انگشتر مریم خانم سر به هوا (1)

0 views
0%

ادم تنهایی هستم دوست دختر زیاد داشتم ولی طولانی ترین رابطم بیشتر از یک هفته نبودش . همیشه به همه خترا به چشم ازدواج نگاه میکردم . برام دوستی معنی نداشت . برای همین هم بود که با همه بهم میزدم میدیدم بدرد هم نمیخوریم و واقع بین بودمداستان من از جایی شروع شد که مدرک دیپلم رو گرفتم و با اسرار شدید خانواده موافقت کردم که تو کنکور شرکت کنم کنکور ازاد رو دادم . و همون دانشگاهی که میخواستم قبول شدم . بچه درس خون نبودم ولی از طرفی خوشحال بودم جو فیلمای ایرانی منو گرفته بود و فکر میکردم با ورود به دانشگاه همه دخترا میان و بهم ابراز علاقه میکنن . سر اولین کلاس بود رفتم نشستم کلی جو گیر بودم تا تونستم به استاد تیکه انداختم تا خودی نشان دهم موفق هم بودم ولی خود واقعیم نبود چون تو جلسات دیگه کلاس حوصله نخاله بازی نداشتم و ساکت میشستم سر جام ترم ها گذشت دخترای خوشکلی سر کلاس ما بودن ولی باز من از هیچ کدومشون خوشم نمی امد دوستام میگفتن تو چرا اینطوری جواب میدادم این دخترا لاشی هستن بدرد من نمیخورن . اونا هم میگفتن خفه شو بگو روم نمیشه برم جلو تو دانشگاه برام اتفاقات زیادی افتاد ولی تا تر م اخر وارد هیچ رابطه یی نشدم . سر کلاس کارگاه بودم دوستم اس ام اس داد برم جلو در منم رفتم گفت کلاست ساعت چند تموم میشه با هم بریم قهوه خونه . باهم قرار گذاشتیم وقت نهار بریم قهوه خونه بعدشم باهم بریم سر کلاس ریاضی . خدافظی کرد منم رفتم دسشویی . عادتم بود تا بکار میشدم میرفتم دسشویی موهامو تو اینه میدیدم که مشکل نداشته باشه اخه موهام یکمی بلند بود و بد حالت تو راه برگشت سر کلاس دختری نظر منو بخودش جلب کرد داشت رو زمین دنبال چیزی میگشت رفتم کنارشگفتم هر کی پیدا کرد مال خودش . خندیدگفتم حالا چی گمشدهگفت انگشترمگفتم کی ؟گفت همین الان از دستم درش اوردم یهو از دستم افتاد نمیدونم کجا افتادمنم کمی گشتم یاد کلاسم افتادمگفتم حیف که کار دارم وگرنه کمکتون میکردم پیداش کنیدرفتم سر کلاس اخرای کلاس بود هی خدا خدا میکردم کلاس تموم شه برم پیش دخترهبعد کلی خود خوری کلاس تموم شد سریع نفر اول از کلاس زدم بیرون رفتم اونجا دختره رو ندیدممثل اینکه رفته بود کمی اونطرف تر صندلی بود رفتم نشستم رو صندلی اس ام اس زدم به دوستم که بیاد با هم بریم قهوه خونهجواب داد 20 دقیقه دیگه کلاس تموم میشه منم کمی نشستم دیگه خسته شده بودم پاشدم کمی راه برم وقتی داشتم راه میرفتم حس کردم یه چیزی رو شوت کردم بله همون انگشتر بود انگشتر رو برداشتم موندم چیکارش کنم . تو قهوه خونه داستان رو برا دوستم تعریف کردم گفتم انگشترو چند میخرن می ارزه بفروشمش اونم گفت وزنی نداره مفت نمیخرنما هم انگشتر رو گذاشتیم خونه چند روز بعد خیلی اتفاقی اون دختره رو تو دانشگاه دیدم با یه مرده بود