قسمت اول موردِ موناترم اول دانشگاه بودم، توی یه شهر نزدیک که یک ساعت با شهر خودم فاصله داشت. دوستی داشتم که اهل همون شهر بود و حسابی اهل لاس زدن با دخترا بود ولی بیشتر از لاس نمیتونست جلو بره و کسی حسابش نمیکرد، چهره بدی نداشت ولی خیلی ضایع و سطح پایین بود. این با یک دختری دوست شد به اسم الهام، البته نه دوست دختر، کاملا معمولی. الهام یه دختر قد کوتاه، حدود 155 بود، لاغر بود کمی، سینه ها و باسن معمولی، پوست سفید و موهایی که همیشه رنگ میکرد و آرایش یه مقدار غلیظ.مهمتر از همه اینکه الهام ترکمن بود، توی این ماجرا بیست سالش بود و حسابی تر و تازه و روفرم. اخلاقای در و دافی داشت، اه ل سیگار و مشروب بود (البته اینارو بعدا فهمیدم، خیلی زود) و فرزند طلاق بود و وضع مالی خونوادش بد نبود. من با الهام اینطور آشنا شدم که یه روزی داشتم از دانشگاه برمیگشتم شهرم که این دوستم رو دیدم، بعد از کمی حرف گفت تو که داری برمیگردی، با الهام باهم برگردید. این اولین باری شد که ما دوتا با هم تنها شدیم و توی مسیر حرف زدیم و آشنا شدیم و شماره و … البته همه چی کاملا معمولی بود.از این ماجرا گذشت و رابطه ی ما دوستانه شد، به طوری که باهم میرفتیم دانشگاه و برمیگشتم وقتی دانشگاه بودیم همیشه سه تایی بودیم. خلاصه رفیق شده بودیم و همه چی دوستانه بود، البته میل همیشگی من به ترکمن ها خارج از اراده ام بود و نسبت به این دختر هم خودشو نشون میداد. هرازگاهی توی مسیر تنم به تنش میخورد، پام به پاش، به مرور رومون به هم باز شد و شوخی های یکمی سکسی و … تا یه اتفاق که خیلی منو برد توی فکر و خیال. یه دفعه توی تاکسی نشسته بودیم، الهام اول نشست و من کنارش نشستم، یکم جلوتر یه دختر خوشگل و جوون دیگه هم سوار شد و چون هوا گرم بود هم الهام هم اون دختر خیلی باز و راحت لباس پوشیده بودن، بعد دیدم توی گروه تلگرامی سه نفرمون که با الهام و دوستم بودیم الهام نوشت که مجید (اسم من) الان تو بهشته. و دیدم به به، خانم چراغ سبز نشون داد. منتهی چون خیلی اهل قر و غمزه بود پیش خودم میگفتم این پر خرج و ایناست و به دردسرش نمیارزه، البته جدا از سگ اخلاقی ای که همیشه داشت. این ماجرا مثل یه ویروس تو مغزم رشد کرد و من رو کم کم برد به سمت اینکه چطور بتونم یه کاری کنم ولی خب توی این اتفاقات ذهن من میگذشت که امتحانات پایان ترم شروع شد و درس خوندن من رو واداشت از فکر کردن به الهام. البته اینم بگم که بیشترین جذابیت الهام برای من ترکمن ب ودن بود، چه پسر چه دختر من رو حشری میکنن، حتی توی دبیرستان با دوتا از پسرای ترکمن سکس نصف نیمه ای انجام داده بودم و هنوز هم یادشون میفتم حشرم میزنه بالا.خلاصه، روز آخر امتحانات بود که الهام با دوتا از دوستاش اومدن دانشگاه، البته الهام بعضی وقتا ماشین مامانش زیرپاش بود و اون روز هم با ماشین اومده بود، که من و دوستم هم رفتیم بهشون ملحق شدیم. ماشین 206 بود و من و دوستم عقب نشستیم، من وسط بین دوستم و دوستِ الهام و خودِ الهام پشت فرمون و اون یکی دوستش کنارش. اسم اون دوستش که کنار خودش بود ساحل بود، یه دختر درشت، 180 قد، بدن درشت و چهارشونه، باسن و سینه های بزرگ، با چند تا تتو روی دستش و کنار گردنش و موهای بلوند و یه تیپ کاملا در و دافی. البته اصلا چاق نبود و شکم و پهلوی زیادی نداشت