انتقام از صیغه ی پدرم

0 views
0%

آبمو ریختم تو کونش و کنارش افتادم. ولو بودمو به هدفم رسیده بودم. مونا هی بهم میگفت چرا منو کردی چرا…عوضی با هر کارش عذابم میداد حتی راه رفتنش هم اعصابمو خورد میکرد. من واقعا از کارای بابم کفری میشدم، همیشه واقعا ازین ناراحت میشم که مادرم از این قضیه حرص میخورده و روز به روز قلبش ناراحت تر میشده. مادرم الان دیگه نیست و رفته واسه همیشه……. بابم اون زنه رو صیغه کرده بود اینو بعدها فهمیدم. پدرم همیشه با مونا(همون جنده لاشی ی عوضی) شوخی میکرد و لاس میزد. خیلی دور و برش میپلکید. رفتارای بابم اعصاب همه رو خورد کرده بود و همیشه تو خونمون سر حضور اون دعوا میشد ولی مونا اصلا براش اهمیت نداشت و همیشه تو خونمون بود. مونا یه خانم 35 ساله بود که شوهرش(که الان 4 ساله مرده) یه آدم پیر بود که نای راه رفتن نداشت و نمیتونست نیازای اونو برطرف کنه. من اصلا ازش خوشم نمیومد و حتی میتونم بگم شدیدا ازش متنفر بودم.بیشتر وقتا خونمون بود و کارامونو انجام میداد. یه جورایی کلفتمون بود اما پاشو از گلیمش درازتر کرده بود. اینقد ازش بدم میومد که حتی حاضر نبودم تف بندازم تو صورتش ولی من از اون پسرای سگ مستم که به سوراخ دیوارم رحم نمیکنم. کم کم رفته بودم تو نخش. هرچند با نهایت تنفر بهش فکر میکردم ولی دست خودم نبود. تو رویاهام وحشیانه میکردمش میزدمش و…اونم از من خوشش نمی اومد و عذابم میداد با کاراش. یادمه یه بار یکی از بهترین لباسامو زد داغون کرد. زمان میگذشت و من روز به روز بیشتر هوس میکردم این جنده لاشی خانم رو بکنم ولی جراتشو نداشتم ولی هر طور میتونستم خودمو بهش نزدیک میکردم و جلوش فحش های سکسی میدادم حرف از کیر و کس میزدم، حتی گاهی وقتا که خونه بودیم دوتامون فیلم سکسی میذاشتمو صداشو بلند میکردم تا بشنوه. وقتی از در اتاق یا هر جا میخواست بیاد تو منم سریع میرفتم سمت همون در و از کنار هم از اون در رد میشدیم و اون پشتشو به من میکرد و منم خودمو میمالیدم بهش. میدونستم اونم بو برده. گاهی که کنار هم میشستیم از قصد پامو میذاشتم روی پاش ولی اون سریع میرفت اونور تا کنارم نباشه. راحت بود جلوم و با بلیز شلوار میگشت و وقتی از کنارم رد میشد و اون کون خوش فرمشو میدیدم طوری که میشنید میگفتم جووون چه کووووووونی کی باشه بکنمش اینا رو میشنید اما هیچ واکنشی نشون نمیداد. یه روز عصر بود همه بیرون بودن و فقط من و اون تو خونه بودیم. من کنار میز تلویزیون خوابیده بودم با شنیدن یه صداهایی از خواب پریدم. مونا بود و داشت زیر میز تلویزیون رو نگاه میکرد. نمیدونم دنبال چی بود ولی بد جور قنبل کرده بود و کونشو داده بود عقب پا شدمو سر جام نشستم و زل زده بودم به کونش وای چقد مست بودم دوس داشتم بچسبم بهش جرش بدم…. نگاش میکردمو اونم میفهمید دارم نگاش میکنم شرتش مشخص بود و راحت برجستگی بندشو میدیدم. بلند گفتم جوووووووووون چه کووووونی یهو برگشت نگام کرد و بدون اینکه حرفی بزنه پاشد که بره بیرون و منم طبق عادتم همزمان بلند شدم که از اتاق برم بیرون و پشتش قرار گرفتم جرأتم بیشتر شده بود و مست بودم قشنگ کیرمو فشاردادم به کونش طوری که نرمی کونشو حس کردم و حس کردم کیرم بین دو لب کونشه. از در که رد شدیم بازم برگشت نگام کرد و بازم هیچی نگفت. همونجا کنار در نشستم چون میدونستم دوباره میاد تو.تا اومد درو باز کنه بیاد تو من پا شدم که از در برم بیرون ولی اون طوری اومد تو که من نتونستم کاری کنم ولی بازم رفتم سمتش تا بمالونم بهش که اومد تو ومن هم رفتم سمتش گفت چیکار میکنی؟ نفهمیدم چی شد که دستام دور کمرش بود و کیرمو داشتم بهش میمالوندم….ـ مونا کثافت برو گمشو اونور چیکار میکنی؟ـمن جوووووووووون اوووووف جووووووووووونـولم کن وگرنه جیغ میزنمـجووووووون کسی نیست صداتو بشنوهبه زور کشوندمش اونور اتاق و محکم چسبیده بودم بهش و میمالوندم بهش ادا گریه زاری کردنو در می اورد و میگفت ولم کن آشغال به بابات میگم، منم گفتم بگو باور نمیکنه… به زور خوابوندمش و تا اومدم برم روش برگشت و دمر خوابید و منم از خدا خواسته خوابیدم روش اوووووووووف کیرمو با پایان وجود به کونش فشار میدادم و ااااهههه و ااااااووووووه میکردم. اون فقط فحش میداد میگفت ولم کن….. حالیم نبود و وحشی شده بودم میخواستم پایان نفرتمو سرش خالی کنم میخواستم بکنم تو کونش تا درد بکشه و حال کنم. تا اومدم شلوارشو درآرم گفت کثافت پریودم اعصابم خورد شد ولی اونقد کیرمو مالیدم بهش و سینه هاشو مالیدم که آبم اومد و بغلش ولو شدم با تعجب بهم نگاه میکرد و گفت سینا به بابات میگم تا از خونه بندازدت بیرون.ـ من به کیرم هر گوهی دلت میخواد بخور..ـمونا حالا ببین چکارت کنم..گذشت و این جنده لاشی خانوم کارش این بود تا دور هم میشستیم میگفت حاج آقا راستی یه چیزی رو باید بهتون بگم و منو اساسی میترسوند با این حرفش ولی خدا رو شکر هیچی نگفت… یه هفته ای گذشت …. یه روز صبح که پا شدم دیدم پدرم نیس و اونم طبق معمول داشت جارو برقی میکشید. ازش پرسیدمـ پدرم کو؟ـ به من چهبرو پیداش کنیه اخم خفن کرد و مشغول شد. یه کم خم شده بود و من روبروش بودم قشنگ سینه هاشو میدیدم جالب بود سوتین نبسته بود و منم داشتم دید میزدم فهمید و سریع یقه شو درست کرد و زیر لب آروم فحشم میداد. بد جور سگ مست بودم… رفتم پشتشو یه کم به کون ژله ایش نیگاه کردم کیرمو در اوردم و تو دستم میمالوندمش اگه بر میگشت میدید ولی برنگشت رفتمو از پشت در حالی که رد میشدم کیرمو محکم هل دادم به کونش طوری که یه قدم رفت جلو و گفت بذار الان بابات میاد و بهش میگم.. گفتم جوووووووون کیرمو دراوردم و گرفتم تو دستم نگاهش رفت سمت کیرموهیچی نمیگفت و فقط به کیرم نگاه میکرد، رفتم نزدیکش بازوشو گرفتم و به زور بردمش سمت لحاف تشکم که هنوز پهن بودـولم کن عوضی چی میخوای از جون من به بابات اونروزو نگفتم پررو شدیـجووووون کیرم هوسه کونتو کرده دوس دارم بکنم تو کونت.. جوووووونـبه خدا به بابت میگم آبروتو میبرمـجووون ببین چه کیر باحالی دارمکیرمو دراوردمو به زور گذاشتم تو دستش محکم کیرمو گرفته بود و نمیدونم چرا فشارش میداد.دستامو بردم رو کمرش و چسبوندمش به خودم…دستامو گذاشتم رو کون ژله ایش و محکم کونشو فشار میدادم، اووف که چه بچه کونی داشت…..ـ مونا بخواب که کیرم هوسه کس و کونتو کردهـولم کن آشغال کثافت…. گه ولم کنـ زر نزن دیگه به زور میکنمتا مثل بچه آدم بخواب تا آروم کیرمو بکنم تو کوستاینقد مست بودم که هی تکرار میکردم ،ـبخواب که میخوام بکنمتنمیخوابید و به زور خوابوندمش و تو یه چشم بهم زدن لخت لختش کردم، دستشو گذاشته بود رو کسش و ادا گریه زاری کردنو در می اورد هی میگفت نکنـجووون ببین کیر به این درازیو همچین تا خایه بکنم تو کوست که گریه زاری کنی… بخواب کووووونیـسینا تو رو ارواح خاک مادرت ولم کنـاسم مامانمو نیار جندهافتاده بودم به جون سینه هاش بدنشو میمالوندم..اونقد مالوندمش که شل شد..سریع خوابوندمش و پریدم روش و کیرمو گذاشتم لای پاهاش.. تکون میدادم خودمو وکیرم میخورد به کسش و مستش میکرد کمکم فحشاش به آه و ناله تبدیل شد و اه اه میکرد پاهاشو باز کردم و با هزار بدبختی یه تف انداختم رو کسش آخه نه میذاشت هی تکون میخورد و نه من تف داشتم، دهنم خشک خشک شده بود. یه تف رو انداختم دم کسش و تا اومدم کیرمو بکنم جیغ زد با پایان وجود از زیرم خودشو کشید بیرون نمیذاشت بکنمشـ مونا وایستاـ برو کثافت میخوای حامله ام کنی؟ـ حامله چیه پدر آبمو نمیریزم تو کوستـ تو تا حالا نکردی میریزی توش بدبختم میکنی.ـخوب بیا نمیکنم توش بیامیذارم لاپاتـقسم بخورـبیا پدر اصلا نمیکنم نترسدوباره به زور گرفتم خوابوندمش و رفتم روش سر کیرمو گذاشتم دم کوسش تا خواستم بکنم سریع تکون خورد و نذاشت بکنم، میخواست بچرخه منم از خدام بود بچرخه کونشو بکنم.. الکی نمیذاشتم بعد یهو وزنمو برداشتمو چرخید، جووووون یه کون توپ جلوم بود یه تف به زور جور کردمو زدم سر کیرمو افتادم روش کیرم دقیقا لای کس و کونش بود و تکون میدادم یه خورده خودمو بلند کردمو کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونشـچکار میخوای بکنی؟ـ هیچی پدر بتمرگ، زر نزن جندهـنکنی عقبم داغون میشه من تا حالا از عقب ندادمـبهتر، خودم کونتو باز میکنم.کیرم دم سوراخ کونش بود ولی چون تنگ بود و خشک نمیرفت… یه دفه چشم افتاد به کرم مای بغل کیفم. یه لحظه جلدی کرمو اوردم. اونقد سریع اوردم که فقط سرشو از رو بالش تونس بلند کنه نگاه کنه، فرصت نکرد که بلند شه. نشستم رو پاهاش و در کرمو باز کردم اینبار واقعا گریه زاری میکرد و با گریه زاری ازم خواهش میکرد نکنمش ولی خواهشاش بیشتر تحریکم میکرد و کینه ام رو بیشتر میکرد… یه عالمه کرم زدم به کیرمو کونش و خوابیدم روشو کیرمو گذاشتم دم سوراخش و فشار دادم به زور رفت تو کونشـ اااااااییییییییی نکن ااااااااااااخخخخ اه و گریه زاری اش بلند شدـ مونا خفه شودرد میکنه کثافتـخودتو شل بگیر درد نکنهیه کم شل کرد خودشو ومنم از شدت حشریت نمیتونستم وایستم گشاد شه شروع کردم تلمبه زدن و مونا زیرم اه و ناله و گریه زاری میکرد اعصابمو خورد کرده بود سرشو محکم فشار دادم به بالش که صدای گریه زاری شو نشنوم. دو تا دستم رو سرش بود و فشار میدادمش به بالش و محکم کیرمو تا خایه میزدم تو کونش دیگه داشت گشاد میشد و مونا هم آروم تر میشد که منم دستمو برداشتم از رو سرش و محکم و تند تند تلمبه میزدم صدای فرچ فرچ و یه صدای شبیه به گوز می اومد و من وحشیانه داشتم مونا رو با نفرت میکردم… اه اه اه اه داشت آبم میومد…. اه اه اه اه با پایان وجود کیرمو زدم تو کونش و آبمو خالی کردم تو کونش…آبمو ریختم تو کونش و کنارش افتادم. ولو بودمو به هدفم رسیده بودم. مونا هی بهم میگفت چرا منو کردی چرا…فهمید آبم اومده و ریختم تو کونش.ـکثافت عقبمو پاره کردی، اوی میسوزهـ جووون مونا جووووووونـدرش بیاردرش اوردمو اومدم کنارش آبمو میدم که داره از کونش میزنه بیرون.ـآبم داره میاد بیرون از کونت پاشو برو کونتو بشور آبم نره تو کست..ـخیلی بی شعوری کثافتهومنطور که آخ و اوخ میکرد رفت سمت دستشویی کونشو بشوره.اه چقد حال کردم اینو از کون کردم………..پایان.نوشته sicharo

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *