش اومدخدای من میخواست از کمربندش استفاده کنه ترسیدم کمربندش خیلی درد داشت..بدون اینکه بخوام اشم توی چشمام جمع شدبا صدای لرزون گفتمتقصیر من نبود…اولین ضربه اونقد بدون مقدمه روی کونم نشست که نفسم بند اومد خفه شو …چی بهت میگفت اون مرتیکه…نمیدونستی ما از این یابو خوشم نمیاد…دو ساعت زل زدی تو چشماش… و در فاصله این جمله های خشم آلودش کمربندش با بیرحمی روی کون لخت و بیچاره ام میخورد…دیگه حتی نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم یا صحبت کنم.بعد از حدود بیست ضربه کمرشو پرت کرد یه طرف…یک دستشو انداخت لای کسم و با دست دیگه ش سینمو چنگ زد بگو غلط کردم..بگو آدم شدم.. کس امو میمالید و من میگفتم غلط کردم..ببخشید.. کس ام حسابی آب افتاده بود..عقب کشید و گفت بیا اینجا من جلوی پاش زانو زدم..کیر شق شده و کلفتشو درآورد و کرد توی دهنم…با دل و جون ساک زدم براش. دوباره بلندم کردو منو گذاشت لب تخت. دو تا محکم زد رو کون قرمز شدم که داشت آتیش میگرفت و گفت وا کن..امشب حالیت میکنم.کونمو دادم بالا و دو طرف لپاشو با دستم باز کردم..آب کس ام سرازیر شده بود لای پاهام.کیرشو مالوند روی کسم چی میخوای؟ -کیرررر – میخوای بکنمت؟ نفس نفس میزد و این منو دیوونه میکرد – آررره تورو خدا جرررم بده…کیرتو میخوام..جرررم بده دیگه از این غلطا نکنم… آآآآآای ی ی کیرشو تا ته کرد توی کس ام…خم شد روم و زیر گردنمو گرفت و شروع کرد به تلمبه زدن.. دیوونتم لامصببب…دیوونتممم…نوشته ؟
0 views
Date: November 25, 2018