که بدفرم کنه هیکلش رو. اونقدری در شت و سنگین بود که میتونست بشینه روت و خفت کنه. دو سه سانت از من کوتاه تر بود ولی هیکلش دوبرابر من. چندباری هم از شوخی زد روی پای من که معلوم بود زور خیلی زیادی داره. اون یکی دوست الهام مونا بود که کنار من نشسته بود، یه دختر با 160 قد تقریبا، شکم و پهلو داشت و رونای بزرگ و باسن و سینه های معمولی. یه چهره ی پر آرایش که دو سالی هم از من بزرگتر بود. تقریبا تو طول مسیر بدن و پام بهش چسبیده بود و از گرماش لذت میبردم. رفتیم غذا خوردیم و بعدش قرار شد بریم جنگل یه گشت کوتاهی بزنیم و برگردیم. این دوست من شد بلده راه و یه جایی مارو آدرس داد که هیچ آدمی نبود. ماشین رو پارک ک ردیم و من جلوتر از همه داشتم راه میرفتم، دوستم و الهام و ساحل کنار هم و مونا هم پشت اونا. هر پنج تامون هم سینگل بودیم و این هم جالب بود. داشتم برای خودم قدم میزدم و سیگار میکشیدم که الهام با صدای بلند و به شوخی گفت که برو با مونا راه برو تنها نباشه ندزدنش… منم خندیدم و گفتم باشه و رفتم پیش مونا. یکم چرت و پرت گفتیم و اطلاعات ازش گرفتم که چند سالشه و چی میخونه و فلان، یکم که گذشت به شوخی گفت اینجا کجاست مارو آوردید؟ نکنه میخواید کاری کنید؟ منم خندیدم و گفتم آره آره، مواظب باشید … و از این شوخی های سکسی مسخره ی دیگه … تنها نکته ی مثبتش این بود که شمارشو به راحتی گرفتم و پیام دادنامون شروع شد. چیزی نگذشت که پایه ثابت بیرون رفتن اینا بودم، یا با ماشین من یا با ماشین الهام. بیشتر میرفتیم کافه و قلیون و سیگار میکشیدیم و منم سعی داشتم با مونا صمیمی تر بشم که به سادگی صمیمیت ایجاد شد و صحبت و شوخی و چت و …دیگه فکر الهام از ذهنم پریده بود و درگیر این بودم که چجوری مونارو بکشونم خونه و یه حالی کنم، درسته نه قیافه ی آنچنانی داشت نه بدن خوب، ولی وقتی بالایی خیلی این حرفا حالیت نیست و اینکه رونای بزرگش آدم رو خیلی شهوتی می کرد.تو قرار اول دوم تو کافه ازش لب رو گرفتم. یبار رفتم دنبالش با ماشین، هفت شب بود، سوارش کردم و شروع کردیم چرت و پرت گفتن و رفتیم غذا خوردیم یجا، بعد موقع برگشت یه گوشه ی تاریک و خلوت تو یه کوچه نگه داشتم به بهونه حرف زدن و اینکه زوده الان بره و این حرفا، یکم که گذشت دستش رو گرفتم و بوس کردم و بعدم رفتم سراغ گونه و گردنش و آروم آروم میبوسیدمش و بعد هم رفتم سراغ لباش، داشتم لباشو میبوسیدم که دستمو گذاشتم روی رون پاش. این اولین باری بود که این رو امتحان میکردم و هیچ مقاومتی نکرد مونا، همینجوری شروع کردم مالیدن رونش و بعدش که رفتم سراغ لاله ی گوشش و آروم با زبونم خیسش میکردم، دستمو بردم سراغ کسش و از روی شلوار شروع کردم آروم مالیدن.کس گوشتی و تپلی داشت. تنها صدایی که میومد صدای آه آه ریز مونا بود که دم گوشم شهوتم رو بیشتر میکرد و باعث میشد با حرص بیشتری کسش رو بمالم، بعد اون یکی دستم رو گذاشتم روی سینه هاش و بعدم داخل مانتوش و از روی سوتین میمالیدمش، البته همش استرس داشتم و حواسم به اینور اونور بود که کسی رد نشه، یکم که گذشت دستشو بردم سمت کیرم که دیدم انگار داره مقاومت میکنه، پس رفتم سراغ گردنش دوباره و دستم رو روی کسش بیشتر بازی میدادم تا اینکه شل شد و شروع کرد مالیدن کیرم از روی شلوار. در گوشش گفتم میخوام باهات بخوابم_آه … منمممم_آخجووون … کِی بریم؟_هروقت شد _فردا خوبه؟ _هرچی تو بگی_جووون … قربونت شم من که اینقدر نازی … دستتو میبری تو شورتم خوشگل؟_آره و دکمه های شلوارمو باز کرد، یکم شلوارمو کشیدم پایین و شروع کرد برام جق زدن. _برام میخوریش؟ _نههه … الان نه …و حرکت دستش رو تند تر کرد تا اینکه آبم پاشید و داشتم از حال میرفتم. یکم نفس تازه کردیم و یه سیگار کشیدیم، و سکوتی بود که بینمون برقرار شد. فکر نمیکردم به این زودی پا بده ولی نگو خانم خیلی اینکارست. سیگارمون که تموم شد گفتم_فردا اوکیه؟_نمیدونم …_خودت گفتی گلم. تازشم، چیزی نیست که. حال میده. همه انجام میدن. تازه تو که خیلی هم خوبی به نظر._خفه شو (با خنده) _پس من فرداشب یه جایی پیدا میکنم و تو هم یه بهونه پیدا کن._نمیدونم مجید …_من میدونم سکسیِ من … در چه حد قراره باشیم فردا؟ _یعنی چی؟_یعنی این خوشگلی که مالوندم رو قراره بکنم یا اونی که بهم پا نداد امشب؟_گمشوووو … از جلو نه … _باشه … هرچی شما بگیو یه ماچ محکم کردمش و حرکت کردیم. نزدیک خونشون که شدیم وقتی داشت درو باز میکرد از ماشین بره بیرون محکم کونشو انگشت کردم و برگشت خندید و خدافظی کرد. باورم نمیشد اینقدر راحت بذاره بکنمش. همش میترسیدم زیرش بزنه. زنگ زدم و یه سوییت ردیف کردم، یه مقدار هم عرق خونه داشتم، همه چی اوکی بود. از داروخونه کاندوم خریدم و رفتم خونه. تا صبح تو فکر بچه کونی بودم که فردا شب قراره بکنم و اینکه چه کارایی باهاش بکنم. تو این بین یه چیزی بود که ذهنم رو درگیر کرده بود، اونم این که مونا به راحتی پا داد، امکان داشت الهامم به راحتی پا بده؟ آخ که اگر پا میداد. گوشه ی ذهنم به بدن درشت سا حل هم فکر میکردم و اینکه اون هیکلو میشه وحشی کرد و چه حالی بده. خلاصه شبم با این کسشرا صبح شد و صبح هم با همینا ظهر. زنگ زدم به مونا که خوشبختانه اونم اوکی داد و راهی شدم برم دنبالش. کلی خرید کردم برای شب و فردای اون روز و حموم و اینا، همه چی آماده بود برای سوار شدن رو مونا. رسیدم جایی که قرار داشتیم، یه کوله پشتی همراش بود، یه مانتوی آبی کمرنگ جلو باز که زیرشم یه تی شرت سفید پوشیده بود که گردنش کامل بیرون افتاده بود و یه ساپورت مشکی تابستونه. سوار شد و همون اول دستم رو بردم سمت کونش و گفتم چه خوشگل شدی؟ نترسیدی بلا سرت بیارم تا فردا؟ که لبخند زد و سکوت کرد. به نظر استرس داشت ولی مطمئن بودم که بار اولش نیست و با 22 سال سن کلی کیر تجربه کرده وگرنه الان اینجا نبود. توی راه هرازگاهی انگولش میکردم و اونم کم کم شوخی هاش شروع شد تا رسیدیم.وقتی رسیدیم خونه تا من وسایل رو جابجا کنم مونا رفت دستشویی و بعدش رفت توی اتاق. ده دقیقه ای گذشت که مونا بیرون اومد، یه دامن کوتاه چسب مشکی پوشیده بود با یه نیم تنه ی آستین حلقه ای قرمز تنگ که سینه هاش داشت میترکید و شکم و پهلوش کامل افتاده بود بیرون. خیلی خوش فرم نبود ولی حسابی گوشتی بود، با این لباسا سینه ها و کونش بزرگتر از قبل به نظر میومدن، آرایش نسبتا غلیظش هم مثل همیشه داشت. اومد سمتم و رفتم لبم رو گذاشتم رو لباشو شروع کردم بوسیدنش. یکم که ایستاده بوسیدمش گفت_مجید، تا کِی قراره بمونیم؟_تا فردا غروب. تا فردا غروب برا خودمی اینجا امن هست؟ خیالت جمع … میتونی حساب جیغ بزنی توی کار ا … چه خوب پس (لب پایینیشو گاز گرفت) اوه … چه شیطونیا بلدی من نمیدونستمو دوباره شروع کردم خوردن لباش و دستمو انداختم رو کونش. محکم دو سه تا زدم روش و بعدش بردمش روی تخت. خودمو انداختم روش و بهش گفتم_از الان برای منی. مگه قبلا برا کی بودم؟ نه … از الان همه چیت برا منه پردمو نزنی مجیدخیالت جمع … این بچه کونی که من میبینم خودش از هزارتا کس بهتره (و دوباره محکم زدم روی کونش) برا خودته ( و یه چشمک زد) بگو ببینم، چقدره گشادیش؟ گمشوو … میگم از درد گریه زاری نکنی یه وقت کارتو بکن جوووووون … قراره بچه کونی من بشیو شروع کردم درآوردن نیم تنه و دامنش. سوتینش رو سریع باز کردم، زیر دامن یه شورت قرمز پوشیده بود. اونقدری شهوتی بودم که بیخیال گردن و گوشش شدم و رفتم سراغ سینه هاش. برخلاف فکرم سینه هاش بزرگ بودن و جون میدادن برای مالیدن. حسابی مالیدم و شروع کردم نوکشون رو خوردن. کامل توی دهنم میبردم و ریز ریز گاز میگرفتم که آه و اوهش شروع شد. همزمان دستم رو از انحنای کمرش بردم پایین و بردم زیر کونش. یه کون بزرگ و پر چربی و نرمِ نرم که حسابی مالوندمش و کم کم انگشتمو بردم روی سوراخش. یکم بازی دادم روی سوراخش و کم کم بردم داخل انگشتمو. راحت رفت داخل. توی سوراخش بازی میدادم انگ� �تمو، اون هم فقط آه آه میکرد، رفتم سراغ گوشش و کیرمو از روی شلوار به کسش فشار میدادم و انگشتم همزمان داشت توی سوراخش عقب جلو میشد. دیگه طاقت نیاورد و منو پرت کرد روی تخت. گردنمو محکم گاز گرفت و لباسمو سریع درآورد و پرت کرد و بعدشم شلوار و شورتمو. کیرمو گرفت توی دستش همچین مالی نیستا (با خنده و عشوه گری) مگه قبل من با خر میخوابیدی؟ گمشووو … شوخی کردم کونیِ من … بخورش … بخورش که غذاته الان این شروع کرد ساک زدن. کامل تا ته برد توی دهنش، چند ثانیه همونجا نگه داشت و بعد شروع کرد به عقب جلو کردن رو کیرم. محکم میک میزد و وقتی میمومد بالا زبونش رو روی سر کیرم بازی میداد. حس خوب و قلقلک باهم که وحشیم میکرد. سرش رو گرفتم تا حلقش فرو کردم کیرمو تو دهنش، داشت حالش بد میشد منم محکم نگه داشته بودم. سرشو آوردم بالا، نفسش بند اومده بود و قرمز شده بود صورتش یکم. دوباره سرشو بردم پایین و کیرمو فشار دادم. دوباره داشت حالش بد میشد که آوردمش بیرون. داشتم از خودم بی خود میشدم، یه کون بزرگ و نرم، یه دختر که بعد از دو هفته دوستی داشت کیرمو میخورد، میخواستم وحشیانه بک نمش. هی ساحل و الهام جلوی چشمم میومدن که واااای اگر اینجا بودن و اونارو هم میکردم، اگر جلوم باهم ور میرفتن، اگر ساحل باهام ور میرفت. داشتم روانی میشدم. بهش گفتم برو پایین تر رو بخور. رفت سراغ تخمام و کردشون تو دهنش، پوستشو لیس میزد، گفتم برو پایین تر، برو سوراخمو لیس بزن. اولش نخواست بره ولی گفتم برو، تمیزه، خوشت میاد، قبل از اومدنم همه موهای بدنمو زده بودم، رفت پایین، پاهامو دادم بالا و شروع کرد لیس زدن، اول آروم میزد، یکم که گذشت زبونشو میکشید روی سوراخ کونم، سرشو محکم فشار دادم به سوراخم، بهش گفتم زبونتو ببر داخل. زبونشو فشار میداد روی سوراخم، چه کسی داشت، داشتم دیوونه میشدم، همیشه دوست داشتم دخترا سوراخمو بخورن و یکم انگشتم کنن، اونم بعد از اینکه کیرمو خوردن. بلند شد اومد بالا در گوشم گفت بچه کونی ای تو اما خفه شو … برو بلیس کونمو حال میده بهت؟ وقتی کردمت میفهمی چی بهم حال بده اون که آره …دوباره رفت پایین و شروع کرد لیسیدن سوراخ کونم. بعد از چند ثانیه با انگشتاش شروع کرد ور رفتن رو سوراخ کونم. توی ابرا بودم و صدای نفسام بلند شده بود.یکم که گذشت آروم آروم انگشتشو کرد توی سوراخ کونم و همزمان کیرمو برد توی دهنش. تو اوج لذت بودم و دوست داشتم همونجا ارضا شم ولی هنوز کلی کار باهاش داشتم. بلندش کردم، پرتش کردم روی تخت. رفتم سراغ کونش. اول حسابی لیس زدمش، رفتم پایین تر شروع کردم کامل مکیدن رونای بزرگش. حسابی براش لیس زدم و بعد از اون رفتم پایین تر تا انگشتای پاشو خوردم. معلومه خوشش اومده بود، انگشتای پاش کامل تو دهنم بود و میخوردمشون. بعدش برعکسش کردم و رفتم سراغ کسش. پردمو نزنی دیوونه نترس مریم باکره …. میخوام حال بدم بهت مواظب باش. انگشتتو نبری توشا هرچی بیشتر حرف بزنی بدتر میکنمتا اوففف … پس همش حرف میزنم حرف بزن بچه کونی … کونیِ منی … کونیِ منجلوم یه کس تپل بود که خیلی علاقه ای به کردنش نداشتم. فقط میخواستم یکم حال کنه و برای همین از بالا شروع کردم لیسیدن. بالاهاشو کامل لیسیدم و چوچولشو میبردم توی دهنم. کم کم اومدم پایین روی کسش که از ترشح خیسه خیس بود. یکم اون پایین رو خوردم و صداش حسابی بلند شده بود. دیگه وقت کردن کونش بود. حالت سگی نشوندمش. سرمو بردم سمت سوراخ کونش. حسابی بو کردمش، بوش منو دیوونه میکرد. زبونمو کشیدم روی سوراخ تیره ی کونش و سعی میکردم ببرم داخل زبونمو. حسابی که لیسیدم کاندوم رو کشیدم روی کیرمو آروم لپراشو از هم باز کردم، کون خیلی نرمی داشت. عالی بود. کیرمو گذاشتم روی کونش و آروم سر کیرمو بردم داخل. راحت رفت، معلوم بود با کلی کیر کلفت خوابیده. یه آه ریزی گفت و سرشو برد پایین. مطلقا دیگه تمرکزم دست خودم نبود و کیرمو تا ته هل دادم داخل. آخ … یواش تر ساکت بچه کونی … فقط بگو منو بکن دردم اومد مجید ادا تنگارو درنیار … این کونو هزارتا کیر دوبرابر من کردن … جوووووون … چه چیزیه ولی … محشره بکنش … بکنش …انگشتمو بردم توی دهنش که کمتر حرف بزنه و فقط آخ و اوخ کنه. شروع کردم تلنبه زدن، اول آروم، معلوم بود راحت میتونم توش تلنبه بزنم پس سرعتمو بردم بالا و تند و محکم و عمیق تلنبه میزدم. تخمام میخورد لپرای کونش و تا سرکیرم درمیاوردم دوباره میکردم تو کونش. تو حال خودم نبودم محکم میزدم روی لپر کونش که حسابی قرمز شده بود. شروع کردم گرفتن موهاشو و سرشو آوردن بالا و سرعت کردنم رو زیاد تر کردم. صدای آخ و اوخش بالا رفته بود و نفس نفس افتاده بود. معلوم بود درد داره ولی لذت هم میبره. صداش دیوونم میکرد. چند دقیقه ای توی کونش تلبه زدم که آبم اومد و ولو شدم روش. جرم دادی مجید جون … چه چیزی بود کونت مونا … شاهکاره این کون کون تو هم خوبه (خنده ی بلند) اگر دوست داری بکنش (خنده) بدمم نمیاد … شاید منم کردمش بکن … بچه میترسونی … همه چیم برا توئه گفتم بچه کونی ای من بچه کونی ام تو هم شاه بچه کونی آره (خنده) شایدم با کونم بشینم روت خفه کنم _ آخجوووون … این کون آدمو خفه کنه حال میده ها دوست داری؟_آره بچه کونی … تا حالا اینکارو کردی؟_آره (خنده) کیو؟ کدوم پسر خوشبختیو؟ پسر نه دختر؟ آره کیو؟ حالا ( با خنده) نگی نمیکنمت دیگه ها (خنده ی بلند)_ میگم بهت حالاادامه دارد …نوشته مجید
0 views
Date: December 18, 2018