منم خواستم برم جلو گفتم ولش مرده براش یکی دیگه میخره چرا برم خود شیرینی کنم ولی بعدش کرمم گرفت که برم رفتم جلو سلام کردمتا من سلام کردم مرده گفت خانم حمیدی من بدستتون میرسونم و خدافظی کرد دوباره گفتم نمیخوای جواب سلام منو بدی گفت ببخشید سلام امری داشتینگفتم فکر کنم انگشترتونو پیدا کردمگفت جدیگفتم اره گفت خواب کوشگفتم نشونشو بدهگفت طلا سفید تک نگین سفیدگفتم درستهگفت پس لطف میکنیگفتم دست من نیگفت مسخره کردیگفتم بیکار نیستم خونمونه نمیدونستم باد هر روز یه انگشتر دخترونه با خودم بیارم دانشگاهگفت چرا ؟ شاید نیاز شهگفتم چرا باید نیاز شهگفت شاید بخوای درخواست ازدواج بدیگفتم اون حلقه میخوادگفت ربطی ندارهگفتم بگزریم حالا چیکار کنم انگشتروچیرو چیکار کنی برام بیارشگفتم من چهار شنبه دانشگام شما چیگفت منم کلاس دارمگفتم شمارتونو بده با هم هماهنگ کنیمگفت ادرس خونه رو هم بدم چطورهگفتم شما بخودت شک داری و رفتم سمت سالن دوید سمتم گفت ببخشید چرا ناراحت میشی گفتم من با اون اویزونایی که هر چی دلت میخواد بارشون میکنی فرق دارم گفت حالا چیکار کنم انگشترو میدی یا نه شمارم رو بهش دادم گفتم برو با تلفن عمومی زنگ بزن شمارت نیوفته ظهر کلاسام تموم شد رفتم خونه زنگ زد به گوشیم گفت با دوستشه اگه خونتون نزدیکه بیام انگشتر رو بگیرممنم ادرس دادم امدن اول محل ما زنگ زد گفت بخدا من ادرس این کوچه هارو بلد نیستم اگه میشه خودت بیا این انگشترو بده به من قرار گذاشتیم تو دپارک منم با ماشین پدرم رفتم سر قرار زنگ زدم کجایین تو پارک نشستیم چقدر زود امدیگفتم با ماشین امدمانگشترو دادم کلی تشکر کرد گفتم حالا خوبه انگشترت وزن هم نداره انقدر دنبالش میگشتی از این ستا هزاراس ادم دلش میسوزه میخواد یچیز دستی هم بت بده رفیقش زد زیر خنده اونم کم نیاورد یه شکلات از تو کیفش در اورد بهم داد منم گفتم ورشکست نشی گفت نترس نمیشمگفتم کار نداری بری دیگه ریختتم نبینم گفت واه چقدر بی ادب گفتم حرکت امروزت تو دانشگاه یادم نرفته گفت من که معزرت خواهی کردم منم گفتم خوب ببخشید گفت تو مگه معزرت خواهی منو قبول کردی که من قبول کنممنم گفتم من که میدونم دنبال چیاونم با تعجب گفت چیگفتم بیا بگیر نخواستیم اینم شکلاتتدختره خندید گفت گمشوگفتم ببخشد شما جز خانم حمیدی اسم دیگه یی نداری گفت من مریم هستمگفتم خوشبختم منم امیر هستم رفیقش گفت منم اتنا هستم من گفتم خوب باش سریع گفتم شوخی کردم خوشبختمگفت خیلی بدی گفتم خوب بفرمایید منزل چایی قلیونی چیزی در خدمت باشیمدوستش اتنا سریع گفت مریم پاشو بریم چاییمنم پرو بازی جلو جلو رفتم سوار ماشین شدم اونا هم یه 206 داشتن پشت من امدن هی گاز میدادن منو گم کنن ولی انگار ول کن ماجرا نبودن رفتم جلو در خونه انا هم پیاده شدن گفتم جدی جدی مخواین بیاین بالا گفتن خوب اره گفتم بگم غلت کردم کافیه