من سکس کردمزندگیمو روی این موضوع گذاشتم2سال بود که باهاش دوست بودم و از هر نظر با هم راحت بودیم20 سالم بود و اون لذت رو میخواستم خوبوقتی اونو بدون هیچ لباسی تصور میکردم…وقتی به این فکر میکردم که چقدر میتونه هات باشه…وقتی خودمو تصور میکردم که زیرشم و غرق تو لذت و دردم…این افکار دیوونم میکردو اونم با صبرش حالمو خرابتر میکرداون روز خوش تیپتر از همیشه به نظرم اومدبوی عطرش مستم میکردمث دیوونه ها همش نگام به زیپ شلوارش بوددست خودم نبود دیگهبا همه ی وجودم اون کوچولوی خجالتی رو میخواستم…میخواستم حسش کنماونم دیگه یه چیزایی فهمیده بود از ضایع بازی های منکم کم دیدم اون پاین داره یه اتفاقهایی میوفته…بی مقدمه بعد از اون نگاههای مشکوک گفتم از نشستن تو ماشین خسته شدمبریم یه جایی راحت صحبت کنیم دیگهقبلا خونشون رفته بودمتو خونه واسه رفت و آمد مشکلی نداشتگفت اتاق من چطوره؟با یه لبخند رضایتو دادم…امروز دیگه باید کارو تموم کنمبعد از تشریفات همیشگی و پذیرایی کم کم بحث خود به خود به جاهای باریک کشیدفهمیدم خودشم تنش میخارهمث همیشه همه چی با یه لب ساده شورو شد…از همیشه شیرینتر بود لباشیه حس دیگه بهم منتقل میکردحرارتش نوید یه چیزایی رو میداد بهمدستش رفت سمت سینه هامشرو کرد به مالیدنشونلبمو ازش جدا کردممیخواستم زودتر شرو کنهفهمید اینوتاپمو درآوردسوتینو باز کردتشنه ی تشنه بود بچمشرو کرد به خوردنوای…من عاشق این کارم…بدنم مور مور میشدهنوز عادت نداشتم ولی لذتش شرو شدسینه هام سفت شده بودحس کردم لای پام خیسهاز احساسش بی اختیار لبخند زدمهنوز داشت میخورددستمو بردم سمت کیرش…چیزی که آرزو داشتم ببینمشانگار داشت واقعیت پیدا میکرددست نگه داشتوایساد و شلوارشو درآوردمبرآمدگی روی شرتش دهنمو آب انداختطاقتم تموم شد دیگهمث قحطی زده ها شرتشو کشیدم پایین…راسته راست افتاد بیرونخوش تراش و کلفتهمونی که انتظار داشتمصبر دیگه واسه چی؟تا ته کردمش تو دهنمبا همه ی وجودم میکش میزدمسیری نمیفهمیدم کهتازه بهش رسیده بودمتو دهنم جا نمیشدبه زور همشو میخوردماز یه سانتشم نمیخواستم بگذرمدیگه مال خودم بودهمشو میخواستمآبشو میخواستم…اینقد خوردمش که آبش اومد…با ولع همشو خوردممزه ی جالبی نداشتولی هرچی بود شهد کیرش بود…عشق من…گفت حالا من باید دست به کار بشمبه همینجا که نباید ختم بشه…دوس ندارم با نوشتن کسی رو آزار بدماگه خوشتون اومده بگید تا بقیشو بنویسم…انتقاد کنید خوشحال میشمممنون ادامه…نوشته کتی
0 views
Date: November 25, 2018