در داستانی از کتاب عرفانی((اسرار التوحید فی المقامات شیخ ابو سعید ابو الکیر)) در بحث ستایش زهد و پارسایی و ارزش جق چنین میخوانیم که چنین حکایت شده است که در شهر ایذه مردی ببود سخت پارسا که ابو سعید ابو الکیر نام داشتی و چنین نقل شده استی که وی به مدت چهل سال بودی که جلق را ترک نکرده بودی و در روز پنج نوبت جلق بزدی و به جلق زدن اول وقت اهتمام بسیار بورزیدی پس شبها نیز از سحر تا هنگام صبح جلق شب بزدی و بدین سان به سید جلقی یا جقی معروف بشدی و بدین سان ببود که احوالات این عارف فرزانه و این شیخ بی بدیل زمزمه ی محافل بزم بشدی و همگان وی را الگوی خویش بکردی تا آنکه ابلیس زین قصه سخت به تنگ آمدی و تصمیم بگرفتی که این عارف بزرگ را به گناهی بس بزرگ آلوده بکردی تا باشد که زین پس که بُوَد که یاد کند او را؟ آنگاه خویشتن به شمایل شیخی پاکیزه بیاوردی و رو سوی خانقاه سید جلقی یا جقی بگذاشتی القصه چنین بیامد که مرد پارسا ابلیس را به خانقاه خویش دعوت بکردی و ایشان را مساعدت بسیار بکردی و چنین نقل شده است هنگامیکه سید جلقی یا جقی برای ادای فریضه ی جلق صبح بر میخیزد ابلیس را میبیند که در میان زمین و هوا در حال جلق زدن است پس مرد پارسا تا اتمام جلق وی انتظار می دارد آنگاه راز این جلق آسمانی را از وی جویا میشود پس ابلیس که اندر شمایل شیخ ببود وی را خطاب کرده که وی با زنی فاسد در آمیخته آنگاه توبة بکردی و این جایگاه زآن توبة بر وی در رسیدی. سپس مرد پارسا را پیشنهاد بدادی که وی نیز زنکی حال بکرده و آنگاه توبه بکردی تا زآن توبة بدان درجة و آن استحالت که رسیدی. بدین سان سید جلقی یا جقی فریب ابلیس بخوردی اما چرخ گردون آن گونه که باید حکم نکردی و ابلیس ندانستی کین مرد خویشتن از اهل لواط ببودی و بر وزن فاعلن فاعلن فاعلات کس و شعر بگفتی پس مرد پارسا بر ابلیس حمله بیاوردی و درحالیکه نعره بزدی که ایکونومت ابلیس را از کیون بر زمین بزدی و خشک خشک ابو سعید ابو الکیر کوچولو را اندر ماتحت ابلیس فرو بکردی پس ابلیس که زین کار بسیار لذت ببردی این کس و شعر با خویش بگفتی که این کیر دوای هر چه درد است کیر است، نماد عشق مرد است کیر است، نهایت قشنگی کیر است، چه خایه های تنگی پی نوشت عزیزان ممنونم که وقت گذاشتین ایزد شوالیه ساسانینوشته Sassanid_Knight
0 views
Date: January 22, 2020