گفتن نه ما چایی میخوایم از جیبم 1000 تومن در اوردم گفتم بیا برو دوتا تی بگ بخور گفت جراتشو نداری حرف نزن منم هم به رگ غیرتم ور خورده بود هم جراتشو نداشتم تو دلم گفتم عمرن بیان حرف میزنن گفتم خوب مهمون حبیب خداس بریم بالا زنگ در رو زدم مادرم اف اف رو جواب داد گفتم مادر مهمون داریم رفتیم بالا دیدم دارن میان قلبم داشت از دهنم میومد بیرون خلاصه وارد خونه شدم اونا هم امدن مادر م چشاش در امد بردمشون تو اوتاق سریع دیدم پیش مادرم گفتم اینا امدن برا پروژه دانشگاه اگه زحمتی نی یه چایی به ما میدی مادرم گفت زشته دختر غریبه خونه پسر غریبه گفتم مادر چی میگی به هوای شما امدن بالا کلی اسرار کردم مادرم خونس بیاین بریم بالا بعدشم کامپیوتر به اون گندگی رو نمیتونستم ببرم پایین که خواهشن گیر نده گفت خوب لپ تاپ رو میبردی گفتم میخوای بیرونشون کنم گفت نه من که کاریت ندارم فقط قبل اینکه مهمون دعوت کنی به خونه هم یه خبر بده امدم برم مادرم گفت امیر مادر شر نشه گفتم چی میگی شر چیه رفتم تو اوتاق کامپیوتر رو روشن کردم گفتم یه بنده خدایی صبح شمارشو نمیداد بعد ظهرش بزور خودشو چپوند تو اوتاق من گفت خودت دعوتمون کردی کهگفتم مریم جان حالا من یه چیزی گفتم شما باید جدی بگیریآتنا گفت حالا مگه چی شده تو هم شب بیا خونه ما گفتم خونه شما چیکارگفت البته خرج دارهگفتم چه خرجی من یه انگشتر که به شما دادم بزور خونمون هم که امدین رازیتون نکرد جیبما رو هم میخواین خالی کنینخندید گفت چه دلش پره . تولدمه دست خالی که نمیتونی بیایگفتم میتونم ببین چجوری هم میاممادرم در زد رفتم چایی هاروازش گرفتم تشکر کردمآتنا گفت اخر چی شد میای یا نه گفتم بیام اونجا ننه بابات نمیگن این کیهگفت نه چرا بگمبعدشم تو قرار با مریم بیای گفتم مریمگفت اره اونجا همه با بی اف هاشون میان مریم بی اف نداره گفتم با هم بیاینگفتم من با این عمرا با این اخلاقشمریم گفت خیلی دالت بخواد اصلا من بات نمیامادرس رو داد گفت میل خودته خاصی بیا گفتم باشه ببینم چی میشهپاشدن که برن گفت مهم خودتی کادو برام مهم نی هر چی خردیدی شخصیتت رو نشون میدهمنم گفتم برازنده شخصیتت میخرمرفتن 1 ساعت بعد باز یه شماره نا شناس اس ام اس داد بازش کردم گفت اتنام امیر یه زنگ به مریم بزن با هم هماهنگ کنین چی برام میخواین بخرینگفتم حالا کی میخواد بیادگفت امیر تورو خدا نمیخوام مریم حس غریبی کنه تو جشن تنها بشینه یه گوشهگفتم خوب تو هستی چرا تنها برا تو میادگفت من که پیش علی هستمگفتم علی کدوم خریهگفت درست حرف بزن نامزدمهگفتم من مشکلی ندارم ولی مریم از کجا بیابمگفت امروز بت زنگ زد همون شمارشهگفتم ببینم چی میشهگفت منتظرمزنگ زدم بشالو سلاممریم سلامامیر خوبی عزیزممریم عزیزم بیا برا همین بت شماره نمیدادم دو ساعت نشده شدم عزیزتامیر من خرم که بهت احترام میزارم میخوام کارت راه بیوفته اصلا بایمریم چرا گریه زاری میکنی شوخی کردم ممنون که زنگ زدیقرار شد من برم دنبالش با هم بریم خونه آتناتو فکر تلافی کار امروز بودم یهو فکرم به یه جعبه کاغذی که توی خونمون همیشه افتاده بود رسید حالا هیشه تو چشم بودا کلی گشتم تا پیداش کردمسویچ ماشینو گرفتم به خانواده گفتم من دارم میرم خونه دوستم مادرم گفت دختره یا پسر گفتم جانم دختر ؟ مادرم گفت با اون حرکت امروز هیچ چیز از تو بعیید نیستمنم گفتم حوصله ندارم ما رفتیمرفتم یه چند نخ سیگار گرفتم خرج راه بغاله جا مابقی پول شکلات داد منم منم همونجا یاد شکلات بعدظهری افتادم شکلات رو گذاشتم تو پاکت مونده بود یه چسب رفتم دم خونه مریم گفتم بپر پایین تیزی بریم حوصلتو ندارم گفت صبر کن الان میامباز بش زنگ زدم گفت مگه شاش داری بزار دو دقیقه بگزره دارم میامگفتم نفس بکش میخواستم بگم چسب نواری اگه رمان هم داری بیارگفت از کجام بیارم گفتم از کون ملا مگه برا اتنا کادو نخریدیگفت بی ادب یکاریش میکنمامد نشست تو ماشین دستم رو بردم جلو چسب رو داد بهمگفتم حولی دست بده سلام کن بی ادبگفت خیلی پرررو یییییبعد دست داد منو دستام یخ بود گفت اوووووف چقدر سردی گفتم از تنهایی خانم بگیرم درست میشمگفت خانم میگیری بخاری که نمیگیریگفتم من یه کوه چربی میگیرم که بپرم بغلش کنم گرمم کنهگفت اه حال بهم خانم سریع کادو رو در اوردم یکم درستش کردمگف چی خریدی گفتم طلا گفت گمشو جدی توش چیهگفتم چی میخوای باشهگفت این انگشتر بدلاگفتم نوچگفت پس چیگفتم شکلاتگفت بزن بغل پیاده میشمگفتم چی شدگفت ابرومونو میبریگفتم مگه تو کادو نخریدیگفت چراگفتم اینو میدیم بعد که دیدیم بد شده کادوی تورو میدیدمگفت امیر بد نشهگفتم نمیشهسیگار روشن کردم که بکشمگفت سیگاری هستی گفتم نهگفت پس چرا میکشیگفتم حال میده تو هم میکشیگفت ارهروشن کرد شروع کرد به کشیدنگفتم سیگاری هستیگفت نهگفتم چرا میکشی پسگفت گمشوتا خونه اتنا کلی رفتم رو مخش و کل زندگیشو کشیدم بیرون گرم حرف زدن بودیمرفتیم خونه اتنا همه امده بودن ما هم اخرین مهمونا بودیم کلی داف هولو ولی نمیشد بری سمتشون همه لباسای سکسی تنشون اووووف چه فضایی بودرفتیم جاتون خالی بسات همهچی بود مریم رفت لباساشو عوضکنه من قفل جمعیت بودم داشتم دید میزدم کم مونده بود گوشیمو در بیارم فیلم بگیرم ببرم به دوستام نشون بدم کلا کب کرده بودم کیرم راست شده بود کیررو به هزار زحمت درست کردم از حالت خیمه درش اوردم یهو دیدم اتنا امد جلو دستم رو بردم جلو دست داد و امد منو بوسید گفت ممنونم که امده خیلی لطف کردی گفت پس شیطون خانم کوش گفتم رفته اماده شه گفت شیطون رفته فرشته شه که یهو مریم امد من شوکه شدمقسمت دوم هم اگه استقبال بشه مینویسمبعد اینکه با لباسای جدید دیدمش شوکه شدمادامه دارد…نوشته ؟

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *