الهام و دکتر روانکاو (۱)

0 views
0%

سلام از اونجا که فکر میکنم انقدر همه شما هوش دارید تا داستان واقعی و غیر واقعی رو از هم تفکیک کنید تصمیم گرفتم یکی از اتفاقات جالبم رو براتون بازگو کنم…فکر کنم اول بهتره خودمو معرفی کنم دوستان من ژوبین هستم. ۳۲ سال سنم هست حقوق و روانشناسی خوندم و تو زمینه روانکاوی دوره های مخصوصی رو گذروندم .توی پیج اینستاگرامم مطالب روانکاوی زیادی میزام به بخش زیادیشون به مسائل جنسی و اختلالات و انحرافات جنسی برمیگرده.چهره بیبی فیس ولی میمیک مردو نه و جدی دارم قدم ۱۷۰ وزنم ۷۳ و ورزشکار هستم.ادم خوش پوشی هم به حساب میام. توی اینستا افراد زیادی مخصوصا خانم های زیادی برای مشورت بهم تو دایرکت پیام میدن. خانم های متاهل زیادی رو هم مشورت دادم و اگر نیاز به مشاوره و روانکاوی داشتن به دوستانم که مطب داشتند معرفی کردم… یه روز یه خانومی به اسم الهام به من پیام داد و از من مشورت خواست. منم طبق معمول گفتم یه اطلاعات کلی به من بده اونم از سنش و ،وضعیت زندگیش گفت و توضیح داد که ۳۷ سالشه و جدا شده و با دختر ۱۵ سالش زندگی میکنه.الهام دختر باهوشی بود و شروع کرد ذره ذره تعریف کردن مسائلش…به این خاطر باهوش بود که مراقب بود چیزی رو به کسی نگه که براش دردسر درست کنه… و تو اینستا هم که همه ماشالا شاخن … الهام تعریف کرد که وارد یه رابطه با پسری شده که دوست دختر فابریک داره و دلیل اصلی ارتباطش با این پسر سکسشون هست… توی توضیحاتش ازش خواستم نکاتی که توی سکسش با اون پسر براش مهم هست رو به من بگه… الهام میگفت اون پسر به طرز وحشتناکی کیر بزرگی داره و خیلی وحشیانه و هارد باهاش سکس میکنه طوری که بعد هر بار سکس دچار بدن درد میشه… و ملاحظات معمول رو تو سکس رعایت نمیکنه مثلا چند دقیقه کیرشو تا ته توی حلقش نگه میداره بعد در میاره و فشار میده توی کونشاز اینجا بود که کم کم متوجه مشکلات درونی خود الهام شدم… از اونجا که مکالمه و چت من و الهام توی دایرکت بود الهام از من خواست تلفنی با هم صحبت کنیم. و منم قبول کردم. توی صحبت هاش از من پرسید به نظرت علاقه من به این مدل سکس غیر طبیعیه.. منم گفتم نه اما ریشه نرمالی نداره این علاقت… پرسیدم تو در بچگی ازار جنسی دیدی؟؟ الهام با یه مکث طولانی و تعجب گفت تو از کجا فهمیدی؟؟ من ادامه دادم و پرسیدم از نزدیکانت بوده متجاوز یا نا اشنا؟ که حدسم درست بود ..تو جواب گفت یه ادم نزدیک… الهام هیجان زده شده بود و گفت میخوام ببینم تورو امروز… و اون روز چون جمعه بود گفتم باشه میتونم ببینمت… نزدیکی پارک پرواز تو میدون بهرود سعادت اباد قرار گزاشتیم….سر قرار که رسیدم پای تلفن گفت من باید عصر برم خونه مادرم منم گفتم باشه.. بعد پرسید ماشینت چیه.. ؟؟گفتم یه مرسدس نقره ای… یهو دیدم یه دختره ریزه میزه از یه پراید اومد پایین و سریع سوار ماشین شد… قیافه الهام تو پروفایلش واضح نبود خیلی ولی چهره با نمکی داشت چاق نبود لاغرم نبود خوش تیپ بود موهاشم کامل صورتی بود … چند لحظه نیگاش کردم گفتم چرا انقد هولی گفت نمیدونم چرا … گفتم موافقی بریم بام تهران گفت بریم… توی راه از چیزای مختلفی حرف زدیم ولی بیشتر حول محور مسائلش و شوهر سابقش بود تا جایی که وقتی تو یکی از کافه های بام تهران نرسیده به ایستگاه یک تصمیم گرفتیم بریم یه چیزی بخوریم در مورد تجاوزی که در کودکی بهش شده بود برام گفت و بعد متوجه شدم سکسش با اون مرده تداعی کننده پدرش براش هست و البته متوجه کمی ریشه های خود ازاری درونش شدم… بحث ما از بحثای جدی رسید به شوخی و خنده داشت ابمیوه میخورد و به من گفت نمیدونی چقد خوشمزس.. منم گفتم نامردی که همشو خوردی گفت بیا جلو بریزم توی دهنت… منم که کلا از شیطنتش یکم روشن شده بودم حال کردم و جلوی چهار پنج تا میز دیگه که از دختر و پسر پر بود لباشو خوردم اونم اب میوه رو ریخت تو دهنم… منم که پایه این کارا بودم… اخرش یکم لبشو مک زدم دیدم چشماش رفت … به من گفت ببین من انقد حشریم میتونم اینجا به تو بدم … گفتم اینجا که نمیشه ولی این کافه یه زیر گذر داشت که تاریک بود بیا بریم اونجا..این همون کافه ای هست که نرسیده به ایستگاه اول بام تهران یه ابشارم داره حتما میدونید کجاست…خلاصه بردمش اونجا و دستم انداختم تو لباسش سینه های پر و نرمی داشت از روی گرم کنی که تنش بود یه فشارم رو کسش اوردم دیدم نه مثل اینکه واقعا پایس…. ترجیح دادم اونجا بیخیال شم و برگشتیم اونم هی میگفت و میخندید تو مسیر برگشت به سعادت اباد یه ریز میومد روم تو ماشین لب میگرفت…. منن کیرم راست شده بود واقعیتش… رفتیم که مثلا خونه اون مرده رو نشون بده تو کوی فراز اون بالا مالا ها یه جای تاریک و خفنی بود دوباره لب بازیمون شروع شد در حالی که لب میگرفتیم تیشرتشو دادم بالا پستونای خوشگلش افتاد بیرون منم افتادم به خوردن … کسشم میمالیدم … صندلیای جلوی بنز واقعا جاداره بر خلاف عقبش.. قبلا هم رو صندلی راننده یکیو رو کیرم نشونده بودم ولی اینبار ترجیح دادم یکم هیجان بیشتر باشه… همونطوری که نیمه لخت بود از ماشین پیاده شدم و در سمت شاگرد رو باز کردم اونم دوزاریش افتاد ..من ایستاده بودم و اون نشسته بود رو صندلی کمی خم شد و شروع کرد کمر بندمو باز کردن و کیرمو دراورد دو دستی چسبید و شروع کرد به مالیدن کیرم به صورتش.. من کیر خوش رنگ و خوش فرمی دارم البته دراز نیست ولی کلفتیش خوبه … اروم اروم کیرمو برد سمت لباش الهام ،توی ماشین به حالت داگی نشسته بود منم دستم بردم تو شرتش در حالی که کیرمو اروم اروم به ته حلقش نزدیک میکرد منم دو تا انگشتم فرو کردم تو کسششش و چرخوندم یه ناله شدید کرد و کیرم تا ته رفت تو حلقش… من که فهمیده بودم سکس هارد دوست داره تا ته فشار دادم تو حلقش همزمان تا مچ دستم تو کسش بود البته انصافا تنگ بود ..وقتی دستمو از کسش دراوردم اومدم صورتشو ببینم که دیدم اشک از چشاش راه افتاده به خاطر کیرم که تو حلقش بود دستمو تو دهنش گزاشتم گفتم من میشینم جای شاگرد تو بشین رو کیرم اونم که زده بود بالا عقلشو بد تر از من از دست داده بود… خلاصه قبل این کار یکم دیگه ساک زد و تخمامو مک زد جوری که تخمامو حسابی از هم فاصله انداخت. کیرمم تا ته میکرد تو حلقش در میاورد… منم حواسم بود کسی نیاد شر بشه .. تو همون حال دوباره دو تا انگشت تو کونش کردم و دوباره کیرمو تو حلقش کردم .. اینبار دیگه امون نداد کیرمو دراورد گفت بکن منو لطفا ….منم کیرمو دوباره توحلقش کردم گفتم صداتو نشنیدم…. با لذت و التماس گفت بکنننن منو جر بده…. منم اومدم روش روی صندلی شاگرد شلوار گرمکنشو درا وردم جوراباشم دراوردم چون میدونستم این تیپا به پا علاقه دارن…پاهاشو گزاشتم رو شونم… اول کیرمو با کمی فشار تو کسش هل دادم و ۵ ۶ تا تلمبه شدید و عمیق زدم و و لباشو گاز گرفتم همزمان سینه هاشم فشار میدادم.. بعد کیرمو دراوردم کردم تو کونش تا اومد جیغ بزنه دستم گزاشتن تو دهنش ..انگار اروم گرفت شرو کرد به ساک زدن انگشتای دستم منم تا ته فرو کردم چند بار که تلمبه زدم انگشتای پاشو گزاشتم رو صورتم و لیس و مک زدم همزمان چوچولشم میمالیدم که دیدم جیغ بنفش زد و ارضا شد… منم حرکاتم تند تر شد ابمو تو کونش خالی کردم … وقتی کیرمو دراوردم جون نداشتیم جفتمون… بعد چند دقیقه یکم به خودمون رسیدیمو یکم لب بازی کردیم و بردم رسوندمش خونه…اخرش گفتم ما از ساعت ۴ تا ۱۲ شب با هم بودیم مگه نگفتی باید خونه مادرت بری… گفت میخواستم راه در رو بزارم اگر بدرد نخور بودی بپیچونمت…منم زیر لب یه فحشی نثارش کردم و خندیدیم بعد به من گفت میدونستی جایی که سکس کردیم کجا بود؟؟ گفتم نه… گفت منطقه ایه که گشت سپاه زیاد میاد میره … منم که برگام ریخته بود گفتم دیوانه چرا نگفتی.. گفت میخواستم ترسش بیشتر بهم حال بده … منم خندیدم گفتم دارم کشفت میکنم… چند روز گذشت…. با حال بد بهم زنگ زد و گفت دکتر جون یه اتفاقی برام افتاده .. منم گفتم دکتر نیستم من پدر … گفت حالا میزاری بگم یا نه … گفتم بگو و بعد ماجرای بعدی پیش اومد…اگر از این داستان واقعی من خوشتون اومد و بازخورد خوبی گرفتم باقیش رو براتون میزارم اگرم نه که حتما باب سلیقتون نبوده.راستی توی سایت داستان سکسی ایدی من zhoobin6 هست…از لحظه هاتون لذت ببرید.نوشته Zhoobin6

Date: April 27, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *