…قسمت قبلفردای روزی که با حسین در دستشویی پارک جلق زدیم به سینما رفتیم و دوباره مالیدن کیر همدیگر بود و لذتی که از شهوت یکدیگر میبردیم. ماجرای این روز را در فرصت دیگری خواهم نوشت ولی اینجا همینقدر بگویم که جدا شدن ما از هم چند روز دیگر و ترک ایران ما را هم جری تر کرده بود و هم تشنه تر برای کسب لذت از یکدیگر. خلاصه اینکه چند روز بعد من راهی انگلستان شدم و حسین راهی آمریکا. تا چندین سال با هم نامه نگاری میکردیم و نوشتن نامه برای حسین مثل خواندن نامه های او بدون استثنا با حشری شدن و جلق زدن همراه بود. برای هم عکس هایی که رویشان جلق زده بودیم میفرستادیم که اغلب رویشان لکه های آب منی خشک شده بود، از میل به مالیدن کیر یکدیگر مینوشتیم و از جلق زدن جلوی هم میگفتیم.زمان گذشت و اواخر سال های هفتاد میلادی فیلم های پورن به بازار آمد و سینما های مخصوص این فیلم ها بازار داغی پیدا کردند. آنچه در در رویا هایم تصور میکردم را در سالن تاریک این سینما ها یافتم در تاریکی سالن سینما کیر بغل دستی ام را میمالیدم بدون اینکه بدانم کیست یا چند سالش است، همین که کیرش باب میلم بود میمالیدمش. اولین بار در این سینما ها بود که کیر ختنه نکرده را تجربه کردم، سر کیر را از روی پوست نازکش میمالیدم و خیلی حال میکردم. در این دوره تقریبا هر روز یا هر شب در یکی از این سینما ها بودم و گاهی میشد که در یک سئانس تا پنج کیر مختلف را میمالیدم. معتاد کیر شده بودم و طوری شده بود که تا یک کیر سفت رانمیدیدم و لمس نمیکردم، خودم جلق نمیزدم. با همه اینها خاطره حسین چیز دیگری بود و از همه چیز حشری ترم میکرد.اواخر دوران سینما های پورن شد و این سینما ها یکی بعد از دیگری شروع به بستن کردند. من با سی سالگی دیگر فاصله زیادی نداشتم ولی امیال جنسی من از اولین تجربه با حسین تفاوت زیادی نکرده بود. هنوز برای هم گهگاهی نامه مینوشتیم و از هوس ها و تجربه هایمان میگفتیم. یک روز که نامه حسین طبق معمول حسابی من را حشری کرده بود فکر جدیدی به نظرم رسید رفتن به یک حمام سونای گی. جواب نامه حسین را نوشتم و قول دادم در اولین فرصت به یکی از این سونا ها بروم و تجربه ام را برایش بنویسم.یک روز ابری پائیزی بود که ساعت یک بعد از ظهر وارد یک سونا شدم که نوشته بود که در طی روز تا ساعت ۸ شب همه گرایش ها از گی گرفته تا لز و کوپل را قبول میکند. قبلش کمی ویسکی خورده بودم تا هم جراتم را بیشتر کند و هم شهوتم را. پول ورودی را دادم حوله ام را گرفتم و به رختکن رفتم لخت شدم وحوله را دور کمرم پیچیدم و بعد از گرفتن یک دوش شروع به گشتن در راهرو های سونا کردم. در طبقه اول غیر از حمام و رختکن، چند کابین یک سالن تلویزیون که در آن یک فیلم پورن پخش میشد و یک حمام بخار بود و فقط در سالن تلویزیون یک مرد تقریبا سالمند نشسته بود وگرنه طبقه همکف تقریبا خالی بود. ظاهرا من ساعت خوبی را انتخاب نکرده بودم و در سونا کسی نبود. از طریق پله های مارپیچ به طبقه زیر زمین رفتم و سریعا حس کردم که آدم بیشتری آنجاست. چند کابین با یک دیواره شیشه ای که در کنار هر کابین دالان های تو در تو و تاریک و متصل به هم رد میشدند، نظرم را جلب کردند. در طبقه زیر زمین نور خیلی کم بود و به زحمت و بعد از عادت کردن چشم میشد راه را پیدا کرد. در دالانی تاریک جلوی دیواره شیشه ای یکی از کابین ها ایستادم درون کابین را نوری بسیار کم روشن میکرد و مردی تقریبا چهل ساله با یک دختر جوانتر مشغول عشقبازی بود. همانجا ایستادم به تماشا. نمیدانم چه مدت گذشت که دیدم اطرافم چند نفر دیگر هم به تماشا ایستاده اند. مردی کنار من دست راست کمی عقب تر از من ایستاده بود. بتدریج که به تعداد تماشاگران اضافه میشد فضا کمتر و ما به هم نزدیک تر میشدیم. حالا دیگر علاوه بر مرد دست راستم که با هر تکان رانش به ران من میچسبید، یک مرد دست چپم و یکی هم پشت سرم بودند. جلوی من شیشه کابین بود که حالا تقریبا به آن چسبیده بودم. من که تا به حال دست به سینه ایستاده بودم دو دستم را از دو طرفم آویزان کردم و دست راستم از روی حوله به ران بغل دستی ام خورد. دستم را همانجا نگه داشتم و وقتی مطمئن شدم که بغلدستی ام هیچ حرکتی برای اجتناب از تماس نمیکند آهسته دستم را جلو بردم و بر جستگی کیرش را از روی حوله حس کردم. باز کمی جلو تر آمد و حوله را از کمر باز کرد و به روی شانه هایش انداخت. راه باز بود و ضربان قلبم تند شد. دستم با کمی حرکت کیرش را پیدا کرد که نیمه شق بود. انگشتانم را دور کیرش حلقه کردم و خیلی آهسته شروع کردم به مالیدن. به تدریج که کیر لابلای انگشتانم سفت میشد آتش شهوت بدنم را داغ میکرد. کیرش دراز و ختنه نکرده بود و و حالا دیگر حسابی شق شده بود. من هم حوله را از دور کمرم باز کردم و کیر را چسباندم به خودم بطوری کهدستم بی حرکت روی کیر بود و آن را در تماس با پوست بالای رانم نگه میداشت و با حرکت دادن باسن و پائین تنه ام خودم را به این لوله دراز و نرم و داغ و سفت میمالیدم. چشمانم را بی اختیار بسته بودم تا ذره ای از حس لامسه ام را از دست ندهم و سرم از لذتی که میبردم کمی به عقب خم شده بود. همه نوع حرکتی را امتحان کردم عقب به جلو چپ به راست با فشار زیاد به کیر یا با فشار کم. بغل دستی من که اسمش را میگذاریم ویلیام پشم های کیرش را تراشیده بود. انقدر جذب مالیدن خودم به کیر ویلیام بودم که متوجه فشاری که از دست چپ و دست راست وارد میشد نشده بودم. مرد دست چپ من کیرش ظاهرا از حرکات باسن من خوشش آمده بود و داشت در فاصله یکی دو سانتیمتری من جلق میزد و گهگاهی سر کیرش را به کنار ران من میمالید. مردی که پشت سرم بود کیرش را چسبانده بود روی لپر های کون من. دست چپم را به طرف کیر مرد دست چپی بردم و انگشتانم دور کیرش حلقه شدند. کیر ویلیام را هم در دست راستم گرفتم و در حمین حالت سعی میکردم به تکان دادن باسنم ادامه بدهم تا کیر پشت سری هم بی نصیب نماند. هیچ وقت فکر نکرده بودم که چنین درجه از لذت ممکن باشد. دو باره شده بودم یک گلوله آتش که بین سه کیر دراز و سفت میلولید و از لذت نفس نفس میزد. مرد پشت سر کمی فاصله گرفت و کیرش را به طرف سوراخ کونم هدایت کرد که سریعا به عقب بر گشتم و با حرکت انگشتانم فهماندم که نمیخواهم. حالا دو کیر یکی در هر دستم داشتم و مرد پشت سرم رفته بود. هردو را به سوی خودم کشاندم به طوری که بدنشان به دو طرف بدنم بچسبد، کیر ها را ول کردم و خیلی آهسته شروع به خم کردن زانو هایم کردم. آهسته بین دو نفر پائین میرفتم و از هر دو طرف بدنم کیر ها به من میمالیدند اول به کمرم بعد به بغل و زیر بغلم و بلاخره به شانه ها و گردنم. چقدر مالیدن کیر به هر میلیمتر پوست بدنم را دوست داشتم. گردنم را به چپ و راست خم میکردم و به نوبت هر کدام را بین گردن و شانه ام فشار میدادم. ویلیام زود فهمید چگونه به من لذت بدهد چون به پشت سرم رفت و کیرش را همانطور که من نشسته بودم به پشت من میمالید. مرد دست چپی من هم بعد از مدتی وقتی فهمید که از مکیدن کیرش خبری نیست رفت. حالا من بودم و ویلیام در این دالان تاریک که کیر و بدن های لخت و داغمان را به طرق مختلف به هم میمالیدیم. از یک قوطی فلزی که به دیوار چسبیده بود چند بسته کاغذی کوچک وازلین برداشتم (آنوقت ها هنوز بسته های ژل نیامده بود). بسته ها را باز کردم و وازلین هرکدام را حسابی مالیدم زیر تخم ها و لای ران هایم. به ویلیام پشت کردم، دستم را عقب بردم و کیرش را گرفتم و به لای ران هایم هدایت کردم. مجبور شد کمی زانو هایش را خم کند تا کیرش درست بین ران های من و زیر تخم هایم قرار بگیرد. دیگر عقب و جلو رفتن ما بود و حس کردن کیر دراز و به نهایت شق شده ویلیام.(در ضمن عقب و جلو کردن باسنم متوجه شدم که انقباض و انبساط پشت سر هم و سریع ماهیچه های زیر تخم ها تا سوراخ کون لذت جدیدی میدهد که تا به حال تجربه نکرده بودم. بعد ها فهمیدم که هنگام جلق زدن همین شل و سفت شدن ماهیچه ها را با فرو کردن یک انگشت در سوراخ کونم میتوانم تکرار کنم. داستانش را بعداخواهم نوشت. ) ناگهان از حرکت کردن ویلیام فهمیدم وقت متوقف کردن است وگرنه آبش میاید. برگشتم رو به ویلیام کردم. کیرش از لای پای من در آمد. گفتم برویم زیر دوش و و هر دو به طبقه بالا رفتیم. کابین های دوش فقط با دو تختهٔ چوبی قرمز رنگ که در فاصلهٔ تقریبا ۸۰ سانتیمتری از بالا و پائین قرار داشتند محافظت میشدند.هر دو وارد یک کابین شدیم. ویلیام بدن کم مویی داشت و حدود چهل یا چهل و پنج ساله به نظر میرسید. کیرش هنوز شق بود. هر دو رو به روی هم ایستادیم و پشت هرکدام به دیوار تکیه داشت. نزدیک شدم و کیرم را به کیر ویلیام مالیدم، انقدر خواب و رویای این لحظات را کرده بودم که میدانستم چکار کنم، کجا را به کجا بمالم و چگونه هر دو کیر به هم چسبیده را در دستانم بگیرم و جلق بزنم. دو سه نفر بیرون کابین دوش ما را نگاه میکردند و جلق میزدند. ویلیام از من فاصله گرفت، پشتش را به دیوار تکیه داد به طوری که بدنش حسابی قوس گرفته بود شانه هایش به دیوار چسبیده بودند ولی کیرش فاصله زیادی با من نداشت. از حرکات دستش فهمیدم انفجار نزدیک است. صدای چند ناله کوتاه بلند شد و آب منی اش بیرون پاشید. پایان بدنش میلرزید. چند قطره روی ران من و روی شکمم افتاد. ویلیام کم کم آرام شده بود و نوبت من بود. شانه ها را به دیوار پشتم تکیه دادم و قسمت پائین بدنم را تا حد ممکن جلو بردم به سوی ویلیام. دستم را روی ران و شکمم کشیدم و آب منی ویلیام را با دقت جمع کردم و به کیرم و اطراف کیرم مالیدم و شروع کردم به جلق زدن. با صدایی که انگار از ته چاه میامد به ویلیام گفتم “میخواهی بشاشی؟ بشاش، خواهش میکنم بشاش” چند ثانیه بعد گرمای شاش ویلیام را روی شکم ران ها و کیرم حس میکردم. بوی شاش بلند شده بود. با دستم حسابی شاش را به همه جای بدنم مالیدم انگشت دست چپم را خیس کردم و به دهان بردم و مکیدم و در همان حال با دست راستم جلق میزدم. مزه و بوی شاش در دهانم مثل چاشنی انفجار بود و آبم آمد. حدود بیست ثانیه بدنم میلرزید و لذت سر تا پایم را پر کرد. وقتی کمی آرام شدم. هر دوی ما به مالیدن آب منی به بدنمان مشغول شدیم . کسانی که بیرون از کابین مشغول تماشا بودند با نفس های پر صدا یا ناله های کوتاه لذتشان را از تماشای ما نشان میدادند.ادامه…نوشته Mirilo
0 views
Date: September 10, 2019